وقتی 'نیکول رنا' ۱۰ ساله شد، از مادربزرگش یک توله سگ خاکستری هدیه گرفت که او را کلوئی نامید. او میگوید، "کلوئی را تا حد مرگ دوست داشتم. او بهترین دوست من بود."
نیکول پس از مدتی به دلیل شرایط کاری پدرش، مجبور شد کلوئی را به یک پناهگاه محلی بفرستند. سالها گذشت نیکول بزرگ شد، ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
یک روز، او در فیسبوک به یک آگهی در مورد سگ سالخوردهای که به خانه نیاز دارد، برخورد کرد. این سگ شباهت زیادی به کلوئی داشت و همین نام را داشت. نیکول تصمیم گرفت سگ را به قبول کند و او را به خانه آورد.
نیکول گفت: وقتی سگ یازده ساله را دیدم، او به سمت من دوید و صورتم را لیسید و من در قلبم احساس کردم که او باید همان کلوئی باشد. با اینحال شوهرم بدبین بود و فکر میکرد من دیوانه شدهام.
نیکول به مطب دامپزشکی که در بدن کلوئی ریزتراشه (میکروچیپ) کار گذاشته بود رفت تا شناسنامهاش را بررسی کند و دامپزشک تایید کرد که تمامی اعداد و ارقام کاملا مطابقت دارند.
نیکول با هیجان گفت: او خودش بود. او کمی کوچکتر شده و دندان ندارد، اما هنوز عاشق دویدن است." کلوئی اکنون با نسل بعدی خانواده گریمز، ویولت، دختر چهار ماهه نیکول، بازی میکند.
نکیول میگوید: "آن ها عاشق بازی با یکدیگر هستند. کلوئی با ویولت بسیار مهربان است و دیدن آن ها در کنار هم، ما را بسیار خوشحال میکند."