۱۰ فیلم تماشایی که ما را طرفدار شخصیت شرور قصه میکنند
وقتی پای طرفداری و حمایت از بدمن ماجرا پیش میآید، خلاقیت و مهمتر از آن خود شخصیت است که مخاطبان را به سوی خود میکشد.
به گزارش موبوایران، وقتی پای طرفداری و حمایت از بدمن ماجرا پیش میآید، خلاقیت و مهمتر از آن خود شخصیت است که مخاطبان را به سوی خود میکشد. با این حال، ما تنها دربارهی ضدقهرمانها یا شخصیتهایی که دارای عیب و نقص هستند، حرف نمیزنیم، بلکه اینجا صحبت از افرادی است که واقعا بد هستند، چه از نظر اخلاقی و چه قانونی. بنابراین، در این فهرست ۱۰ فیلم را به شما معرفی میکنیم که در این فیلمها، ما طرفدار ابرشرور فیلم هستیم، صرفنظر از اینکه او چه کسی است و فیلم دربارهی چه چیزی است.
۱. مخمصه (Heat)
محصول: ۱۹۹۵
کارگردان: مایکل مان
بازیگران: آل پاچینو، رابرت دنیرو، تام سایزمور و …
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۲ از ۱۰
فیلمی که قانون و مجرم را در کنار هم قرار میدهد و چگونه کسی نمیتواند از شخصیت شاه دزد رابرت دنیرو طرفداری نکند؟ قطعا، ما عاشق دیدن شخصیت مصمم آل پاچینو هستیم؛ پلیسی که در راه تحقق عدالت، هیچ چیزی جلودارش نیست اما همیشه میخواهیم که پسران بد داستان یعنی وال کیلمر، تام سایمزمور و جان ویت از دست او فرار کنند.
به دنبال نقشهی استادانه و دزدی ناشیانه از بانکی در مرکز شهر لسآنجلس، برنامه و شخصیت دنیرو همچنان پابرجاست و دست آخر به چالش کشیده میشود. او با قانونهای معینی در زندگی شخصی و جنایی خود زندگی میکند که از او فردی منظم و مطمئن میسازد. او ما را درست به وسط میدان میکشد و دشوار است که با او همراه نشویم.
چه آن مکالمهی افسانهای سر شام باشد یا کندن قال قضیه در هواپیما، همهی ما میخواهیم که دنیرو و تیمش برنده شوند، البته پاچینو هم وسط این گیر و دار، سالم از مهلکه جان به در ببرد و خراشی رویش نیفتد. با این حال، این طرز فکر خود این شرورها نیست؟ سرقت بانک بدون کوچکترین تلفات. اما آنها برنامهی خودشان را دارند.
۲. کروئلا (Cruella)
محصول: ۲۰۲۱
کارگردان: کریگ گیلسپی
بازیگران: اما استون، اما تامپسون، جوئل فرای و …
امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۴ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۴ از ۱۰
با رفتن به درون دنیای بازسازی لایو اکشن از انیمیشن کلاسیک دیزنی، ما قبل از دیدن فیلم، همه چیز را دربارهی طراح مد شکارچی سگهای دالمیشن میدانیم و اینکه چه بلایی سر سگها میآورد. بنابراین چگونه ممکن است که طرفدار او باشیم؟ با گرفتن برخی تاثیرهای مدرن و دیزنی که شخصیتهای ایدهآل خود را از بازی خارج کرده است، اما استون سبب میشود تا ما بیش از هر زمانی از این شخصیت واقعا بد و شرور حمایت کنیم.
این فیلم که داستانش بیشتر در دههی ۱۹۷۰ و در دوران جنبش پانک راک اتفاق میافتد، ما شاهد این هستیم که چگونه این شخصیت یتیم، که مادرش مرگی شوم به دست زنی ظالم و سگهای دالمیشنش داشت، نقطه شروع خشمش را سر این حیوانات زبانبسته خالی میکند. با این حال، در حاکی که شخصیت استلا میلر (با بازی اما استون) در دنیای مد و جنایت، صاحب جاه و نام میشود، مشی و منش او بیشتر به سمت خاکستری میگراید. حتی دوستان او یعنی هوراس و جسپر که محرم اسرار او هستند، اصول اخلاقی او را زیر سوال میبرند.
با این حال، این فیلم با موسیقی جذاب ادامه مییابد و دشوار است که از استلایی که به تدریج تبدیل به کروئلا میشود، طرفداری نکنیم به رغم اینکه او تبدیل به چه هیولایی میشود اما چیزی که ما میبینیم و تبدیل به آن میشود، یک رئیس با استعداد و با هوش و زیرک است که راه خودش را در این دنیای بیرحم و ظالم میسازد.
۳. فروپاشی (Falling Down)
محصول: ۱۹۹۳
کارگردان: جوئل شوماخر
بازیگران: مایکل داگلاس، رابرت دووال، باربارا هرشی و …
امتیاز متاکریتیک: ۵۶ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۶ از ۱۰
تحت فشار قرار دادن زیادی یک شخصیت در گذشته یکی از زیرژانرهای فیلمهای جنایی و خشن بود، اما اینجا، دیگر نهایت فشار است. مایکل داگلاس در نقش ویلیام فاستر ظاهر میشود، کسی که به شهر لسآنجلس قدم میگذارد تا همسر سابق و دختر جدا از خودش را برای تولدش ببیند و سر راهش با وقایع و چیزهایی روبهرو میشود که سبب میشود تا او مثل یک بمب بترکد.
چه محل یک ساخت و ساز باشد، چه یک سرقت مسلحانه یا حتی دیدن اینکه چگونه نظام کاپیتالیسم فاسد از طبقهی فرودست سو استفاده میکند، داگلاس با خشمی تمامنشدنی واکنش خود را نسبت به این قضایا نشان میدهد و در شهر ویرانی به بار میآورد. اما به دنبال او کارآگاه پلیس لس آنجلس (با بازی رابرت دووال) افتاده است که آخرین روزش در لباس خدمت است. بنابراین چگونه است که فیلم شوماخر ما را وادار میکند که از یک آدم پارتیزانی که جنونی بالقوه درونش دارد، طرفداری کنیم؟ دلیلش این است که پرسونای باشفقت داگلاس خودش را وقتی که هر چیزی را در شهر میبیند، با هیجانی بیش از حد خالی میکند و او این کار را با شدت زیادی از خشونت انجام میدهد.
داگلاس بیشتر نقش را جایی ایفا میکند که در آن شخصیتهای فیلم علیه جامعه عمل میکنند و به دنبال دوام سرمایهی خود هستند. او به سادگی همهی اینها را تا آخرش میرود و با انتخابهای روایی که یک مثال از آن سکانس فستفود است، درست تا لبهی تیغ پیش میرود. اما چه کسی استیصال او از بیربطبودن، سوء استفاده و پوچ بودن را احساس نکرده است؟ او فقط شروری است که این راه را انتخاب کرده است.
۴. خون به پا خواهد شد (There Will Be Blood)
محصول: ۲۰۰۷
کارگردان: پل توماس اندرسون
بازیگران: دنیل دی لوئیس، پل دینو، کوین جی اوکانر و …
امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۲ از ۱۰
سکانس ابتدایی ۱۵ دقیقهای این فیلم بدون حتی یک کلمه حرفزدن. جایی که دنیل دی لوئیس در نقش دنیل پلینویو میخزد، چاه میکند و راه را برای موفقیت خودش باز میکند و نشانمان میدهد که او یک نفتفروش بلندهمت و بسیار مشتاق است که هیچ چیزی نمیتواند مانعی بر سر راه رسیدن او به آرزوهایش باشد. اندرسون اجازه میدهد تا زمان، فضا و انتخاب نشان دهند که چگونه پلینویو آدمی فاسد و شیطانصفت است، اما ما ته دلمان نمیخواهیم او در روند تبدیلشدنش به ابلیس ماجرا متوقف شود و همچنین نیز میشود و او کار خودش را میکند.
چه با دروغگفتن به دو برادر دوقلو باشد که نقششان را پل دینو بازی میکند، با اعلام اینکه به خدایی که باورش ندارد، ایمان دارد یا دلکندن از فرزندش، طیف احساسات و توجه ما نسبت به پلینویو در طی فیلم مدام دستخوش تغییر میشود، درست مثل خود شخصیت او. مردی که راهش به عنوان پدری دلسوز شروع میکند تا امپراطوری نفتیاش را بنا کند، به آرامی تبدیل به مردی مجنون و قاتل میشود که دیگر نمیتوانیم او را بشناسیم. با این حال، شخصیت اصلی داستان آن قدر برایمان جذاب و کاریزماتیک است که نمیتوانیم بیخیال طرفداری از او شویم.
حضور در این نقش که یکی از برترین بازیهای تمام دوران توسط یکی از بهترین بازیگران سینماست، آنچنان دشوار نیست ببینیم که چرا ما به سمت پلینویوی دنیل دی لوئیس کشیده میشویم و مجذوبش میشویم، اما میتوانیم ببینیم که چگونه او مردی نیست که دوست داشته باشیم شخصا او را بشناسیم.
۵. مرد سوم (The Third Man)
محصول: ۱۹۴۹
کارگردان: کارول رید
بازیگران: جوزف کاتن، آلیدا والی، اورسون ولز و …
امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۱ از ۱۰
خود اورسون ولز از این بازی، به عنوان ایفای نقشی یاد میکند که میتواند یک ستارهی جدید سینما میسازد؛ شخصیتی که همه در وین بعد از جنگ جهانی دوم از آن صحبت میکنند و راه برای او باز است: هری لایم. کسی که ما را وادار میکند تا از همان لحظهای که قامتش در چهارچوب سایهدار دری ظاهر میشود، غلام حلقه به گوش او شویم که با نوای ساز زیتر همراه شده است. فقط با افزایش شهرت و صحنهی نهایی چرخ فلک است که ما شخصیت شرور واقعی هری لایم را میبینیم که بیشتر به خاطر جسارت خود ولز است.
ولز که پیش از این هم یک اسطوره و هم یک آدم خسته از ساختن این فیلم است، با مسیر فیلمسازی طاقتفرسایی روبهرو بود اما اینجا با کارگردانی فوقالعادهی رید، ولز شاید بهترین بازیاش را ارائه کرده است، گرچه در نیمهی اول فیلم حضور ندارد. ما از این خائن احتمالی میشنویم، سرمایهداری خودخواه یا خیال باطلش در این جهان که نهایتا او تاثیر تفکرات لایم بر انسانیت، جنگ و مردمانش را طی سخنرانی ساعت کوکو و «انسانها شبیه مورچهها هستند»، میبیند. ما در اینجا نیهیلیستی را میبینیم که زندگی انسان را به خاطر هیچ خرج میکند، اما آیا این موضوع ذرهای از تحسین خودبینانهی ما نسبت به این شخصیت میکاهد؟ جواب منفی است.
و پایان فیلمی که دلباختهی های فیلم نوآر از آن به وجد خواهند آمد، لایمی که حقیقتا یک شخصیت خاکستری است، اما همهی ما میخواهیم که او خلاص شود حتی اگر او عیش سینمایی ناب را به بهترین شکلش در طول ۱۰۰ دقیقهی گذشته برای ما فراهم کرده بود.
۶. پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)
محصول: ۱۹۷۱
کارگردان: استنلی کوبریک
بازیگران: مالکوم مکداول، پاتریک مگی، آدرین کوری و …
امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۳ از ۱۰
چطور ممکن است ما از شخصیتی طرفداری کنیم یا حتی به او توجه کنیم که عمدهی علایقش عبارتاند: از تجاوز، خشونت بیش از حد و به طور مشخص بتهوون. در اقتباس سینمایی از رمان پیشگام آنتونی بورگس توسط یکی از بهترین کارگردانهای دنیا یعنی استنلی کوبریک، شخصیت الکس دلارج که ملکوم مکداول آن را با استادی تمام ایفا کرده است، کلاس بازیگری است که برای تمامی دورانهاست.
حتی پیش از دستگیری، رواندرمانی و بازگشت به جامعه و اینکه ظاهرا درست شده است، ما الکس و نوچههایش را میبینیم که افراد ضعیف را کتک میزنند، به زنان تجاوز میکنند و خیلی راحت در ویرانشهر انگلیس به راهشان ادامه میدهد. چطور ما از این شخصیت میتوانیم حمایت کنیم؟ آیا این به خاطر وجوه فنی فیلم و انتخابهای خلاقانهی فیلمساز است؟ سبک بصری خاص یا موسیقی فیلم؟ یا شاید به این خاطر است که مکداول هنوز یک نوج.ان است که تحت نظر والدینش در جامعهای فاسد و ظالم زندگی میکند و به شیوهی خودش علیه آن میشورد؟ به رغم اینکه کارهای این شخصیت از نظر اخلاقی و روانشناختی کاملا غلط هستند، او این کارها را با لذت و اشتیاق انجام میدهد.
این فیلم که توسط بسیاری یک شاهکار به حساب میآید و عدهای دیگر هم با این اثر مخالف هستند، همه بر سر اعمال وحشیانهی شخصیت الکس دلارج اتفاق نظر دارند، اما ما همچنین میتوانیم بر سر لذتبردن او از زندگی به این شیوهی اینچنین متناقض نیز متفقالقول شویم.
۷. روز تعلیم (Training Day)
محصول: ۱۹۹۵
کارگردان: آنتوان فوکوا
بازیگران: دنزل واشنتگتن، ایتن هاک، اسکات گلن و …
امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۷ از ۱۰
دنزل واشنگتن بازیگری است که هر کسی به سویش جذب میشود؛ صرف نظر از اخلاقش یا انتخابهایش. بنابراین، وقتی پای ترسناکترین و بیاخلاقترین نمایش از کارآگاهی فاسد یعنی آلونزو هریس به میان میآید، بسیار سخت است که او را بدون شور و هیجان و کنجکاوی تماشا نکنیم.
وقتی که فیلم به داستان یک روز تمرین سخت و در ماموریت وارد میشود، که بیشترش به دزدیدن و نصیحت و حتی کشتن با نوچهاش یعنی جیک هویت (با بازی تماشایی از ایتن هاک) میگذرد، ما شاهد این هستیم که چگونه هریس در واقع یک بدمن تمام عیار است. چه سوء استفاده از بچه مدرسهای باشد چه فروشندهی مواد مخدر یا حتی پلیسهای بازنشسته، هیچ چیزی جلودارش نیست. او در یک کلام ولعی تمام نشدنی دارد و به خاطر خودش از هیچ چیزی چشمپوشی نمیکند. پس چرا ما باید هنوز هم دوستش داشته باشیم؟
دنزل یک استاد مسلم بازیگری است و نه تنها میخواهد که او را درک کنیم، بلکه به او توجه کنیم و بیخیال همه چیز شویم وقتی او دارد به پیش میرود. ما نمیخواهیم هریس در مخصمه بیفتد یا کشته شود. فرقی نمیکند که چه اتفاقی دارد میافتد. به رغم انتخابهای روایی دیوانهکنندهاش، ما هنوز هم عاشق تماشای هریس هستیم، حتی اگر نخواهیم در کنارش باشیم.
۸. سکوت برهها (The Silence of The Lambs)
محصول: ۱۹۹۱
کارگردان: جاناتان دمی
بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، اسکات گلن و …
امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۶ از ۱۰
بازیگر نقش اصلی این فیلم از قضا یک قاتل سریالی است و به خون مردم تشنه و از آنها تغذیه میکند و تنها ۱۷ دقیقه از زمان تقریبا ۲ ساعتهی فیلم را به خود اختصاص داده است، اما با این حال باز هم یکی از پربحثترین شخصیتها در تاریخ سینماست و قطعا گواهی است بر هنر فیلمسازی و بازیگری. البته، این آنتونی هاپکینز در قامت هانیبال لکتر است که هوش و ذکاوت و سادیسمش، مخاطبان را در ترس و هیجان رها میکند. البته اگر فقط اینها باشد.
این نقش به گونهای است که همهی افراد از پزشکان تا ماموران FBI از آن حرف میزنند و هاپکینز درست نقطهی مقابل چیزی را ارائه میدهد که کسی میتواند از آن انتظار داشته باشد و ما را کاملا اسیر و شیفتهی خودش میکند مثل شخصیت کلاریس استرلینگ با بازی جودی فاستر. هر لحظهای که هاپکینز بر روی صفحهی نمایش ظاهر میشود، ما میخواهیم بیشتر از او بدانیم و در یک کلمه حضور او در صحنه شگفتانگیز است؛ او به ذهن ما رخنه میکند مثل کاری که لکتر با کلاریس میکند.
حتی بعد از اینکه لکتر از نگهبانان استفاده میکند و نهایتا پا به فرار میگذارد، ما همیشه از او طرفداری میکنیم. آیا ما متوجه این هستیم که داریم از یک آدم روانی حمایت میکنیم که مردم را میکشد و بعد آنها را میخورد؟ شاید این هاپکینز است، سبک یکتای بازیگریاش، دیالوگها و شرایطی که ایجاد میکند. صرف نظر از همهی اینها او شروری است که ما عاشقش هستیم.
۹. جوکر (Joker)
محصول: ۲۰۱۹
کارگردان: تاد فیلیپس
بازیگران: واکین فینیکس، رابرت دنیرو، زازی بیتز و …
امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۸ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۴ از ۱۰
بالاخره از ابرشرور نمادین دنیای بتمن استفاده شد تا داستان اصیل و فیلم خودش را داشته باشد. بعد از اینکه دفعات بیشماری از او به عنوان بدمن ماجرا استفاده شد، خصوصا با بازیهای ماندگار جک نیکولسون و هیث لجر در این نقش، واکین فینیکس ما را وادار میکند که وجه کاملا جدیدی از آرتور فلک را ببینیم.
تاد فیلیپس که نزدک دو دهه است با آثار کمدی شناخته میشود، موفق میشود تا نشان دهد که چگونه این فرد تنها که از بیماری روانی رنج میبرد، تبدیل به شخصیت شرور اما محبوب جوکر میشود. ما شاهد این هستیم که چگونه جامعه و نظام حاکم از آرتور سو استفاده میکند، دلقکها و کمدینهای همکارش چگونه به او اتهامهای ناروا میزنند و با او مثل یک آشغال در جامعه رفتار میشود و همهی ایندلایل سبب میشود تا شخصیت حاضر به نقطهی انفجار و عصیان برسد. او که در لحظهی آشوب ظهور میکند، مردم میدانند که آرتور میخواهد چکار بکند و با بتمنی که هنوز سر و کلهاش پیدا نشده است و یا شاید هنوز لباسش را به تن نکرده است، ما به سادگی از او طرفداری میکنیم و مهمتر از آن او را از عمق وجودمان حس میکنیم.
بدون فاصلهگرفتن از چشماندازهای شهر گاتهام و پیامهای پنهانی نسل کنونی، فینیکس از جوکر یک انسان کاملا واقعی میسازد که دیگر صبرش لبریز شده است. آری، او همه چیز را به خشونت میکشد اما ما زندگی فلاکتبار او را دیدهایم و تنها میخواهیم که به او توجه کنیم و در این راه کمکش کنیم. ما به شکل آشکاری میتوانیم تنها شاهد شروع یاغیگری و ویرانگری او باشیم.
۱۰. وثیقه (Collateral)
محصول: ۲۰۰۴
کارگردان: مایکل مان
بازیگران: تام کروز، جیمی فاکس، جیدا پینکت اسمیت و …
امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۵ از ۱۰
مایکل مان که با این فیلم به دنیای تبهکاری شهر لسآنجلس با سبک خاص و با کیفیت فیلمسازیاش بازگشته است، ادیسهای شبانه از قاتلی را به تصویر میکشد که از یک راننده تاکسی استفاده میکند تا او را از این سوژه به سوژههای دیگرش برساند. با این حال، وقتی از قضا قاتل ماجرا یکی از بزرگترین نامها در دنیای بازیگری یعنی تام کروز است که علیه شخصیت خودش بازی میکند، دشوار است که از او طرفداری نکنیم.
با جیمی فاکس در نقش راننده تاکسی که آرزوی انجام کارهای بزرگتری را در سر دارد، کروز وارد شرایط مخاطرهآمیزی میان گانگسترها و تبهکاران میشود. بنابراین، ما میخواهیم که بدون حتی خط و خشی از مهلکه فرار کند، ولی وقتی او دست از طرف نادرست قانون میکشد و دیدگاههای خود را با شخصیت مکس یعنی جیمی فاکس در میان میگذارد، ما شاهد ذات شیطانی و کینهجویانهی او و نبود یکدلیاش با مردی که او را همراهی میکند، هستیم که یک به یک افراد حاضر در لیستش را از دم تیغ میگذراند.
مایکل مان با این جهان بیگانه نیست، اما او ریسکی فراتر از وضعیت موجود در فیلمهای L.A Takedown و مخمصه را به گردن میگیرد، به این دلیل که با پیشرفتن فیلم، برای ما خیلی سخت و ناممکن است تا با مرد شرور قصه همقدم شویم. هر جور که هست، آن هم با موهای نقرهای روباهیشکل کروز و ویژگی قانعکنندهبودنش، ما همیشه طرفدارش هستیم و حمایتش میکنیم و از طرفی امیدوار هستیم که فاکس و دیگران نیز زنده بمانند. کاری نیست که به راحتی بتوان از پسش برآمد.