بدترین و دردناک‌ترین روش‌های مرگ را بشناسید

در این مطلب قصد داریم شما را با بدترین و دردناک‌ترین روش‌های مرگ بر اساس یافته‌های علمی آشنا کنیم که نمی‌خواهید تجربه کنید.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا، در این مطلب قصد داریم شما را با بدترین و دردناک‌ترین روش‌های مرگ بر اساس یافته‌های علمی آشنا کنیم که نمی‌خواهید تجربه کنید.

اغلب مردم دوست ندارند در موردش صحبت کنند، اما همه ما روزی خواهیم مرد؛ و مانند هر چیز دیگری، برخی روش‌های مرگ بهتر از روش‌های دیگر است یا دستکم کمتر ناخوشایندتر. واقعیت این است که اگر خوش شانس باشید، آخرین روزهایتان را در رختخواب خواهید گذراند، در حالی که عزیزانتان دور شما هستند و با خوردن دارو‌های مُسکن سرتان را بر بالین گذاشته اید. نکته جالب دیگر در مورد پزشکی و دارو‌های مدرن این است که حتی امروزه می‌توانیم به شکلی بدون درد و نگرانی به زندگی خود پایان دهیم. این یک سوی طیف و بخش قابل تحمل مرگ است، اما بقیه آن چندان خوشایند نیست.

بدون شک مطالعه در مورد حس مرگ دشوار است، زیرا اکثر قریب به اتفاق کسانی که مرگ را تجربه کرده اند دیگر در میان ما نیستند تا در مورد تجربه مرگ به ما بگویند. اما این موضوع باعث نشده دانشمندان سعی نکنند از روی اطلاعاتی که از محدودیت‌های بدن انسان و مقاومت مان در برابر درد، آسیب جسمانی و محرومیت دارند، در مورد مرگ پیش بینی و نظریه پردازی کنند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بدترین و دردناک‌ترین روش‌های مرگ بر اساس یافته‌های علمی آشنا کنیم.

۱۰- مرگ در اثر گرسنگی

جای تعجب ندارد که مردن در اثر گرسنگی بسیار ناخوشایند و دردناک است. مردن در اثر گرسنگی بسیار سخت رخ می‌دهد و به همین دلیل فرآیند مرگ بسیار طولانی می‌شود. طی میلیون‌ها سال، بدن انسان با گرسنگی و قحطی و خشکسالی سازگار شده و در صورتی که غذایی برای خوردن وجود نداشته باشد تا یک نقطه‌ی خاص خود را با این کمبود هماهنگ می‌کند. در مواجهه با گرسنگی، بدن برای تامین انرژی خود شروع به سوزاندن چربی‌ها می‌کند. وقتی چربی‌ها به پایان رسیدند نوبت به سوزاندن ماهیچه‌ها می‌رسد و در نهایت دیگر چیزی برای تامین انرژی باقی نمی‌ماند. کمبود شدید ویتامین‌ها و املاح معدنی به تضعیف شدید سیستم ایمنی بدن منجر می‌شود و همین موضوع است که در نهایت به زندگی شما پایان می‌دهد و نه خودِ گرسنگی، زیرا در این شرایط دیگر بدن توانی برای مقابله با بیماری‌ها نداشته و کوچکترین عامل بیماری زا می‌تواند به زندگی شما پایان دهد.

در صورتی که عفونتی به بدن شما نفوذ نکند، با یک دوره طولانی خستگی و سستی روبرو خواهید شد که ناشی از کاهش سطح الکترولیت‌ها در بدن است که به سکته قلبی در نتیجه تجزیه بافت هاست و این یعنی اینکه بدن در نهایت به خوردن قلب شما روی می‌آورد. در مراحل پایانی مرگ از گرسنگی شاید حتی احساس گرسنگی هم نکنید، زیرا تحقیقات نشان داده کسانی که در آستانه مرگ قرار دارند، به ویژه در اثر بیماری‌های لاعلاج، وارد یک حالت متفاوت از گرسنگی می‌شوند که بدن سنسور‌های مربوط به احساس گرسنگی را خاموش می‌کند.

۹- مرگ در اثر تشنگی

همیشه به ما گفته شده است که بیشتر آب بنوشیم و برای این کار نیز دلیل خوبی وجود دارد. بدن انسان بدون آب ویرانه‌ای بیش نیست. حدود ۶۰ درصد از بدن انسان از آب تشکیل شده و همین آب است که بدن شما را تازه و شاداب نگه می‌دارد. همچنین همین آب است که به جریان خون در بدن و پاک کردن آن از مواد سمی خطرناک کمک می‌کند. با کاهش سطح آب بدن، سلول‌ها شروع به کوچک شدن و چروکیدن کرده، زیرا بدن مایعات داخل آن را به سمت جریان خون پمپاژ می‌کند. شوربختانه سلول‌های مغزی نیز شامل این سلول‌ها می‌شوند و وقتی سلول‌های مغزی نیز کوچک و چروکیده می‌شوند باید منتظر خبر‌های بسیار بدی باشد. کاهش آب سلول‌ها باعث می‌شود که نتوانند به درستی عمل کنند و بدین ترتیب فرد دچار گیجی، توهم، سردرد، کما و در نهایت مرگ می‌شود، زیرا بدن نمی‌تواند عملکرد طبیعی خود را ادامه دهد.

در شرایطی که حجم مغز در داخل جمجمه رو به کاهش است، رگ‌های خونی که آن را به کاسه سر متصل کرده اند نیز جدا شده که درد و خونریزی را در پی دارد. یکی پس از دیگری، اندام‌های داخلی از کار می‌افتند. ابتدا کلیه‌ها کارشان متوقف می‌شود و با توجه به اینکه کلیه‌ها سیستم فیلتراسیون بدن هستند، از کار افتادن آن‌ها بدترین خبر ممکن است. هر گونه ماده سمی و زباله‌ای که معمولاً از طریق ادرار خارج می‌شد، در بدن مانده و سطح آن رفته رفته افزایش می‌یابد، مواد سمی کم کم در خون و زیر پوست انباشته می‌شوند. ماهیچه‌ها به شکلی دردناک و غیرقابل کنترل منقبض می‌شوند و ارگان‌ها با کاهش سطح خون در بدن، از کار می‌افتند. در برخی موارد، این فرآیند ممکن است تا دو هفته نیز طول بکشد که بسیار دردناک و ناخوشایند است.

۸- مرگ در اثر قطع شدن سر

در اینجا نگاهی ترسناک به دنیای تاریک اعدام می‌اندازیم، آن هم از نوع گردن زدن. در مدرسه به ما یاد داده اند که سری که به تازگی قطع شده می‌تواند برای مدتی به اتفاقات اطرافش آگاه بماند و این موضوع حقیقت دارد. اما سوال این است که این آگاهی چقدر پس از قطع شدن سر ادامه دارد؟ دکتر بوریوکس در سال ۱۹۰۵ توانسته به نحوی با یک سر قطع شده ارتباط برقرار کند و این ارتباط را چنین توصیف می‌کند: «صورت کاملاً آرام شد، پلک‌ها در حالت نیمه بسته روی کره چشم قرار گرفتند به طوری که تنها بخش سفید ملتحمه قابل دیدن بود… آنگاه بود که با صدایی بلند و قوی فریاد زدم: لنگویل! پلک هایش را دیدم که به آرامی باز شدند بدون هیچگونه انقباض تشنجی… سپس چشم‌های لانگویل به شکلی بسیار دقیق روی من متمرکز شده و مردمک‌ها خود را ثابت نگه داشتند». دکتر بوریوکس سه بار این فریاد‌ها را تکرار کرد و تنها بار سوم بود که سر مرد اعدام شده به او واکنشی نشان نداد.

اگر این ماجرا واقعیت داشته باشد پس سر انسان بیش از ۳۰ ثانیه پس از قطع شدن نیز همچنان اتفاقات اطرافش را درک می‌کند. برخی محققان بر این باورند که با در نظر گرفتن کاهش شدید فشار خون، عدد ۳ تا ۵ ثانیه دقیق‌تر است. اما ۳ تا ۵ ثانیه بدون بدون نیز همچنان زمانی طولانی و قابل توجه است. البته این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که سر انسان به سرعت و یکباره قطع شود. در مورد گردن زدن با تبر، اغلب اوقات باید چندین ضربه به گردن وارد شود تا سر به طور کامل قطع گردد. بدون توجه به اینکه هوشیاری چقدر ادامه دارد، دانشمندان بر سر این موضوع توافق دارند که گردن زدن، هر چقدر هم که سریع و‌تر و تمیز باشد، دردی بسیار هولناک را در لحظه‌های آخر به فرد متحمل می‌کند.

۷- مرگ در اثر تزریق مواد کشنده

در ۴۰ سال گذشته، از زمانی که مجازات مرگ بار دیگر در سال ۱۹۷۶ در ایالات متحده قانونی شد، دولت آمریکا دستکم ۱،۵۰۰ نفر را اعدام کرده است. بدون در نظر گرفتن این که چقدر اعدام با تزریق مواد کشنده را غیرانسانی می‌دانید، مدافعان این روش اعدام می‌گویند که چنین روشی بسیار انسانی‌تر از گردن زدن و دیگر روش‌های اعدام در دیگر نقاط جهان است. اما شاید در واقعیت چنین نباشد، زیرا تحقیقات نشان می‌دهد که اعدام با تزریق مواد کشنده بسیار بیرحمانه‌تر و دردناک‌تر از آن چیزی است که در کتاب‌ها آمده است. در اعدام‌های اینچنینی از سه ماده سمی استفاده می‌شود: سدیم تیوپنتال (برای بیهوش کردن)، پانکرونیوم بروماید (برای فلج کردن) و پتاسیم کلراید (برای کشتن) فرد اعدامی. موضوع این است که اگر چه تزریق این سه ماده شبیه یک روش درمانی است، اما قوانین خاصی در مورد آن وجود ندارد.

هیچ مطالعه ای، آزمایش میدانی یا دُز استانداردی برای اینکه اطمینان داشت همه چیز خوب و بی نقص پیش می‌رود وجود ندارد. گمان می‌رود که در برخی از افراد دُز تزریق شده سدیم تیوپنتال بسیار کمتر از حدی است که باید باشد و بیشترین مقداری که تزریق می‌شود تنها دو برابر بیشتر از مقداری است که برای کشتن یک حیوان کوچک اندام کافی است. این بدان معناست که اگر فلج می‌شوند، اما افراد ممکن است همچنان نیمه هوشیار باشند در حالی که دو ترکیب کشنده دیگر آن‌ها را آرام آرام خفه کرده و قلبشان را از کار می‌اندازد، فرآیندی که بسیار دردناک است. شاهدان عینی گزارش داده اند که در مواردی شاهد ناله کردن، به خود پیچیدن یا حتی تلاش اعدامی برای بلند شدن از روی صندلی بوده اند.

۶- مرگ با صندلی الکتریکی

در صورت کمبود دارو‌های تزریقی کشنده، برخی به بازگرداندن صندلی‌های الکتریکی فکر می‌کنند که البته تفکر بسیار ترسناکی است. حتی اگر همه چیز خوب و طبق برنامه پیش برود نیز کسی نمی‌تواند این موضوع را منکر شود که اعدامی در واقع آنقدر پخته می‌شود تا بمیرد. در شرایطی که جریان برق وارد بدن می‌شود، قلب از کار می‌افتد، خون به جوش می‌آید و سیستم عصبی از کار می‌افتد که به خفگی منجر می‌شود. بدن ورم کرده و خون داغ به جوش آمده از هر روزنه‌ای در بدن بیرون خواهد زد به طوری که گاهی اوقات چشم‌ها از حدقه بیرون زده و پوست شکافته خواهد شد. دمای بدن چنان بالاست که گوشت پخته و ممکن است از استخوان جدا شود و بیفتد. البته این در صورتی است که خوش شانس باشید.

اگر خوش شانس نباشید، ممکن است ولتاژ آنقدر قوی نباشد که شما را بکشد یا دستکم این کار را سریع انجام ندهد. مواردی بوده است که این فرآیند تا ۱۰ دقیقه طول کشیده است که پختن آرام بدن است. از آنجایی که جریان برق باعث می‌شود فرد نتواند حرکات خود را کنترل کرده یا صحبت کند، آن‌ها در سکوت می‌پزند، در حالیکه آهنوز هوشیارند. در حالی که دارو‌های تزریقی سمی رو به کاهش گذاشته اند، برخی ایالت‌ها واقعاً به بازگرداندن صندلی‌های الکتریکی فکر می‌کنند. اگر چنین باشد شاید بهتر این است که به دوران گیوتین بازگردیم.

۵- مرگ در اثر به صلیب کشیده شدن

تا جایی که به روش‌های اعدام باز می‌گردد، به صلیب کشیدن شاید یکی از مشهورترین انواع آن باشد که البته جای خنده ندارد. بسیاری از ما به صلیب کشیدن شدن را یک نماد سمبلیک می‌دانیم، اما واقعیت این است که به صلیب کشیدن یک روش شکنجه و اعدام بسیار هولناک و بیرحمانه بوده است. بدون شک همه یک تصویر ذهنی قوی از به صلیب کشیدن دارند، اما دلیل اصلی مرگ در این روش کمتر شناخته شده است. اگر چه فرو کردن میخ در دستان افراد و رها کردنشان در تپه‌های دوردست چندان خوشایند نیست، دلیل اصلی مرگ در بسیار از افراد به صلیب کشیده شده، خفگی بوده که به هیچ عنوان خوشایند نیست.

در ابتدا، وقتی فرد به صلیب دوخته می‌شود، آن‌ها با پیروزی از غریزه شان سعی می‌کنند تا فشار را روی دست‌ها و پا‌های میخکوب شده متعادل کرده و سعی کنند کمتر به آن‌ها فشار وارد کنند. اما وقتی قدرتشان به پایان برسد، دست‌ها و پا‌ها در رفته و سینه آویزان می‌شود. این موضوع باعث می‌شود که نفس کشیدن بسیار دشوار باشد و سطح دی اکسید کربن در بدن چنان بالا می‌رود که دیگر اکسیژنی در بدن یافت نمی‌شود هر چند فرد تلاش می‌کند نفس بکشد. این فرآیند ممکن است ساعت‌ها یا شاید روز‌ها به طول بنجامد. در واقع در آن دوران برخی به قربانیان رحم کرده و پاهایشان را می‌شکستند تا دوره رنجشان کوتاه‌تر باشد.

۴- مرگ در اثر کاهش فشار در بدن

در سال ۱۹۸۳، چهار غواص در سکوی نفتی بایفورد دلفین در داخل یک محفظه کاهش فشار بودند وقتی کاهش فشار از کنترل خارج شد. در کمتر از یک ثانیه فشار از ۹ اتمسفر به یک اتمسفر رسید. تاثیری که این کاهش فشار ناگهانی روی یکی از غواص‌ها داشت بسیار ویرانگر بود. همه چیز در بخش‌های قفسه سینه و شکمی فرد، از جمله ستون فقراتش، به سرعت از بدن بیرون زد و ۳۰ فوت به سمت بیرون پرت شد. سینه، ارگان‌ها و نای او روی دیواره محفظه فشار پخش شده بودند. کاهش شدید و یکباره فشار باعث به جوش آمدن خون شده و کالبد شکافی نیز مقادیر زیادی چربی را در خون غواص نگون بخت یافته که در فرآیند جوشیدن از خونش بیرون انداخته شده بود. نکته دلگرم کننده در ماجرای بایفورد دلفین این بود که این مرگ بسیار سریع رخ داد، اما خدمه پرواز سایوز-۱۱ روسیه همینقدر نیز خوش شانس نبودند.

زمانی که تیم فضایی روسی در سال ۱۹۷۱ بار دیگر وارد جو زمین شدند، یکی از درزگیر‌ها خراب شده و کاهش فشار شدیدی در داخل کابین رخ داد. هر مقدار گازی که در داخل ریه‌های خدمه گیر افتاده بود ورم کرده و به بافت‌های ظریف ریه صدمه می‌زد، به ویژه اگر قربانیان به صدای غریزه شان گوش داده و نفسشان را حبس کرده بودند. تیم فضانوردان روسی احساس می‌کردند که ضربه‌های محکم به سینه آن‌ها وارد شده است و نمی‌توانستند نفس بکشند. گاز تجزیه شده در خون این افراد به حباب تبدیل شده و وارد سیستم گردش خون می‌شد که درد شدیدی و قطع شدن جریان خون را در پی دارد که به انقباض و تشنج‌های ماهیچه‌ای شدید در آن‌ها منجر شده است. وقتی فضاپیمای آن‌ها به زمین رسید، همه خدمه روسی در اثر خفگی مرده بودند.

۳- مرگ در اثر سوختن

همه شما با سوال‌های «ترجیح می‌دهید این یا آن» مواجه شده اید، اینطور نیست؟ اگر کسی به شما گزینه مردن در اثر سوختن یا مردن در اثر منجمد شدن را داد به شما اکیداً توصیه می‌کنیم که منجمد شدن را انتخاب کنید. نژاد انسان به روش‌های ناخوشایند بسیاری برای کشتن دیگری از طریق سوزاندن دست یافته است، از سوزاندن با بستن به یک تیرک چوبی گرفته شده تا زنده کباب کردن در داخل گاو‌های برنجی. البته برخی‌ها نیز بوده اند که در حوادث طبیعی آتش سوزی مرده اند. در حالی که هر کدام از این روش‌های مرگ تفاوت‌هایی با هم دارند، می‌توانید مطمئن باشید که هیچ کدام خوشایندترین مرگ نیست.

اگر خوش شانس باشید، دود‌های سمی ناشی از آتش کارتان را بسازند و در آتش سوزی‌های خانگی، ۷۵ درصد از افراد بیشتر به خاطر مسمومیت با مونوکسید کربن می‌میرند تا به خاطر سوختن. در حالی که شاید مردن در اثر خفگی و مسمومیت، قبل از زنده زنده سوختن یک موهبت و لطف به نظر می‌رسد، اما علت اصلی گیر افتادن افراد در آتش‌ها همین خفگی و مسمومیت است، زیرا دود‌های سمی فرد را بیهوش می‌کنند قبل از اینکه بتواند از رختخواب بیرون بیاید. اما جایی که علت مرگ تماس شعله‌های آتش با پوست باشد، نتایج بسیار هولناک‌تر خواهد بود. دست زدن به کتری داغ روی گاز را تصور کنید، حتی اگر با سرعتی نجومی نیز دستتان را به سمت عقب بکشید نیز درد آن بسیار ناخوشایند است. اکنون تصویر کنید که نتوانید دستتان را عقب بکشید.

به محض اینکه شعله‌ها به پوست نزدیک شوند این درد بسیار شدید را حس خواهید کرد، اعصاب تحریک شده و گوشت و پوست شروع به کباب شدن می‌کنند، اتفاقی که باعث می‌شود گیرنده‌های درد فعال‌تر و حساس‌تر شوند تا شما را وادار به فرار از این موقعیت خطرناک کنند. بعد از مدت کوتاهی، بالاترین سطح پوست که حساس‌ترین اعصاب را در خود دارد سوخته و از بین می‌رود و درد عمیق‌تر و غیرقابل تحمل تری جای درد قبلی را می‌گیرد. بدون شک آنقدر زنده می‌مانید که بوی کباب شدن بدنتان را حس کنید. در نهایت قربانی در اثر از دست رفتن خون و مایعات بدن و از کار افتادن قلب، می‌میرد.

۲- مرگ در اثر تشعشعات هسته‌ای

علیرغم چیز‌هایی که ممکن است در فیلم‌ها دیده باشید، قرار گرفتن در معرض تشعشعات هسته‌ای به یک مرگ بسیار طولانی و دردناک منجر می‌شود. فرآیند واقعی که نشانه‌های مسمومیت با تشعشعات هسته‌ای را ایجاد می‌کند، توانایی تشعشعات یونیزه شده برای از هم دریدن اتم‌ها و مولکول هاست که آن‌ها را بسیار بی ثبات و واکنشی می‌کند که البته اتفاق اصلاً خوبی نیست. شدت نشانه‌های مسمومیت اتمی به دُز و نوع تشعشع بستگی دارد. دُزهای کوچک باعث احساس دل پیچه، تهوع، سردرد، تب و جوش‌های پوستی می‌شود، اما وقتی دُز تشعشع کمی بالاتر باشد، سلول‌ها ترکیده که باعث مرگ گلبول‌های سفید و قرمز می‌شود.

این به معنای کاهش قدرت سیستم ایمنی بدن، خونریزی شدید و کاهش خون بدن می‌شود در حالی که تعداد گلبول‌های قرمز و سفید و پلاکت به شدت افت می‌کند. در دُزهای بسیار بالا، پوست قرمز شده و تاول می‌زند و کم کم فاسد می‌شود، خطر آسیب به سیستم عصبی بیشتر می‌شود که رعشه و حملات عصبی را در پی دارد. تهوع و سردرد از کنترل خارج شده و ارتباط بین خون و مغز استخوان مختل می‌شود. بدون شک در صورت بالا بودن دُز تشعشع هسته ای، در این مرحله خواهید مرد. این اتفاقات زمانی است که تشعشع هسته‌ای شدید، اما کوتاه مدت باشد. در صورتی که برای مدت طولانی‌تر در معرض مقادیر کمتر تشعشعات هسته‌ای قرار بگیرید، احتمال ابتلا به سرطان افزایش یافته و تشعشعات هسته‌ای باعث ایجاد تغییرات فیزیکی در دی ان‌ای شما می‌شوند.

۱- مرگ در اثر نیش زنبور‌ها

این روش مرگ در واقع شکنجه‌ای به نام اسکافیزم (Scaphism) یا «قایق ها» بوده که روش اعدام در دوران باستان توسط ایرانیان و برخی گروه‌های دیگر بوده است، شکنجه‌ای که بیشترین رنج و درد را پیش از مرگ به فرد متحمل می‌کند. تنها توصیفی که از این نوع شکنجه داریم توسط یونانی‌ها روایت شده است که دشمن خونی ایرانیان بودند و به همین خاطر نمی‌توانیم مطمئن باشیم که این روش شکنجه و اعدام چگونه بوده است یا اینکه آیا یونانیان در توصیف این روش خلاقیت خود را به کار گرفته اند یا خیر. تنها چیزی که می‌دانیم این است که این روش شکنجه و اعدام بسیار دردناک و هولناک بوده است. قربانی در داخل دو قایق روی هم قرار گرفته یا دو تنه درخت خالی شده قرار می‌گرفت و تنها سر، دست‌ها و پاهایش بیرون باقی می‌ماند. سپس به زور در دهان او شیر و عسل ریخته می‌شد تا جایی که فرد به اسهال شدید مبتلا می‌شد.

در این مرحله، مقدار بیشتری شیر و عسل روی بدنش ریخته می‌شد، به ویژه روی چشم ها، دهان و اندام‌های تناسلی، تا حشرات را به سمت او بکشانند. ایده این شکنجه این بود که قایق یا تنه‌های درخت پر از شیر، عسل و مدفوع شده که باعث می‌شود حشرات به آن جذب شده و در شرایطی که فرد را نیش می‌زنند و وارد بدن او می‌شوند تای اینکه داخل قایق یا تنه درخت به یک کلونی بزرگ از حشرات تبدیل می‌شود و شکنجه‌ای بسیار دردناک به فرد متحمل می‌شود. البته در مورد اینکه حشرات به درون بدن فرد نقب می‌زنند یا اینکه تنها فرد از وز وز آن‌ها دیوانه می‌شود اجماعی وجود ندارد، اما می‌توان با اطمینان گفت که زخم‌های زیادی روی بدن فرد ایجاد شده که به تعفن و قانقاریا منجر می‌شوند. این شکنجه برای مدت طولانی ادامه دارد تا اینکه مرگ در اثر کمبود آب، گرسنگی، خستگی و شوک عفونی رخ می‌دهد.