فقط ترامپ می‌تواند برنده شود!

«همزمان با کاهش اعتماد عمومی به نهاد‌های دولتی، احتمال دارد که مردم نامزد‌های نامتعارفی را برای رهبری کشورشان برگزینند. این مساله به وضوح در اقصی نقاط جهان و در نمونه‌های مختلفی قابل مشاهده بوده است».

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا ، "نشریه آتلانتیک" در گزارشی به بازخوانی ریشه‌های مرموز پیروزی "دونالد ترامپ" رئیس جمهور سابق آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ این کشور پرداخته و به طور خاص "سلبریتی بودن" را یک مولفه اساسی دانسته که احزاب دموکرات و جمهوریخواهِ آمریکا، در شرایط کنونی جهت کسب مناصب سیاسی در این کشور، به شدت به آن توجه دارند.

نشریه آتلانتیک در این رابطه می‌نویسد: «دموکرات‌ها شدیدا از شکست‌های هفته اخیر خود در ویرجینیا و نیوجرسی آشفته هستند. برخی از دموکرات‌ها از ساختار مرکزی حزب درخواست کرده اند تا بر سیاست‌های میانه‌رو پوپولیستی و محبوب توجه کند. شاید این رویکرد، وفاع بینانه‌ترین دیدگاه در شرایط کنونی باشد. این همان رویکردی است که جمهوریخواهان نیز پس از شکست انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۲ به آن تن دادند. این در حالی است که جمهوریخواهان عملا به افراد سلبریتی و مشهور در چهارچوب حزب خود جهت پیروزی در انتخابات روی آورده اند.

به گزارش سایت طلا، "دونالد ترامپ" و "جورج دبلیو بوش"، از جمله روسای جمهور جمهوریخواهِ در تاریخ سیاسی آمریکا هستند که از محبوبیت بالایی در میان جمهوریخواهان برخوردارند. ترامپ همچنین از رتبه دوم محبوب‌ترین سیاستمدار جمهوریخواه پس از "آرنولد شوارتزنگر" دیگر سیاستمدار جمهوریخواهی که سابقه سلبریتی بودن را دارد، برخوردار است. "رونالد ریگان" دیگر رئیس جمهور سابق آمریکا نیز از حیث محبوبیت مردمی در رده بعدی قرار دارد. او نیز قبل از کسب کرسی ریاست جمهوری آمریکا، بازیگر سینما بود. این مسائل حاکی از این هستند که اساسا سلبریتی‌ها از شانس زیادی جهت پیروزی در انتخابات‌های آمریکا برخوردارند. در این راستا، تعریف اصلیِ مفهوم "سلبریتی" اشاره به "فردی دارد که به دلیل مساله‌ای غیر از سیاست، مشهور و شناخته شده است". اکنون جمهوریخواهان به این روند گرایش شدیدی پیدا کرده اند (وارد کردن سلبریتی‌ها به سیاست)، اما دموکرات‌ها از این موضوع غافل هستند.

با این حال، دموکرات‌ها نیز در این زمینه دست به اقداماتی می‌زنند. استدلال اصلی در مورد دلایل مفید بودنِ بکار‌گیری سلبریتی‌ها در سیاست نیز روشن است: "در شرایط کنونی، اغلب آمریکایی‌ها بیش از آنکه پیگیرِ اخبار سیاسی باشند، شو‌های تلویزیونی را تماشا می‌کنند از این رو آن‌ها بازیگران و چهره‌های سرشناس زیادی را در مقایسه با سیاستمداران و قانونگذاران می‌شناسند. در این راستا شاهد بودیم که ترامپ در جریان انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه (در سال ۲۰۱۵)، به دلیل سلبریتی بودنِ خود چهره‌ای کاملا شناخته شده بود. در آن زمان حدودا ۹۲ درصد از جمهوریخواهان و افراد مستقل تاکید داشتند که با او آشنا بوده اند این در حالی است که تنها ۸۱ درصد اعلام کردند که با "جَب بوش" دیگر کاندیدای حزب جمهوریخواه آشنایی داشتند. در جریان یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۶ نیز، حدودا ۹۶ درصد از رای دهندگان به درستی تصویر ترامپ را شناسایی کردند. در این رابطه برخی یافته‌های پژوهشی حکایت از آن دارند که سابقه نمایشی ترامپ و سلبریتی بودنِ او تا حد زیادی به وی کمک کرد تا در جریان انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه عملکرد بهتری را از خود به نمایش بگذارد.

بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورد که همزمان با کاهش اعتماد عمومی به نهاد‌های دولتی، امکان دارد که مردم نامزد‌های نامتعارفی را برای رهبری کشورشان برگزینند. این مساله‌ای است که در اقصی نقاط جهان امکان دارد اتفاق بیفتد. به عنوان مثال می‌توان به رئیس جمهور کنونی اوکراین "ولادیمیر زلینسکی" اشاره کرد که پیش از تصدی کرسی ریاست جمهوری اوکراین، یک شومن تلویزیونی بود. از سویی به فیلیپین نیز اشاره شود که در جریان انتخابات ریاست جمهوری آن یک بوکسور و یک بازیگر در حال رقابت برای کسب کرسی ریاست جمهروی این کشور هستند.

به طور خاص در جریان انتخابات‌هایی که حزبی نباشند، مساله "شهرت" بسار راهگشا است. به طور خاص شهرت و مساله تشخیص نام افراد، در انتخابات‌هایی که در آن‌ها اطلاعات کمی ارائه می‌شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است (به طور طبیعی در انتخاب‌های حزبی، افراد بیش از آنکه به مهره‌های انتخاباتی نگاه کنند، به وابستگی حزبی آن‌ها می‌نگرند).

در این میان یک سوال مهم مطرح می‌شود: مردم به طور معمول در مورد یک سیاستمدار و فردی که قرار است عهده دار یک سِمت مهم دولتی شود، چه می‌دانند؟ در پاسخ باید گفت آن‌ها چیز‌های کمی می‌دانند. هنگامی که آن‌ها اطلاعات کمی در مورد کاندیدا‌های اننتخاباتی داشته باشند، عمدتا به سمت نام‌های آشنا حرکت می‌کنند حتی در مورادی آن‌ها به سمت افرادی متمایل می‌شوند که ویژگی‌های قومی و یا حتی نام و نشانی شبیه به خودشان داشته باشند.

در دوران کنونی بسیاری از ناظران و تحلیلگران آمریکایی بر این باورند که تلویزیون و فیلم‌های سینمایی، بیش از هر چیزی دیگری که مردم آن را متوجه می‌شوند، بر عرصه سیاسی تاثیرگذارند و حتی به آن شکل می‌دهند (به طور خاص در جامعه آمریکا). آمریکایی‌ها در دوران کنونی در مقایسه با مردمِ دیگر کشور‌های غنی و ثروتمند، بیش از همه رویِ تماشا کردن تلویزیون وقت می‌گذارند. به عنوان مثال بسیاری از مخاطبان یک شوی معروف تلویزیونی در آمریکا به نامِ "کارآموز" (The Apprentice)، چه قبل و چه بعد از انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، وی را به طور کامل به دلیل ایفای نقش وی در شوی مذکور می‌شناختند و حتی بر اساس نظرسنجی ها، ۶۹ درصد از آن‌ها ترامپ را نیز در توئیتر دنبال می‌کردند.

جدای از این ها، نتایج یک نظرسنجی دیگر در آمریکا نشان می‌دهد که حضور رونالد ریگان در شوی تلویزیونی معروف به نام "تئاتر ژنرال الکتریک" در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پایگاه مناسبی را برای او ایجاد کرد تا وی بتواند دو دهه بعد در انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه (۱۹۷۶) پیروز شود و در نهایت نیز به کاخ سفید راه یابد. در ایتالیا نیز به نحوی مشابهی یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهند کودکانی که شو‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ساخت سیلویو برلوسکونی و تشکیلات رسانه‌ای وی را تماشا می‌کردند، در بزرگسالی تا حد زیادی از افکار و ایده‌های وی به عنوان یک رهبر پوپولیست حمایت کرده و عملا او را به کرسی نخست وزیری ایتالیا رساندند.

در این میان باید توجه داشت که برندِ یک چهره معروف یا سلبریتی نیز از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. به عنوان مثال ترامپ در جریان شوی تلویزیونی "کارآموز" تا حد زیادی از خود تصویر یک تاجر موفق که دیگر آمریکایی‌ها را نیز وارد "رویای آمریکایی" می‌کند، ارائه کرد. در واقع وی از خود یک برند و نماد موفقیت در آمریکا را ارائه کرد. مساله‌ای که به وی کمک زیادی کرد تا کرسی ریاست جمهوری آمریکا را تصاحب کند. اگرچه که این برندِ وی نیز فرسنگ‌ها با واقعیت فاصله داشت.

در آمریکا به طور خاص این نکته بیش از همه برجسته شده که سلبریتی‌ها در قیاس با افراد تحصیل کرده‌ای که مدارک تحصیلی خود را از دانشگاه‌هایی نظیر هاروارد دریافت کرده اند و سعی می‌کنند خود را افرادی با دیسیپلین نشان دهند، از جذابیت و کاریزمای بیشتری برخوردارند. در این رابطه به طور خاص این دسته از افراد در برقرار کردن ارتباط با مردم عادی نیز جذاب‌تر رفتار می‌کنند. به عنوان مثال بسیاری از تحلیلگران آمریکایی به رونالد ریگان اشاره می‌کنند. او به دلیل اینکه یک بازیگر سینما بود، به نحو موثری خطابه می‌کرد و با مخاطبان ارتباط برقرار می‌نمود.

نباید فراموش کرد که سلبریتی‌های مشهور که گاه برای تصاحب مناصب مهم سیاسی رقابت می‌کنند، به راحتی قادرند در یک بازه زمانی برای خود نام و شهرت بخرند. شهرتی که به آن‌ها کمک می‌کند تا در جریان انتخابات‌های مختلف، دست برتر را در مقایسه و رقابت با رقبای خود داشته باشند. با این همه وقتی یک سلبریتی به عنوان یک رهبر سیاسی انتخاب می‌شود، اگر وی صرفا این سمت را به کار‌های تبلیغاتی و با درخششی که سلیبریتی‌ها از خود به نمایش می‌گذارند به دست آورده باشد و از توانایی‌های رهبری خالی باشد، این مساله می‌تواند تبعات به شدت زیان باری را در امر حکمروایی به همراه داشته باشد. مساله‌ای که نمود آن را به طور خاص آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ شاهد بوده است».