گلاسر میگوید انسان ها به چهار دلیل افسرده بودن، اضطراب و دیگر ناراحتی های روانشناختی را انتخاب میکنند.
نخست آن که با انتخاب افسردگی یا اضطراب می توانند عصبانیت خویش را کنترل کنند.
آن ها با افسردگی بیش از عصبانیت میتواند روی دیگران کنترل داشته باشند و اعمال قدرت کنند. عصبانیت، خشونت و زندان به دنبال دارد ولی افسردگی چنین عواقبی ندارد.
دوم آنکه مردم با افسردگی و اضطراب از دیگران کمک میگیرند.
نیاز خود به تعلق خاطر و گاهی قدرت را برطرف میکند. همانطور که گلاسر می گوید: "افسرده بودن گرچه دردناک است اما موثرترین حربه انسان برای کمک خواهی از دیگران بدون التماس کردن می باشد."
سوم آنکه انسان ها با انتخاب رنج و بدبختی بی میلی خویش برای انجام کارهای موثرتر را توجیه می کنند.
غالبا انتخاب تصویر هایی که به رفتار موثر منتهی میشوند سخت است. برای کسی که به دلیل اخراج شدن افسردگی را انتخاب کرده است دنبال کار نگشتن و انتخاب احساس ترس آسانتر است تا پیدا کردن کار جدید.
چهارم اینکه انتخاب افسردگی و اضطراب به انسان ها امکان می دهد روی دیگران تسلط پیدا کنند.
وقتی شخصی افسردگی را انتخاب می کند، دیگران باید برایش کارهایی انجام دهند، به وی آرامش خاطر بدهند، او را تشویق کنند، از او مراقبت کنند. و گاهی به او غذا و مسکن بدهند. به همین چهار دلیل است که درمانگر نمی تواند به آسانی بیمار را وادار کند به جای افسردگی یا اضطراب به رفتارهای موثر روی آورد.