سایت خبری طلا

۱۰ فیلم معروف که به سریال تلویزیونی تبدیل شدند

منبع: دیجی مگ


سینما و تلویزیون به اندازه‌ای با هم همپوشانی دارند که می‌توانند منبع الهام یکدیگر باشند و از هم تاثیر بگیرند.


به گزارش موبوایران، سینما و تلویزیون به اندازه‌ای با هم همپوشانی دارند که می‌توانند منبع الهام یکدیگر باشند و از هم تاثیر بگیرند. بسیاری از بازیگران و کارگردانان سینما، کار خود را با تلویزیون آغاز می‌کنند و بسیاری از فیلم‌های سینمایی به سریال‌های تلویزیونی تبدیل می‌شوند. معیارهای این انتقال مدیوم می‌تواند محبوبیت آن فیلم سینمایی یا پتانسیل موجود در خط داستانی آن باشد که قابلیت بسط دادن دارد. اما همیشه این تلاش‌ها موفقیت‌آمیز نخواهد بود، چرا که از اساس کار بسیار دشواری است. برای تبدیل فیلم سینمایی به سریال تلویزیونی، به جز بسط خط داستانی، باید تغییرات عمده‌ای در منبع اصلی ایجاد شود؛ از جمله اضافه کردن شخصیت‌های جدید.

بسیاری از سریال‌های تلویزیونی، درست مثل دنباله‌های سینمایی، ناامیدکننده از آب در می‌آیند و گویا تنها تلاشی برای پولسازی با سوء استفاده از موج محبوبیت فیلم اصلی هستند. به رغم این حقیقت، نمونه‌هایی موفق در میان سریال‌های تلویزیونی اقتباسی از فیلم‌های سینمایی وجود دارد که توانستند در عین وفاداری به منبع اصلی و افزودن تم‌ها و سبک و سیاق خاص خود، فضا و درون‌مایه‌ی فیلم اصلی را حفظ کنند؛ به عنوان مثال «آنچه در سایه‌ها انجام می‌دهیم» که به خوبی از پس این اقتباس برآمده است. نمونه‌های اقتباسی دیگری هم وجود دارند که به‌کل محتوای اصلی را تغییر می‌دهند و موفق هم عمل می‌کنند؛ مثل «پلنگ صورتی». در واقع می‌توان گفت فرمول مشخصی برای موفقیت سریال‌های تلویزیونی برگرفته از فیلم‌های سینمایی وجود ندارد. نگاهی به بعضی از بهترین اقتباس‌های مستقیم یا غیرمستقیم سریال‌های تلویزیونی از فیلم‌های سینمایی محبوب و معروف می‌اندازیم.

۱۰. فیلم: زندگی جدید امپراتور (The Emperor’s New Groove)/ سریال: مدرسه‌ی جدید امپراتور (The Emperor’s New School)

زندگی جدید امپراتور یک کالت معروف است؛ البته معروف‌ترین فیلم دیزنی نیست، اما بدون شک هواداران وفادار خودش را دارد. این انیمیشن به کارگردانی مارک دیندال که در سال ۲۰۰۰ اکران شد، ماجرای امپراتور کوزکو را که با قدرت جادویی جانشینش تبدیل به یک شتر لاما می‌شود و حالا باید تخت پادشاهی خود را در قالب یک حیوان به خود بازگرداند، روایت می‌کند. این فیلم با شخصیت‌های ابله اما دوست داشتنی مثل کرانک و کوزکو در نشاندن لبخند بر چهره‌های تماشاگران هرگز ناکام نمی‌ماند. این موفقیت که با عنوان «مدرسه‌ی جدید امپراتور» به صفحه‌ی نمایش کوچک‌تر تلویزیون آورده شد، به اندازه‌ی نسخه‌ی اصلی خنده‌دار و دیوانه‌وار است و با حفظ منطق ابلهانه‌ی نسخه‌ی سینمایی، حول کوزکو می‌چرخد که باید برای رسیدن به تخت امپراتوری از دانشگاه کوزکو فارغ التحصیل شود.

از جمله دلایل موفقیت این سریال اقتباسی، در مقایسه با سایر اقتباس‌های ناموفق دیزنی از منابع سینمایی، حضور بسیاری از صداپیشگان نسخه‌ی سینمایی در نسخه‌ی تلویزیونی بوده است.

۹. فیلم/ سریال: فارگو (Fargo)

«فارگو» محبوب‌ترین فیلم برادران کوئن یک دنباله‌ی تلویزیونی به همان اندازه محبوب دارد که به سبک آنتولوژی ساخته شده است؛ یعنی در هر قسمت با بازیگران کاملاً متفاوت به داستانی متفاوت می‌پردازد، البته با حفظ ژانر فیلم. کمدی سیاه جنایی «فارگو» که بر اساس حادثه‌ای واقعی در ۱۹۸۷ در مینه‌سوتا ساخته شده است، داستان یک فروشنده‌ی اتومبیل بدهکار در مینیاپولیس را روایت می‌کند که برای جبران بدهی‌هایش، دو خلافکار را استخدام می‌کند که همسرش را بربایند تا بتواند به این شکل، از پدرزن ثروتمندش اخاذی کند. این نقشه وقتی آن دو خلافکار به یک سرباز شلیک می‌کنند، وارد مسیر دیگری می‌شود و پای کارآگاهی باهوش را وارد ماجرا می‌کند. سریال «فارگو» تنها در چند مورد فرعی و جزئی به نسخه‌ی سینمایی اشاره می‌کند. دلیل اصلی موفقیت فراوان این سریال، حضور برادران کوئن به عنوان مدیر اجرایی تولید است.

هر فصل سریال در فضایی یکسان اما زمان متفاوت روایت می‌شود که همین باعث تازه و تماشایی بودن آن است. به‌علاوه، این سریال باعث شد بعضی ستارگان سینما، از مارتین فریمن گرفته تا ایوان مک گرگور، در نقش‌های تازه خوش بدرخشند.

۸. فیلم: شرکت هیولاها (.Monsters Inc)/ سریال: هیولاها در محل کار (Monsters At Work)

اولین نسخه‌ی سری فیلم‌های هیولاها که در ۲۰۰۱ به کارگردانی پیت منتشر شد، داستان شرکتی متعلق به هیولاها را روایت می‌کند که با ترساندن بچه‌ها از صدای جیب آنها انرژی تولید می‌کند. اما از آنجا که بچه‌ها همچون گذشته دیگر از هیولا ها نمی‌ترسند، شرکت با مشکل تأمین انرژی مواجه است. سالی و مایک، قهرمان‌های داستان که کارمندان نمونه‌ی این شرکت هستند، به اشتباه بچه‌ای را وارد سرزمین هیولاها می‌کنند و وقتی متوجه می‌شوند صدای خنده‌ی بچه‌ها بیشتر از صدای جیغ آنها انرژی تولید می‌کند، روش کارخانه به‌کل عوض می‌شود. به دنبال موفقیت «دانشگاه هیولاها» (Monsters University) که در ۲۰۱۳ به عنوان پیش‌درآمد «شرکت هیولاها» از سوی پیکسار پیکسار ساخته و از سوی دیزنی منتشر شد، دیزنی پلاس تصمیم گرفت که در اولین تلاش‌های خود در عرصه‌ی سریال‌سازی «هیولاها در محل کار» را بسازد.

قصه‌ی سریال از جایی شروع می‌شود که شرکت هیولاها حالا دیگر با خنده‌ی بچه‌ها انرژی تولید می‌کند و شخصیتی به نام تایلر توسکمان، که مکانیکی بااستعداد و باذوق است، آرزو دارد در کنار سالی و مایک در «دپارتمان خنده» کار کند. «هیولاها در محل کار» همچون سایر سریال‌های تلویزیونی اقتباسی که از همان شخصیت‌های اصلی نسخه‌ی سینمایی استفاده می‌کنند، موفق شد با آوردن صداپیشگان نسخه‌ی سینمایی مثل بیلی کریستال و جان گودمن، موفقیت خود را تضمین کند البته سریال چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد، به طوری که از راتن تومیتوز امتیاز ۶۵ درصدی گرفت، اما همچنان فضا و درون‌مایه‌ی فیلم‌های دیگر را حفظ کرد.

۷. فیلم/ سریال: پلنگ صورتی (The Pink Panther)

پلنگ صورتی (The Pink Panther) در واقع مجموعه ‌فیلم‌های کمدی پلیسی بوده است که اولین نسخه‌ی آن در ۱۹۶۳ با بازی پیتر سلرز، کمدین نابغه‌ی انگلیسی، در نقش بازرس کلوزو فرانسوی پخش شد. موفقیت این فیلم به‌اندازه‌ای بود که دنباله‌های زیادی بر اساس آن به نویسندگی و کارگردانی بلیک ادواردز ساخته شد؛ به علاوه‌ی چندین کتاب، کتاب مصور و بازی‌های ویدیویی هم بر اساس و با الهام از نام تجاری «پلنگ صورتی». اما معروف‌ترین این بازسازی‌ها، مجموعه‌ کارتون‌های «پلنگ صورتی» بوده است که نه با تمرکز بر کاراگاه و کارهای او که حول محور شخصیت پلنگی صورتی می‌چرخد. دلیل انتخاب این اسم، یک الماس بزرگ صورتی است که سوژه‌ی داستان فیلم اصلی (و پنج فیلم دیگر) است و کارآگاه کلوزو به دنبال آن به ایتالیا می‌رود تا دزد بزرگ الماس به نام «شبح» دستش به آن نرسد.

از آنجا در دل این الماس بزرگ نقصی وجود دارد که از نزدیک، شبیه یک پلنگ است، اسمش «پلنگ صورتی» است. وجه تشابه فیلم و سریال همین است. البته یک شخصیت کارآگاه هم در کارتون وجود دارد که طراحی شمایلش به چهره‌ی پیتر سلرز هم شباهت دارد، اما می‌توان گفت دو دنیای کاملاً متفاوت، اما هر دو دوست‌داشتنی و تماشایی، هستند. در میانه‌ی دهه‌ی ۲۰۰۰ یک بازسازی ناموفق از سری فیلم‌های «پلنگ صورتی» با حضور استیو مارتین، ژان رنو و بیونسه‌ی خواننده هم ساخته شد که چندان مورد استقبال قرار نگرفت و طرفداران پلنگ صورتی ترجیح می‌دهند همان سری فیلم‌های اولیه و مجموعه‌ی کارتونی را به ذهن بسپارند.

۶. فیلم: روانی (Psycho)/ سریال: متل بیتس (Bates Motel)

«روانی» را می‌توان معروف‌ترین فیلم آلفرد هیچکاک و یکی از نمادین‌ترین آثار تاریخ سینما دانست و نورمن بیتس، ضدّ قهرمانش را شخصیتی بسیار عمیق و چندلایه با سابقه‌ای که جای کند و کاو زیادی دارد. سریال «متل بیتس» به واکاوی همین سابقه که نورمن را تبدیل به آنچه هست، کرده است، می‌پردازد. این سریال در واقع پیش‌درآمد «روانی» درام معمایی در ژانر وحشت روان‌شناختی محصول ۱۹۶۰ هیچکاک است که بر اساس رمانی با همین نام نوشته‌ی رابرت بلاک ساخته شده است. در «روانی» مارین کرین که به دلیل مشکلات مالی نمی‌تواند با نامزدش ازدواج کند، بعد از دزدیدن چهل هزار دلار از کارفرمایش از دست پلیس فرار می‌کند و در شبی بارانی به متل بیتس می‌رود. آنجا با صاحب مؤدب اما عجیب و غریب متل، نورمن بیتس که به تاکسیدرمی علاقه و با مادرش مشکل دارد، آشنا می‌شود. قتل مارین در حمام زنجیره‌ی اتفاقاتی را رقم می‌زند که ما را با وجه تاریک شخصیت نورمن آشنا می‌کند.

سریال «متل بیتس» قصه‌ای شرورانه و مجزا از نسخه‌ی سینمایی است که هیچ طرفداری تا به حال نمی‌دانست که برای درک بیشتر شخصیت نورمن بیتس به آن نیاز دارد، تا اینکه فردی هایمور (بازیگر نقش نورمن بیتس در سریال) از راه رسید و اجرایی فوق‌العاده از آن را به نمایش گذاشت. سریال در دوره‌ی معاصر، در شهر خیالی متفاوتی از نسخه‌ی سینمایی، به سال‌های نوجوانی نورمن بعد از مرگ پدرش و خریدن متل از سوی مادرش و فرایند پیشرفت بیماری روانی نورمن می‌پردازد. فصل آخر سریال اقتباس آزادانه‌ای از خط داستانی نسخه‌ی سینمایی اصلی است. (چندین دنباله و یک بازسازی بر اساس «روانی» ساخته شده است.) این سریال ادای احترامی واقعاً ترسناک به کارگردان بزرگ است که میراثش را ادامه می‌دهد، بی آنکه خدشه‌ای به آن وارد کند.

۵. فیلم/ سریال تابستان داغ و مرطوب امریکایی (Wet Hot American Summer)

کمدی عجیب و غریبِ «تابستان داغ و مرطوب امریکایی» محصول ۱۹۹۸ (فیلم در ۲۰۰۱ منتشر شد) به کارگردانی دیوید وین، سریالی به همان اندازه عجیب و غریب را به دنبال داشت و بازیگران مهمی در ژانر کمدی مثل پل راد و بردلی کوپر را به سینما معرفی کرد. فیلم هم به لحاظ تجاری شکست خورد و هم نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند، اما از زمانی که تبدیل به فیلم کالت شد، بسیاری از بازیگرانش توانستند در آثار معتبر سینمایی و تلویزیونی حضور پیدا کنند. داستان فیلم درباره‌ی تعدادی نوجوان و مشاور است که در آخرین روز اقامت‌شان در یک اردوگاه تابستانی خیالی، درگیر ماجراجوی‌هایی خطرناک و این میان افراد زیادی کشته می‌شوند. سریالی که نتفلیکس بر اساس این فیلم تولید کرد، تقریباً از همان گروه بازیگران استفاده کرده، تا حد زیادی به خط داستانی و محتوای فیلم نزدیک است و به همان اندازه‌ی فیلم سرگرم‌کننده و خنده‌دار، اگر نگوییم بیشتر، از آب درآمده است.

۴. فیلم: بچه‌ی کاراته‌کار/ سریال: کبرا کای (Cobra Kai)

«کبرا کای» به دلیل توانایی‌اش در تغییر خط روایی و زاویه‌ی دید فیلمِ «بچه‌ی کاراته‌کار»، اثر تلویزیونی جالب و ارزشمندی محسوب می‌شود. اولین نسخه‌ی سری فیلم‌های «بچه‌ی کاراته‌کار» در ۱۹۸۴ هم به لحاظ تجاری موفق (پرفروش‌ترین فیلم سال) شد و هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد. این کمدی دارم رزمی، داستان نوجوانی هفده ساله به نام دنیل لاروسو را روایت می‌کند که برای شرکت در مسابقات کاراته و دفاع از خودش در برابر قلدرهای مدرسه، به طور ویژه پسری به نام جانی لارنس، که کمربند سیاه دارد و در باشگاه کبرا کای و تکنیک‌های مرگبارش شاگرد نمونه است، از خدمتکار اوکیناوایی مهربان آپارتمان محل زندگی‌شان کاراته یاد می‌گیرد. محبوبیت این فیلم در زمان اکران به اندازه‌ای رسید که ورزش کاراته در امریکا پرطرفدار شد.

در نسخه‌ی تلویزیونی که سی و چهار سال بعد از زمان وقایع فیلم اتفاق می‌افتد، داستان از نگاه ضد قهرمان فیلم، جانی لارنس، روایت می‌شود که می‌خواهد باشگاه کاراته‌ی کبرا کای را دوباره راه‌اندازی کند و روبه‌روی رقیب دیرینه‌اش دنیل قرار بگیرد. تغییر زاویه‌ی دید داستان در سریال باعث شد تماشاگران شخصیت‌های منفور فیلم را دوست داشته باشند و مخاطبان زیادی را هم در یوتیوب و هم نتفلیکس به خود جذب کرد. سریال با بازگشت هر دو شخصیت اصلی‌اش یعنی دنیل و جانی، دنباله‌ای بسیار خوب و نزدیک به نسخه‌ی اصلی فیلم است، فقط یک مشکل کوچک دارد و آن فاصله‌ی زیادی بین فیلم و سریال است و اینکه شخصیت‌ها در مرحله‌ای کاملاً متفاوت در زندگی‌شان قرار دارند. در ۲۰۱۰ بازسازی سینمایی «بچه‌‌ی کاراته‌باز» با حضور جکی چان و جیدن اسمیت پخش شد که بر خلاف نسخه‌ی اصلی در چین می‌گذرد و ورزش فیلم به جای کاراته‌ی سبک اوکیناوایی ژاپنی، کونگ‌فو است.

۳. فیلم/ سریال: آنچه در سایه‌ها انجام می‌دهیم (What We Do In The Shadows)

گویا تایکا وایتیتی به هرچه دست بزند، تبدیل به طلا می‌شود. سریال «آنچه در سایه‌ها انجام می‌دهیم» اقتباسی است از فیلمی با همین نام به نویسندگی و کارگردانی مشترک وایتیتی و جامین کلمنت، که هر دو در آن بازی هم می‌کنند. البته وایتیتی دیگر در سریال هیچ نقش و مسئولیتی ندارد و کلمنت هم تنها خالق سریال است. فیلم که مستندنمایی در ژانر کمدی وحشت محصول ۲۰۱۴ است، در یکی از قدرنادیده‌ترین دنیاهای خون‌آشامی سینمایی، حول چند خون‌آشام می‌چرخد که در آپارتمانی در ولینگتون نیوزلند با هم زندگی می‌کنند. سریال با حفظ ژانر فیلم، به سبک زندگی یک سری خون‌آشام جدید در زمانه‌ی مدرن می‌پردازد و با جایگزینی درست چند نقش فرعی از نسخه‌ی اصلی فیلم، در عین کشف موفق پتانسیل‌های خود، تا حد زیادی به منبع اصلی وفادار است. هم فیلم و هم سریال امتیازهای بالایی از راتن تومیتوز دریافت کرده‌اند، اما گفته می‌شود که سریال به‌خصوص با بازی‌های استثنایی گروه بازیگرانش، حتی از فیلم هم خنده‌دارتر است.

۲. فیلم: جنگ ستارگان (Star Wars)/ سریال: مندلورین، جنگ‌های کلون و … (The Mandalorian, The Clone Wars, & More)

وقتی جورج لوکاس «جنگ ستارگان» را خلق کرد، کهکشانی از داستان‌های بالقوه را به تماشاگران و هوادارانش معرفی کرد. تهیه‌کنندگان تلویزیونی از آن به بعد به دفعات از این فرصت شگفت‌انگیز بهره برده‌اند. چه بسیار بازی‌های ویدیویی، کتاب‌ مصور، اسباب‌بازی و چیزهای دیگری که با نام تجاری و بر اساس شخصیت‌ها و تم‌های داستانی جنگ ستارگان ساخته و پرداخته شده‌اند. اما از میان سریال‌ها، «مندلورین» و «جنگ ستارگان: جنگ‌های کلون» در جذب مخاطب از سایرین موفق‌تر عمل کرده‌‌اند. «مندلورین» که اولین سریال لایو اکشن اقتباسی از سری فیلم‌های جنگ ستارگان است، پنج سال بعد از وقایع «بازگشت جدای» (Return of the Jedi) و سقوط امپراتوری کهکشانی (Galactic Empire) شروع می‌شود و حول یک جایزه‌بگیر ملقب به ماندو می‌چرخد که از سوی بازمانده‌های نیروهای امپراتوری، مأموریت دارد «یودای کوچک» را به دام بیندازد. اما در عوض محافظ جان او در برابر جبهه‌ی تاریکی می‌شود.

انیمیشن رایانه‌ای سه‌بعدی «جنگ ستارگان: جنگ‌های کلون» (۲۰۰۸ تا ۲۰۲۰) در واقع نسخه‌ای تازه از سریال انیمیشن دوبعدی با همین نام (۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵) است که وقایع آن در سه سال بین قسمت دوم سه‌گانه‌ی پیش‌درآمد «حمله‌ی کلون‌ها» (Episode II: Attack of the Clones) و قسمت سوم همین سه‌گانه «انتقام سیت» (Episode III: Revenge of the Sith) می‌گذرد.

۱. فیلم: دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe)/ سریال: وانداویژن، فالکون و سرباز زمستان، لوکی و … (WandaVision, Falcon And The Winter Soldier, Loki & More)

دنیای سینمایی مارول یا MCU با همکاری نتفلیکس به موفقیت‌های بی‌شماری در عرصه‌‌ی تلویزیون دست یافته است. اما همیشه این پرسش مطرح بوده است که آیا این سریال‌ها اصل و پیوسته با جهان اصلی بوده‌اند یا نه، و پاسخ به این پرسش‌ها، بسته به میزان موفقیت‌ آنها متفاوت بوده است. اما دیزنی تصمیم گرفت یک سری سریال بر اساس جهان مارول برای سرویس پخش آنلاین خود بسازد که همه بدون استثنا صد درصد اصل هستند؛ اول «وانداویژن»، بعد «فالکون و سرباز زمستان» و در نهایت «لوکی». این سریال‌ها با استقبال بی‌نظیری مواجه شده‌اند و به دلیل پیوستگی و ارتباط مستقیم با MCU و بازگشت شخصیت‌ها و بازیگرهای اصلی بسیار موفق بوده‌اند. این موفقیت منجر به خلق و گسترش جهان‌های موازی و راه‌اندازی فاز چهارم دنیای سینمایی مارول با همکاری دیزنی شد. داستان هر سه سریال‌ بعد از وقایع فیلم «انتقام‌جویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) اتفاق می‌افتد.