به گزارش سایت طلا ، امیر حاجرضایی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «حذف سرخابیها از آسیا مثل سایر اتفاقاتی که در فوتبال ایران میافتد متعجبکننده نیست بلکه متاثرکننده است. این اتفاق تبعات خیلی زیادی به دنبال دارد. اولین مورد بحث مسائل روانی و عاطفی است. استقلال و پرسپولیس با توجه به هوادارانی که دارند از مزایای زیادی هم برخوردارند. تنها پخش سراسری فوتبال متعلق به این دو تیم است. در هر سال ۵۸ بازی دو تیم پخش سراسری میشود. به طور کلی این دو باشگاه در ابعاد مختلفی تاثیرگذار هستند. جامعه ایران با مختصات فعلی و مشکلاتی که با آن روبهرو است از قبیل فقر، بیکاری و سایر مشکلات ضعفهای خودش را با دیدن این دو تیم به صورت موقت التیام میبخشد. اصطلاحا فوتبالتراپی میکند. حال همین هم از جامعه گرفته شده است و بازی دو تیم محدود میشود به داخل کشور و در عرصه آسیایی غایب خواهند بود.
در درجه دوم در صحنههای قارهای بازیکنان ایرانی دیده نمیشوند. یعنی نگاه کسانی که در خارج از مرزهای ما کار فوتبال میکنند نسبت به فوتبال ایران اگر نگوییم کور، فوقالعاده محدود میشود. اگر تیم ملی ما در حال حاضر به راحتی نسبت به دورههای قبل در آستانه حضور در جام جهانی قرار گرفته، ناشی از حضور تعداد زیادی از بازیکنان ما تحت عنوان لژیونر در ترکیب است. بازیکنانی که تحت شرایط حرفهای و با امکانات پیشرفته تمرین میکنند. زمانی تیم ایران وارد ادامه انتخابی جام جهانی شد که لیگ به دلیل پاندمی تعطیل بود. این لژیونرها بودند که توانستند تیم را از دل بحران در بحرین نجات دهند و در ادامه با توفیق همراه کنند.
مساله بعدی بحث تبلیغات و درآمدزایی است. تیم منچستریونایتد شرایط خیلی بدی در دو، سه فصل گذشته داشت که باعث شد به جای لیگ قهرمانان به لیگ اروپا راه پیدا کند. خیلی از شرکتهای تبلیغاتی قراردادشان با یونایتد را لغو کردند و به مدیران تیم گفتند شما دیگر در سطح بالا دیده نمیشوید. قراردادهایی که با شما بستیم برای صحنههای بزرگ جهانی بوده نه لیگ داخلی یا لیگ اروپا. به این ترتیب برای سرخابیها همین اثرات منفی اقتصادی به وجود خواهد آمد.
حذف تیمهای ایرانی به یک آسیبشناسی نیاز دارد. مشکل فقط بحث فوتبال نیست. کارشناسان ورزشی و اقتصادی به اضافه آسیبشناسان، جامعهشناسان باید این مشکلات را بررسی کنند. این بحث بسیار مهمی است که چرا کار به اینجا کشیده شده است. همه میدانند وقتی کسی شاخهای که روی آن نشسته را میبرد، سقوط حتمی است. داستان فوتبال ایران شبیه همین است. متاسفانه عدهای در داخل کشور در توهم زندگی میکنند و مدام میگویند نهادهای بینالمللی نمیتوانند کاری کنند. حال نگرانی اصلی این است که فوتبال ایران از صحنه جهانی حذف نشود. اگر به قوانین بینالمللی پایبند نباشیم و نتوانیم قوانین را اجرایی کنیم، آنها خیلی قاطعانه برخورد میکنند؛ کمااینکه شاهدش هستیم. باید دانست که اظهار نظر در مورد چنین مسائلی آگاهی میخواهد و این آگاهی باید بهدور از احساس باشد. در بخش مدیریتی و جامعه فوتبالی اکثر اظهار نظرها احساسی است.
میگویند آنها نمیتوانند این کار را بکنند! چرا! خیلی هم راحت انجام میدهند. سالیان دراز است که تمام پروندههامان را در ایافسی و فیفا باختیم و خسارتهای سنگینی پرداخت کردیم. علاقهمندان سرخابیها هر گاه سوال کردند که چه اتفاقی رخ میدهد، با همین جوابها مواجه شدند که نهادهای بینالمللی هیچ کاری نمیکنند. میگویند خاطرتان جمع باشد و قول میدهیم و ... بعد وقتی فاجعه رخ میدهد پاسخگویی وجود ندارد. هر کسی که قول داده بود تقصیر را میاندازد گردن نفرات قبلی و این دردی از دردهای ما را دوا نمیکند. ای کاش کسانی که تصمیمساز هستند، درک بکنند شرایط را. درک کنند شرایط را که دنیا ایران نیست که قوانینی وضع کنند و فردا عوضش کنند. این نیست که کمیته انضباطی یک رای بدهد و استیناف آن را بشکند. در نهادهای بینالمللی چارچوبها و قوانینی وجود دارد. چارچوبها مشخص است و هر کشوری از این چارچوبها عدول کند با مجازاتهای سنگین روبهرو میشود.
در سال ۱۹۹۲ میلادی فیفا برای جام ملتهای اروپا یوگسلاوی را که درگیر جنگ و یکسری مسائل بود، با وجود صعود به دور نهایی حذف کرد و دانمارک را فرستاد به مسابقات. اصلا برای آنها اهمیتی ندارد. آنها کار خودشان را میکنند.
مسئولان ایران در کشورهای اطراف با اینفانتینو عکس میگیرند؛ در حالی که خنده صورتشان را پر کرده است. تصور میکنند دست در دست فیفا دارند و رفاقتی شکل گرفته؛ در حالی که اصلا این حرفها نیست. آقای اینفانتینو پیش از این که رییس فیفا باشد، یک دیپلمات است. اینفانتینو اصلا توجهی ندارد که عکسی هم به یادگار گرفته است. این یعنی علاوه بر ناتوانی در بحث مدیریت فوتبال کشور یک توهم وجود دارد که ما را مجازات نمیکنند. فیفا و ایافسی سیاست مشخصی دارند و به چارچوبهایی پایبند هستند. با ما برخورد کردند، برخورد میکنند و خواهند کرد. اگر نگوییم مدیریت فوتبال ایران عامدانه و آگاهانه از کنار این مسائل عبور میکند دست کم دلخوش به توهمات خودشان هستند. اگر این گونه است ما با یکسری رواننژند طرفیم. اینها با این که ساز و کار جامعه جهانی فوتبال را میبینند باز کار دیگری میکنند. این اتفاقات از جهت اعتبار لطمه زیادی به فوتبال ایران وارد میکند؛ اعتباری که دیگر چیزی از آن باقی نمانده. ایران شده کشوری که در فوتبال به تعهدات عمل نمیکند. انگار در نهادهای بینالمللی وقتی پروندهای وارد میشود از خودشان میپرسند باز هم مال ایران است؟ اگر مال ایران است که تکلیفش معلوم است.
آدام ولز، نویسنده کتاب فوتبال و شطرنج، اصطلاحی دارد به نام اضافهبار. این اصطلاح در فوتبال به این معناست که وظایف دفاعی یک بازیکن به دوش همبازیاش میافتد و در این شرایط بازیکن دچار اضافهبار میشود. حالا اضافهبار در ایران به دوش فوتبال است. فوکوس این مساله روی بخش مدیریت است. منظور انتقاد شدید از مدیریت جدید دو تیم که چند ماه است سر کار آمدند، نیست. البته که اینها هم در جای خود قابل نقد و انتقاد هستند. به عنوان مثال بیش از یک دهه است که ضعفهای فوتبال ایران پشت صعود به جام جهانی پنهان شده است. چند سال پیش که از فدراسیون آقای کفاشیان انتقاد میشد ایشان گفت اگر توانستید دو بار پشت هم به جام جهانی بروید آن وقت انتقاد کنند. این دقیقا صحهای است بر این دیدگاه که مدیران سعی میکنند معایب خود را پشت رفتن به جام جهانی پنهان کنند. حضور در جام جهانی یک توفیق است برای فوتبال ایران اما تیمی که برای ششمین بار راهی جام جهانی میشود درسی از حضور در جام جهانی گرفته است؟ در منظر عمومی جا افتاده که پیشرفت فوتبال ایران صعود از مرحله گروهی است. اما در این تورنمنت یک تیم فقط قهرمان میشود و ۳۱ تیم دیگر برمیگردند و در مورد تشکیلات، زیرساختها، ترانسپورت، وضعیت اقتصادی، سیستمهای داوری و زیرساختی درسهایی میگیرند و میآیند در کشور خود پیاده میکنند. آیا ما یک بار این کار را کردیم؟ آیا یک بار از جامهای جهانی درس گرفتیم؟ نه! هرگز!
اضافهباری که وجود دارد روی دوش مدیریت ورزش کشور است. اینها نتوانستند هرگز و هرگز پاسخگوی مسائل اینچنینی باشند. حالا نگرانیهای بزرگی وجود دارد. یک مسیر طولانی در پیش است. این که اینها بروند در دادگاههای بینالمللی شکایت کنند، بروند حکمیت ورزش و ... معلوم نیست آخرش چه میشود. هنگامی که ۲۰ روز قبل بحث حذف سرخابیها از آسیا مطرح شد، وزیر ورزش گفت دو باشگاه بهزودی خصوصی میشوند؛ بدون توجه به این که تا به امروز هر کس وارد بحث خصوصیسازی فوتبال شده به خاک سیاه نشسته است. در اهواز آقایان شفیعی، در استیلآذین آقای هدایتی، در تراکتور آقای زنوزی و دیگران. این شکل ادارهکردن تیمها به بنبست میرسد که رسیده. آدمهایی که پولهای آنچنانی دارند آدمهای باهوشی هستند و وقتی تجربه دیگران را میبینند، دیگر نمیآیند جلو برای سرمایهگذاری در فوتبال چون عاقبت خوبی ندارد. آقای زنوزی راه آقای هدایتی را پیش گرفت. آمد ستارههای زیادی را به تیم آورد و نشد. همان طور که استیلآذین نشد. پول قدرت بزرگی است اما اگر در مسیر درست به کار گرفته نشود نابودی به وجود میآورد.
فوتبال ایران هر روز درگیر یک مشکل است. دائما اتفاقات ناگوار میافتد و ما هرگز برای هیچکدام از اینها پاسخی شفاف و روشن که بتواند مطالبات به حق مردم را برآورده کند نمیبینیم. مردم هم بنا بر گرفتاریهایی که دارند اتفاقات را فراموش میکنند و درگیر اتفاق تازه میشوند. حذف سرخابیها از آسیا ضربه خیلی مهلکی است. مثل بوکس میتوان گفت ما ناکدان شدیم. امیدوارم از فوتبال بینالمللی ناکاوت نشویم. این که ما به دست خودمان با فوتبال ایران که در رنک اول آسیاست چنین کاری بکنیم تاثربرانگیز است. فوتبالی که این همه مشکل پیرامونش وجود دارد اما صرفا بر مبنای استعدادهای خودش در صدر آسیا قرار میگیرد.»