پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در گزارشی، به بررسی ادعایی که در ماههای اخیر در چندین نوبت مطرح شده و اشاره به خروج نیروهای ایرانی از خاک سوریه دارد، پرداخته و ابعاد مختلف این ادعا را با توجه به شرایط فعلی مورد بررسی قرار داده است. میدل ایست مانیتور در گزارش خود، اهمیت راهبردیِ سوریه برای ایران و سرمایه گذاریهای قابل توجه ایران در این کشور را، دو عامل اصلی و عمدهای دانسته که گزاره خروج نیروهای ایرانی از سوریه را بیش از آنکه یک واقعیت باشد، به یک مانور رسانهای تبدیل میکند.
میدل ایست مانیتور در این رابطه مینویسد: «در مدت ماههای اخیر، به طور گاه و بیگاه گزارشهایی دال بر اینکه نیروهای ایرانی در حال خروج از سوریه هستند، منتشر شده است. در این رابطه یک سوال مطرح میشود: آیا بایستی این گزارشها را جدی گرفت؟ در پاسخ باید گفت احتمالا نه، زیرا سوریه یکی از بخشهای لاینفک و مهمِ دستورکارهای ایران در عرصه سیاست خارجی این کشور است. ایران در شرایط کنونی شبکهای گسترده از نیروهای منطقهای را در اختیار دارد که با تکیه بر آن ها، به نحو موثری میتواند دستورکارهای منطقهای و بینالمللی خود را به پیش برد.
از این رو، کاملا بعید است که ایران از این اهرم قدرتِ خود چشم پوشی کند. در این رابطه، حتی اگر جابجایی و تغییر مواضع نیروهای ایرانی نیز اتفاق بیفتد، بیش از اینکه این اقدام را با ماهیتی راهبردی تصور کنیم، بایستی آن را اقدامی تاکتیکی در نظر گیریم.
به گزارش فرارو، ایران در سال ۲۰۰۳ و پس از اشغال آمریکا توسط عراق، توانست نقطه شروع افزایش نفوذ منطقهای خود را کلید بزند. نفوذی که به تدریج در اقصی نقاط منطقه خاورمیانه گسترش یافت. با این حال، در شرایط کنونی هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران بخواهد از سوریه عقب نشینی کند. ایران در ماههای اخیر به خوبی نشان داده که حتی حملات هوایی اسرائیل به مواضع خود در خاک سوریه را میتواند تحمل کند و همچنان در سوریه حضور موثری داشته باشد.
اضافه بر این، تهران سرمایه گذاریهای گستردهای را نیز در سوریه انجام داده است. بدون تردید ایران این سرمایهگذاریها را در خاک سوریه انجام نداده که بخواهد بر اثر برخی فشارهای خارجی و یا درخواست دولتهایی نظیر روسیه، بلافاصله خاک سوریه را ترک کند. باید توجه داشت که حضور ایران در سوریه ماهیتی به مراتب پیچیدهتر از آن چیزی دارد که شاید در وهله نخست به نظر برسد. از سویی، تواناییهای دولت روسیه جهت اثرگذاری بر تصمیمات ایران در خاک سوریه نیز محدود است.
در واقع، در شرایط کنونی این کاملا روشن شده که همکاری ایران و روسیه بسیار عمیقتر از آن چیزی است که پیش از این تصور میشد. تهران و مسکو علی رغم برخی اختلافات میان خود، نقاط اشتراک فراوانی نیز در مورد مسائل منطقهای و مخصوصا مساله سوریه دارند.
ایران به هیچ عنوان از یاد نبرده که در جریان جنگ هشت ساله ایران و عراق، سوریه در کنارِ لیبی، تنها دو کشورِ عربی بودند که از ایران حمایت میکردند. از سویی، دولت سوریه از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نقش بارزی در همراهی با ایران و مبارزات این کشور جهت نبرد با اسرائیل بازی کرده است.
در جبهه مقابل، روسیه نیز همکاریهای نزدیکی را با دولت سوریه تعریف کرده است. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۳ میلادی، "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه رایزنیهای فشردهای را با باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا انجام داد تا مانع از اقدام نظامی واشنگتن علیه سوریه شود. در سال ۲۰۱۵، نیروهای روسیه با حضور در "پایگاه هوایی حمیمیم" به طور فعالانه جهت حمایت از دولت سوریه و جنگِ آن علیه گروههای شورشی وارد میدان شدند. قبل از آن نیز ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده وقتِ سپاه قدس ایران به مسکو سفر کرد و مقامهای ارشد روسیه را قانع کرد که وارد جنگ سوریه شوند.
بدون تردید روسیه نیز نمیتواند در مورد اقدامات خود، از نقش لابی اسرائیلی در کشورش غافل باشد و به طور کلی نسبت به اسرائیل بی تفاوتی پیشه کند. با این همه، دست کم گرفتنِ عمق روابط ایران و روسیه و همچنین چهارچوب همکاری و هماهنگی میان این دو کشور، درست نیست. روسیه نمیتواند حجم قابل توجه سرمایهگذاریهای ایران در سوریه را نادیده بگیرد. از سویی روسیه به خوبی میداند که ایران به دلیل منافع خود و همچنین پیامدهای منفی خروجش از سوریه (برای سوریه و لبنان) نیز نمیتواند خاک سوریه را به راحتی ترک کند.
در این نقطه، بسیاری به طرح این سوال میپردازند که پیامدها و عواقب اصرار ایران بر ماندن در خاک سوریه چه خواهد بود؟ آیا اسرائیل نیز در این فضا میتواند کاری کند یا صرفا به انجام حملات گاه و بیگاه علیه مواضع ایران در خاک سوریه راضی است؟ اضافه بر این، آیا کشوری نظیر اردن میتواند بر سیاست ایران و حضور نیروهای این کشور در خاک سوریه، از طریق فراهم کردن زمینه برای شکل گیری برخی تعاملات با تهران اثرگذاری کند؟ این مساله مخصوصا با توجه به اینکه دولت اردن نیز دور بودن نیروهای محورِ موسوم به مقاومت از نزدیکی مرزهای خود را در راستای منافعش میبیند، کاملا از اهمیت برخوردار است».