سایت خبری طلا

۱۲ کابوس عجیب و ترسناک تاریخ سینما

منبع: دیجی مگ


گاهی وقت‌ها بعد از تماشای تصاویری در یک فیلم، آن‌ها را در رؤیا و کابوس خودمان می‌بینیم.


به گزارش موبوایران، گاهی وقت‌ها بعد از تماشای تصاویری در یک فیلم، آن‌ها را در رؤیا و کابوس خودمان می‌بینیم. اما وقتی خود فیلم به ما تصاویری از کابوس شخصیت‌هایش را نشان می‌دهد چطور؟ در این فهرست تعدادی از ترسناک‌ترین سکانس‌های تاریخ سینما را کنار هم آورده‌ایم که همگی تصاویری از کابوس شخصیت‌های فیلم‌ها را نشان می‌دهند. کابوس‌هایی که یا به خاطر وضعیت روحی روانی شخصیت‌ها ایجاد شده‌اند یا نیروهایی شیطانی و پلید در خلق آن‌ها نقش داشته‌اند.

نکته‌ی جالب ماجرا اینجاست که، فیلم‌های مورد اشاره لزوما همگی در ژانر ترسناک نیستند، ولی کابوس‌هایی وحشتناک به ما نشان می‌دهند. گاهی وقت‌ها در فیلم‌های اکشن یا درام یا حتی انیمیشن، صحنه‌های آزاردهنده و عجیبی می‌بینیم که مستقیم از عمیق‌ترین ترس‌های شخصیت داستان پرده بر می‌دارند.

صرف نظر از ژانر فیلم‌ها، سکانس‌هایی که در ادامه معرفی شده‌اند تصاویری غریب و ترسناک به ما نشان می‌دهند و افکارمان را تحت سلطه‌ی خودشان در می‌آورند. پس خودتان را برای موقعیت‌هایی تکان‌دهنده و تاریک و هراس‌آور آماده کنید.

۱. جن‌گیر (The Exorcist) – کابوس چهره‌ی پازوزو

محصول: ۱۹۷۳

کارگردان:  ویلیام فردکین

بازیگران: لیندا بلیر، الن برستین، مکس فون سیدو، جیسون میلر

فیلم جن‌گیر از زمان اکرانش در سال ۱۹۷۳ تا کنون، همواره به‌عنوان یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌های تمام دوران شناخته می‌شود. حتی وقتی امروز به تماشای آن می‌نشینیم، باز هم ما را به وحشتی عمیق می‌اندازد و با مضامین تاریک و آزاردهنده‌اش درباره‌ی شیطان تکانمان می‌دهد.

بخش زیادی از این تأثیرگذاری،‌ مدیون کارگردانی درخشان ویلیام فردکین و نقش‌آفرینی حیرت‌انگیز لیندا بلیر است. همچنین جن‌گیر یک موسیقی متن غریب و فراموش‌نشدنی دارد که با شنیدنش ترس و تعلیقی تکرارنشدنی تمام وجود ما را فرا می‌گیرد و رها نمی‌کند. تمام این‌ها در کنار جلوه‌های ویژه‌ای که تصاویری آزاردهنده و دلخراش به نمایش می‌گذاشت، باعث شده تا جن‌گیر فیلم ترسناک کلاسیک و تأثیرگذاری به حساب بیاید و همیشه جایگاهش را حفظ کند.

با توجه به مضامین فیلم که نگاهی انداخته به مسائل روانی و مذهبی، طبیعی است که کابوس و رؤیا نقشی اساسی در طول داستان ایفا کند. قابل اشاره‌ترین سکانس کابوس فیلم جایی است که پدر کاراس (جیسون میلر) مادر تازه فوت‌شده‌اش را می‌بیند که از پله‌های مترو پایین می‌رود. این صحنه استعاره‌ای است از نفرین ابدی مادر این کشیش، چیزی که شیطان هم او را به خاطرش مورد طعنه قرار می‌دهد و در صحنه‌های جن‌گیری، از زبان دختر اشاره‌هایی را درباره‌ی این ماجرا می‌شنویم.

در حین کابوس، وقتی مادر کشیش در سکوت از پله‌ها پایین می‌رود، تصویری کوتاه و گذرا از یک چهره‌ی سفید و وحشتناک می‌بینیم که در حد یک فریم است. این تصویر در کسری از ثانیه روی صفحه ظاهر می‌شود، ولی تأثیر عجیبی می‌گذارد.

این تصویر در واقع بخشی از فیلمی است که از آیلین دیتز،  بدل لیندا بلیر گرفته بودند تا برای تست گریم استفاده شود. صرف نظر از اینکه خاستگاه تصویر چه بوده، هنوز هم یکی از وحشتناک‌ترین و فراموش‌نشدنی‌ترین چیزهایی است که تا به حال در سینما دیده‌ایم.

۲. کری (Carrie) – آخرین ترس ناگهانی

محصول: ۱۹۷۶

کارگردان: برایان دی پالما

بازیگران: سیسی اسپیسک، پایپر لوری، جان تراولتا

اینکه فیلمی را با تصاویری از یک کابوس به پایان برسانید، حرکت جاه‌طلبانه‌ای است و اگر درست اجرا نشود تماشاگران را عصبانی و سرخورده می‌کند. اما اگر خوب و درست اجرا شود، تأثیری عجیب و ماندگار روی مخاطب می‌گذارد و یک پایان‌بندی تکان‌دهنده به حساب می‌آید. نمونه‌ی این ماجرا، لحظات آزاردهنده و تکان‌دهنده‌‌ای است که در پایان فیلم کری (نسخه‌ی اصلی) می‌بینیم.

کری وایت (سیسی اسپیسک) بعد از اینکه با قدرت‌های خارق‌العاده‌ی ذهنی‌اش غوغایی خونین و دیوانه‌وار در مراسم رقص مدرسه‌اش به پا کرد، به خانه برمی‌گردد تا خون‌های روی بدنش را پاک کند و نیرویی تازه بگیرد. اما مادرش (پایپر لوری) برنامه‌های دیگری برای او دارد. مادر کری او را در آغوش می‌کشد و ناغافل سعی می‌کند با چاقویی به دخترش ضربه بزند. کری هم در جواب، مادرش را با قدرت‌های ذهنی و چندین چاقو نابود و در انتها هم خانه‌ را روی سرش خراب می‌کند.

بعد از این ماجرا، تنها کسی که از کارهای دیوانه‌وار کری زنده مانده یعنی سو اسنل (ایمی آیروینگ) نزدیک قبر کری می‌شود، قبری که بالای سرش نوشته‌اند «کری وایت در جهنم می‌سوزد». این صحنه حس عجیبی به مخاطب منتقل می‌کند چون آن را برعکس فیلم‌برداری کرده‌اند و بعد فیلم را معکوس پخش کرده‌اند. سو بالای قبر می‌رود و  به‌ناگاه دست خونین کری از زیر گور بیرون می‌زند و سو را می‌گیرد و تماشاگر را زهره‌ترک می‌کند.

بعد از این اتفاق،‌ سو از کابوس بیدار می‌شود و در آغوش مادرش گریه می‌کند و فریاد می‌زند. این صحنه، پایانی آزاردهنده و درخشان برای یکی از بهترین اقتباس‌های سینمایی از کتاب استیفن کینگ است.

۳. جمعه ۱۳ام (Friday the 13th) – حمله‌ی جیسون

محصول: ۱۹۸۰

کارگردان: شان اس کانینگهام

بازیگران: بتسی پالمر، کوین بیکن، آدرین کینگ

وقتی به زیرژانر اسلشر فکر می‌کنیم، خیلی زود یاد فیلم‌هایی مثل جمعه ۱۳ام می‌افتیم. این سری فیلم به لطف صحنه‌های کشت و کشتار به‌یادماندنی و کمدی سیاه و موقعیت‌هایی که کمدی و تراژدی را هم‌پای هم پیش می‌برند، تبدیل به یکی از مطرح‌ترین و موفق‌ترین نمونه‌های اسلشر شده و خیلی‌ها از آن‌ الهام می‌گیرند یا به آن استناد می‌کنند.

بخش زیادی از موفقیت این فرنچایز مدیون شخصیت اصلی‌اش یعنی جیسون وورهیز است، مرد مرموز مرگ‌باری که ماسک هاکی می‌پوشد و با قداره به جان مردم بخت‌برگشته می‌افتد.

اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید در اولین فیلم این مجموعه،‌ جوری به نظر می‌رسد که انگار جیسون شخصیت اصلی ماجرا نیست. در طول فیلم اینجور القا می‌شود که جیسون غرق شده و از دنیا رفته. شخصیت شرور اولین فیلم این فرنچایز کسی نیست جز مادر جیسون، خانم پاملا وورهیز با بازی بتسی پالمر.

بعد از اینکه در پایان فیلم، مادر جیسون به دست آلیس کشته می‌شود، همه چیز خوب به نظر می‌رسد و تماشاگر فکر می‌کند داستان تمام شده. آلیس روز بعد در یک قایق بیدار می‌شود و مأمورین قانون هم سراغش می‌آیند که نجاتش دهند.

اما درست لحظه‌ای که فکر می‌کنیم دیگر همه چیز تمام شده، جیسون که بدنش فرسوده و پژمرده شده به‌ناگاه از درون آب بیرون می‌آید و آلیس را به اعماق می‌کشد. اما به یکباره می‌بینیم آلیس در بیمارستان به هوش می‌آید و حالش هم خوب است. این صحنه همیشه به‌عنوان یکی از کابوس‌وارترین صحنه‌های سینما شناخته می‌شود.

۴. کابوسی در خیابان اِلم (A Nightmare on Elm Street) – ملاقات نانسی با فردی

محصول: ۱۹۸۴

کارگردان: وس کریون

بازیگران: هذر لنگن‌کمپ، جانی دپ، رابرت انگلوند

اگر می‌خواهیم درباره‌ی ترسناک‌ترین کابوس‌های سینما حرف بزنیم، نباید سری فیلم‌های خیابان اِلم را فراموش کنیم. از آنجایی که حتی کلمه‌ی «کابوس» هم در عنوانش حک شده، همه باید بدانند که خواب و رؤیا و دنیای ذهن نقشی اساسی در آن ایفا می‌کند. در واقع کابوس بستری برای فردی کروگر است که از طریق آن قربانی‌هایش را به فجیع‌ترین شکل ممکن نابود کند. فردی که قبلا بچه‌ها را آزار می‌داده و بعد از ماجراهایی، با اقدام مردم خشمگین محله سوخته و کشته شده، حالا روحش به جان بقیه افتاده و در کابوس‌هایشان آن‌ها را شکار می‌کند.

برای اینکه بخواهید با ترسناک‌ترین قابلیت‌های فردی آشنا شوید، بهتر است سراغ همان اولین فیلم مجموعه بروید. این فیلم مخلوق ذهن دیوانه‌وار  وس کریون است و کابوس‌هایی را به تصویر می‌کشد که بقیه‌ی فیلم‌های این فرنچایز در مقابلش هیچ نیستند.

در جایی از فیلم وقتی نانسی (هذر لانگن‌کمپ) سر کلاس درس خوابش می‌برد، با مجموعه‌ای از ترس‌ها و وحشت‌های تمام‌نشدنی روبه‌رو می‌شود. او در ابتدا جسد دوستش تینا را که به تازگی کشته شده‌ می‌بیند. زمانی که به زیرزمین مدرسه می‌رود، مستقیم با فردی رودررو می‌شود.

همینجاست که تعقیب‌وگریزی وحشتناک در می‌گیرد و نانسی در راهروهای تنگ و تاریک زیرزمین و موتورخانه، از دست فردی می‌گریزد. نبوغ اصلی این سکانس در جایی نفهته که وس کریون با هنرمندی تمام، مرز بین واقعیت و کابوس را از میان برمی‌دارد و مخاطب نمی‌داند کدام بخش از تصاویر در واقعیت رخ می‌‌دهد و کدام ساخته‌ی دست فردی و ذهن نانسی است.

۵. مگس (The Fly) – کابوس ورونیکا در بیمارستان

محصول: ۱۹۸۶

کارگردان: دیوید کراننبرگ

بازیگران: جف گلدبلوم، جینا دیویس، جان گتز

نسخه‌ی بازسازی‌شده‌ای که کراننبرگ از فیلم مگس محصول ۱۹۵۸ ساخت، به قدری خوب است که می‌تواند با افتخار جایگاهی کنار نسخه‌ی اصلی پیدا کند. فیلم اصلی داستانی کلاسیک و تأثیرگذار بود درباره‌ی آزمایش‌های علمی دیوانه‌واری که نتایج فاجعه‌بار می‌دهند. نسخه‌ی دهه‌ی ۸۰ این فیلم هم یک داستان عاشقانه‌ی غم‌بار و تراژیک است، و هم با جلوه‌های ویژه‌ی وحشتناک و تکان‌دهنده‌اش تأثیری ماندگار روی ذهن مخاطب می‌گذارد.

سث براندل (جف گلدبلوم) چیزی را خلق کرده که ممکن است بزرگ‌ترین پیشرفت علمی بشریت باشد: تکنولوژی حرکت دادن اجسام با قدرت ذهن. دوست‌دختر سث، ورونیکا (جینا دیویس) کشفیات او را  ثبت و ضبط می‌کند و حسابی پشت او و فعالیت‌های علمی‌اش می‌ایستد. اما وقتی سث تصمیم می‌گیرد دستگاه را روی خودش امتحان کند، اوضاع به هم می‌ریزد و همه چیز سمت فاجعه‌ای دردناک می‌رود. حین آزمایش، مگسی وارد دستگاه می‌شود و DNA مگس با DNA سث با هم ترکیب می‌شود. بدن سث تغییرات وحشتناک و تکان‌دهنده‌ای می‌کند و ما با چشمانی متحیر شاهد به هم ریختگی بدن یک انسان هستیم. تمام این تصاویر فوق‌العاده، به لطف جلوه‌های ویژه‌ای که کریس والاس برای فیلم طراحی کرد، خلق شده است.

در جایی از فیلم وقتی ورونیکا حامله شده، شک دارد که بارداری او قبل از تغییر شکل سث رخ داده یا بعد آن. در پی این افکار مشوش و ناراحت‌کننده، یکی از ترسناک‌ترین سکانس‌های کابوس‌ را می‌بینیم. ورونیکا که در بیمارستان مشغول وضع حمل است، هیولایی کریه و دهشتناک به دنیا می‌آورد که به نظر می‌رسد یک حشره‌ی غول‌‌آسا است.

اگر از حشره‌ها نفرت دارید و وحشتی تمام‌نشدنی نسبت به آن‌ها حس می‌کنید، با دیدن این صحنه (و به طور کلی این فیلم) دچار کابوس‌هایی ناجور خواهید شد. صحنه‌ی کابوس ورونیکا احتمالا آزاردهنده‌ترین سکانس فیلم است. آن هم در فیلمی که پر است از موقعیت‌ها و صحنه‌های کابوس‌وار.

۶. توستر کوچولوی شجاع (The Brave Little Toaster) – دلقک آتش‌نشان

محصول: ۱۹۸۷

کارگردان: جری ریس

بازیگران: دینا اولیور، تیمتوتی استک، تیموتی دی

حتما پیش خودتان می‌پرسید که چرا یک انیمیشن مخصوص کودکان را در این فهرست آورده‌ایم و کنار فیلم‌های ترسناکی مثل جن‌گیر گذاشته‌ایم. اما بدانید و آگاه باشید که این انیمیشن هم مثل تمام انیمیشن‌های عجیب‌وغریب دهه‌ی ۸۰ میلادی پر است از لحظات جدی و ترسناکی که واقعا کابوس‌وار هستند. در یکی از صحنه‌های همین انیمیشن، کابوسی را می‌بینیم که آن‌قدر ناراحت‌کننده و آزاردهنده است که خیلی از بچه‌های آن دوره و زمانه را دچار آسیب روحی روانی کرده.

توستر قهرمان داستان خوابی می‌بیند که در آن صاحب قبلی‌اش دوباره بچه شده و حالا دارد نان تست درست می‌کند. همه چیز خیلی معصومانه و بی‌خطر به نظر می‌رسد و موسیقی دل‌نشین و گرمی هم در حال پخش شدن است. اما خیلی زود همه چیز به هم می‌ریزد.

توستر یک آتش مهیب به راه می‌اندازد، و در پی این آتش‌سوزی یک دلقک آتش‌نشان مجنون به‌ناگاه ظاهر می‌شود. اما سازندگان فیلم به همین قانع نمی‌شوند و توستر با وحشت‌های بیشتری دست‌وپنجه نرم می‌کند. موجی از چنگال‌های خون‌خوار توستر نگون‌بخت را محاصره می‌کنند، بعد او را می‌بینیم که لبه‌ی یک وان حمام تلو تلو می‌خورد (اتفاقی که بدترین کابوس توسترهاست).

در نهایت توستر داستان ما از این کابوس‌ها بیدار می‌شود و فیلم ادامه پیدا می‌کند، ولی تمام بچه‌هایی که این صحنه‌ها را تماشا کرده بودند در شوک و وحشتی ماندگار غرق شدند. این کابوس‌ها و تصاویر جدی و ترسناک از کیفیت فیلم کم نمی‌کند، بلکه عمقی به آن می‌بخشد که نمی‌توانید فراموشش کنید. اگر تا به حال این انیمیشن کلاسیک را ندیده‌اید، حتما سراغش بروید که ارزش وقتتان را دارد.

۷. موروثی (Hereditary) – مورچه‌ها

محصول: ۲۰۱۸

کارگردان: اری استر

بازیگران: تونی کولت، الکس وولف، میلی شاپیرو، گابریل بیرن

اری استر چند سالی است غوغایی در سینمای وحشت به پا کرده، غوغایی که با فیلم موروثی شروع شد. داستان فیلم درباره‌ی خانواده‌ی گراهام و درد و رنج تمام‌نشدنی آن‌هاست. خانواده‌ای شامل انی (تونی کولت)، همسرش استیو (گابریل بیرن) و دو فرزندش چارلی (میلی شاپیرو) و پیتر (الکس وولف).

در طول فیلم به تدریج با اطلاعات بیشتری از این خانواده آشنا می‌شویم و رازهای پشت پرده‌ی زندگی انی برای ما برملا می‌شود. می‌فهمیم مادرش عضو فرقه‌ای عجیب بوده و خودش هم کودکی سختی داشته و شاهد خودکشی برادرش بوده. به خاطر همین مشکلات و فجایع، انی دچار بحران‌های روحی روانی گوناگونی شده و خیلی وقت‌ها در خواب راه می‌رود و کارهای خطرناکی می‌کند و حتی تا دو قدمی کشتن پسرش هم می‌رود.

این اتفاقی است که در یکی از ترسناک‌ترین بخش‌های فیلم رخ می‌دهد، جایی که کابوس انی را می‌بینیم.  انی نیمه‌های شب وارد اتاق پیتر می‌شود و در سکوت و وحشت به او خیره می‌‌ماند چون از چیزی که دیده خشکش زده: روی صورت پیتر را بی‌شمار مورچه پر کرده، مورچه‌هایی که به جان گوشت و پوستش افتاده‌اند. انی از این کابوس بیدار می‌شود و می‌فهمیم که احتمالا دوباره در خواب راه رفته. پیتر که از حضور مادرش تعجب کرده می‌پرسد چرا وحشت‌زده به او خیره شده. در اینجاست که اتفاق‌های عجیب‌تری می‌افتد.

انی خیلی سرد و بی‌روح جواب می‌دهد که هیچ‌وقت دلش نمی‌خواسته مادر پیتر باشد و حتی یک بار سعی کرده او را سقط کند. در پی این اعتراف‌ها، مادر و پسر به گریه می‌افتند و فریاد می‌زنند و هم‌زمان می‌بینیم که هر دو آغشته در مایعی مشتعل می‌شوند و ناگهان جرقه‌ی شعله‌ای مرگبار می‌خورد و هر دو در آتشی جانکاه می‌سوزند. سپس انی بالاخره از کابوس‌هایش بیدار می‌شود و می‌فهمیم او خوابی در خواب دیگر دیده بوده.

۸. بیگانه‌ها (Aliens) – کابوس ریپلی

محصول: ۱۹۸۶

کارگردان: جیمز کامرون

بازیگران: سیگورنی ویور، کری هن، بیل پکستون، مایکل بین

قسمت دوم بیگانه یکی از محبوب‌ترین دنباله‌هایی است که در تاریخ سینما ساخته شده، دنباله‌ای که شاید بتوان گفت از فیلم اصلی هم بهتر بود و بخش‌های جذاب‌تری را روایت می‌کرد. کمتر پیش می‌آید دنباله‌ی یک فیلم موفق، بهتر از قبلی از آب در بیاید و بیگانه‌ها، «شوالیه‌ی تاریکی» (The Dark Knight) و قسمت دوم ترمیناتور از معدود نمونه‌های این جریان به حساب می‌آیند.

الن ریپلی (سیگورنی ویور) ۵۷ سال بعد از اتفاق‌های قسمت اول بیگانه، از خواب مصنوعی بیدار می‌شود، ولی هنوز هم فکر و ذهنش درگیر ماجراهای فاجعه‌بار و خونین گذشته است و خاطرات تلخ و تکان‌دهنده‌ی آن سفینه رهایش نمی‌کند. بیگانه‌ها این رنج و عذاب ذهنی مدام را از طریق یک سکانس هوشمندانه نمایان می‌کند که کابوس ریپلی را نشان می‌دهد.

در این صحنه می‌بینیم که ریپلی از خواب چند دهه‌ای بیدار می‌شود و اخبار شوکه‌کننده‌ای را می‌شنود. اما پیش از آنکه فرصت هضم این اطلاعات را داشته باشد، ناگهان یک زینومورف (همان موجود بیگانه) سعی می‌کند سینه‌اش را بشکافد و از درون بدنش بیرون بیاید.

با اینکه قسمت دوم بیگانه بیشتر سراغ جنبه‌های اکشن رفته و از قسمت اول فاصله گرفته بود، ولی رگه‌های ترسناکش را همچنان حفظ می‌کرد. این صحنه یک یادآوری درخشان از قسمت اصلی فیلم است و در همان دقایق اول، بیننده را به یاد تهدید دیوانه‌وار زینومورف‌ها می‌اندازد.

۹. ترمیناتور ۲: روز داوری (Terminator 2: Judgment Day) – تصویری از آخرالزمان

محصول: ۱۹۹۱

کارگردان: جیمز کامرون

بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون، ادوارد فورلانگ، رابرت پاتریک

ترمیناتور ۲ اغلب به‌عنوان یکی از بهترین دنباله‌های تاریخ سینما شناخته می‌شود و سرشار از لحظات ماندگار و به‌یادماندنی است. جیمز کامرون با ساخت قسمت دوم ترمیناتور، تمام جنبه‌های فیلم قبلی را چندین پله بالاتر برد و اثری حیرت‌انگیز ساخت.

از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری انقلابی و جریان‌ساز گرفته تا صحنه‌های اکشن نفس‌گیر، ترمیناتور ۲ مؤلفه‌هایی دارد که هنوز و بعد از گذشت ۳۰ سال هم تازگی خودشان را از دست نداده‌اند و هر تماشاگری را حیرت‌زده می‌کنند. افزون بر تمام این موارد، قسمت دوم ترمیناتور داستان را به سمت‌وسوی پیچیده‌تری می‌برد و تمام بخش‌های دنیایش را عمیق‌تر و تأثیرگذارتر می‌کرد.

یکی از تأثیرگذارترین لحظات فیلم جایی است که سارا کانر خوابش می‌برد و در یک کابوس، خودش را در یک روز آفتابی می‌بیند که کنار پارکی ایستاده و بازی بچه‌ها را نگاه می‌کند، و در همین لحظه نسخه‌ای از خودش را می‌بیند که مشغول بازی کردن با یک جان کانر خردسال است.

سارا فریاد می‌زند تا توجه آن‌ها را جلب کند، اما به‌ناگاه آخرالزمان و روز داوری موعود سر می‌رسد. موج مرگبار انفجار اتمی همه چیز و همه کس را نابود می‌کند و چیزی جز ویرانی به جا نمی‌گذارد. سارا ناگهان از خواب می‌پرد و تهدید و ترس آینده‌ای قریب‌الوقوع را بیشتر از قبل حس می‌کند. این صحنه معنایی فراتر از یک کابوس صرف دارد، چون تصویری هولناک و تکان‌دهنده‌ است از آینده‌ای محتمل، آینده‌ای تاریک که اگر سارا کانر موفق نشود مأموریتش را به سرانجام برساند، حتما به وقوع خواهد پیوست و تمام دنیا را وارد جهنمی بی‌پایان خواهد کرد.

۱۰. رگ‌یابی (Trainspotting) – کابوس بچه روی سقف

محصول: ۱۹۹۶

کارگردان: دنی بویل

بازیگران: ایوان مک‌گریگور، جانی لی میلر، رابرت کارلایل

رگ‌یابی فیلمی است که همیشه به خاطر نقش‌آفرینی بازیگران و داستان و مضامین و فضاسازی درخشانش تحسین شده. ماجرای چند جوان معتاد به هروئین که روزها و شب‌هایشان را با این مواد مخدر ویران‌گر می‌گذرانند خیلی زود روی تماشاگران دهه‌ی ۹۰ تأثیر گذاشت و دنی بویل را به‌عنوان کارگردانی کاربلد و تازه‌نفس به جهانیان معرفی کرد.

دنی بویل بدون اینکه از خطرات و تهدید‌های اعتیاد چشم‌پوشی کند، واقعیت تلخ و آزاردهنده‌ی آن را پیش چشمان مخاطب‌ها آورد. یکی از بخش‌های مهم و جذاب فیلم، جایی است که شخصیت‌های داستان به دلایل گوناگون نمی‌توانند به مواد برسند و خماری بیمارگونه‌ای را تجربه می‌کنند.

در بخشی از فیلم، پدر و مادر مارک رنتون (ایوان مک‌گریگور) او را در اتاق بچگی‌هایش حبس می‌کنند و او در اثر خماری و نداشتن دسترسی به مواد، توهم‌های وحشتناکی می‌بیند. او به‌ناگاه نوزادی را روی سقف می‌بیند، که در واقع بچه‌ی تازه‌ فوت‌شده‌ی یکی از دوست‌هایش است. این بچه روی سقف راه می‌رود و سرش را ۱۸۰ درجه می‌چرخاند. تصویری هولناک و تکان‌دهنده که هرگز فراموشش نخواهیم کرد.

۱۱. عکس یک‌ساعته (One Hour Photo) – کابوس سای

محصول: ۲۰۰۲

کارگردان: مارک رومانیک

بازیگران: رابین ویلیامز، کانی نیلسن، گری کول

عکس یک‌ساعته فیلمی غیرمتعارف در کارنامه‌ی رابین ویلیامز فقید است و با سایر نقش‌آفرینی‌های این بازیگر درجه‌یک سینما تفاوتی اساسی دارد. این فیلم از معدود مواردی بود که او از نقش‌های کمدی فاصله می‌گرفت و تصویر شخصیتی منفی و خطرناک را به نمایش می‌گذاشت.

اما شاید شخصیت منفی لقب مناسبی برای سای در این فیلم نباشد. تا پیش از فصل پایانی داستان، او انسانی منزوی و غمگین است که همدلی مخاطب را برمی‌انگیزد. حتی اقدام‌های خطرناک نهایی‌اش هم با توجه به گذشته‌ی تلخ و ناراحت‌کننده‌ی سای، بیشتر همدلی‌برانگیز است تا تهدید‌آمیز.

او نسبت به یکی از مشتری‌هایش علاقه‌ای شدید و افراطی پیدا کرده. سای که عکس‌های مردم را چاپ می‌کند، هر بار از این خانواده فیلم و نگاتیوی می‌گیرد، نسخه‌ای از آن‌ها را برای خودش نگه می‌دارد و  روی دیوار خانه‌اش می‌زند تا به این طریق یک خانواده را برای خودش و در دنیای ذهنی‌اش بسازد. اما وقتی متوجه می‌شود مرد این خانواده، به همسر مهربان و بی‌نقصش خیانت می‌کند، خشمی عجیب تمام وجودش را فرا می‌گیرد و رؤیایی که از یک خانواده‌ی درجه‌یک داشت، فرو می‌پاشد.

در نتیجه‌ی این ماجراها، روح و روان سای حسابی به هم می‌ریزد و ما این را در یک سکانس کابوس درخشان و ترسناک می‌بینیم. در این کابوس، سای در اتاقی تمیز و سفید قرار دارد، اتاقی که فضایش آزاردهنده است و بیننده را معذب می‌کند. در پایان این کابوس، چشمان سای قرمز می‌شود و به نظر می‌رسد که خونی غلیظ از آن‌ها جاری است.

۱۲. نردبان جیکوب (Jacob’s Ladder) – کابوس بیمارستان

محصول: ۱۹۹۰

کارگردان: آدرین لین

بازیگران: تیم رابینز، الیزابت پنیا، جیسون الکساندر

وقتی درباره‌ی فیلم‌هایی حرف می‌زنیم که روی دیگر آثار تأثیر گذاشته‌اند، حتما باید از نردبان جیکوب/یعقوب یاد کنیم.

در این فیلم با مردی به نام جیکوب (تیم رابینز) آشنا می‌شویم، یک کهنه‌سرباز جنگ ویتنام که حالا در بروکلین زندگی آرام و بی‌دردسری می‌گذراند. زندگی روزمره‌ی او با تصاویری آزاردهنده و ترسناک به هم می‌ریزد.

این فیلمِ آدرین لین روی بازی‌های ترسناکی مثل «سایلنت هیل» (Silent Hill) و «رزیدنت اویل» (Resident Evil) هم تأثیر گذاشته. در هر دوی این فرنچایزهای پرطرفدار، مؤلفه‌هایی وجود دارد که مستقیما از فیلم نردبان جیکوب تأثیر پذیرفته‌اند. در این فیلم تا دقایق پایانی نمی‌دانیم چه بخش‌هایی واقعیت  است و چه بخش‌هایی در ذهن جیکوب می‌گذرد.

در جایی از فیلم جیکوب را می‌بینیم که در یک بیمارستان عجیب و ترسناک قرار گرفته و می‌خواهند رویش عمل جراحی انجام دهند. هم‌زمان که دکترهایی هولناک و بدون چهره روی بدن او کار می‌کنند، جیکوب نگاهی به اطرافش می‌اندازد و چندین بیمار با بدن‌های درهم‌ریخته و بدشکل می‌بیند که مو به تن بیننده سیخ می‌کنند. جیکوب سرانجام از این کابوس بیدار می‌شود، ولی همان‌طور که کسانی که فیلم را دیده‌اند می‌دانند، این تازه آغاز کابوس‌های دیگر اوست.