افسانه الماس امید نفرین شده

در پیرامون الماس امید افسانه هایی درباره شوم بودن این الماس برای دارنده و استفاده کننده آن وجود دارد. اما نشانه های محکمی هست که این افسانه ها هیچ کدام واقعیت نداشته و تنها برای بالا بردن میزان تقاضا و رمز و راز این الماس گرانبها است. با پخش این افسانه ها بها و ارزش خبری الماس امید افزایش می یابد.

افسانه الماس امید نفرین شده

بر اساس گزارش های معتبر در خصوص اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، الماس اصلی امید از چشم مجسمه الهه ای به نام سیتا (همسر راما هفتمین شخصیت ویشو) دزدیده شد. اگرچه مانند نفرین های توت انخ آمون، این نوع از نفرین ها و طلسم های مربوط به این الماس نیز توسط نویسندگان غربی در زمان ویکتوریا بسط و گسترش یافت. در قرن بیستم افسانه ها در خصوص نفرین این الماس به سبب بالا رفتن تقاضا، قیمت و ارزش خبری الماس امید رواج بیشتری یافت. نفرین الماس بدین صورت بود که هر کسی که آن را داشت، دچار بد شانسی و مرگ می شد.

در زیر به نمونه هایی از شواهد روزنامه ها در خصوص پراکنده کردن شایعات درباره الماس امید اشاره می کنیم. یک روزنامه نیوزلندی در سال 1888 یک تاریخچه بسیار کمرنگ و نامعتبر از الماس امید را منتشر کرد بدین گونه که رنگ اصلی الماس امید سفید بوده و هنگامیکه در زیر نور قرار می گیرد پرتوهای آبی شفاف و بسیار زیبا را از خود متصاعد می کند.  تیتر روزنامه واشنگتن پست در سال 1908 بدین عنوان بود: " الماس امید، گوهری که برای صاحب خود مرگ را به ارمغان می آورد." روزنامه ای دیگر در سال 1911 فهرستی از تأثیرات شوم این الماس بر روی زندگی صاحبان آن منتشر نمود که البته شواهد مستندی بر ادعای این روزنامه وجود ندارد:

 ژاک کولت الماس امید را از سیمون فرانکل خریداری و سپس خود کشی کرد.

 پرنس ایوان کانیتوسکی الماس امید را از کولت خریداری و سپس در جریان انقلاب روسیه کشته شد.

 کانیتوسکی الماس را به لادو قرض داده و لادو توسط همسرش به قتل رسید.

 سیمون منچاریدز، الماس امید را برای سلطان ترکی خریداری کرد و وی به همراه همسر و فرزند جوانش از پرتگاهی سقوط کردند.

 سلطان حمید الماس امید را برای جلا دادن به ابو سبیر داد، اما مدتی بعد ابو سبیر به زندان افتاد و شکنجه بسیار شد.

 سرپرست محافظان الماس امید فردی به نام کولوب بِی بود که در انظار عموم به دار آویخته شد.

 یک مجموعه دار ترکی به نام هور آقا به خاطر داشتن این الماس در مجموعه اش به دار آویخته شد.

 تاونیر، شخصی که الماس امید را از هند به پاریس آورده بود توسط سگی وحشی در قسطنطنیه به دو تیکه تقسیم شد.

 پادشاه لویی الماس امید را به مادام مونتسپان داد و مدتها بعد پادشاه با مادام متارکه کرد.

 نیکولاس فوکت، یک طرفدار جواهر فرانسوی، برای مدت زمانی الماس امید را به منظور استفاده کردن، قرض نمود اما عمر وی کفاف نداد و فوکت به زندان افتاد و در همان مکان درگذشت.

 مدتی بعد پرنسس لامبال، کسی که از الماس امید استفاده می نمود، در انظار عمومی به دو تکه تقسیم شد.

جواهر فروشی به نام ویلیام فاکز که الماس امید را به منظور تراش مجدد آن در اختیار داشت، پس از مدتی درگذشت.

 پسر ویلیام فالز این جواهر را از پدر خود دزدید و پس از مدتی خودکشی کرد.

 مدتی بعد از هندریک پسر ویلیام فالز، جواهر الماس امید به شخصی به نام فرانسیس دیولی فروخته شد. وی پس از مدتی در عین بدبختی و تهی دستی درگذشت.

 

 

نظرات
ديدگاه هاي ارسال شده توسط شما، پس از تاييد توسط سايت طلا در وب سايت منتشر خواهد شد
اخبار سایر رسانه ها