سایت خبری طلا

در ذهن پوتین چه می گذرد؟

منبع: خبرگزاری مهر


رئیس جمهور روسیه معتقد است که همانگونه که آمریکا برای خودش حق استفاده از زور را قائل است مسکو هم باید این حق را داشته باشد.


به گزارش سایت طلا،حمله روسیه به اوکراین باعث شده بار دیگر نگاه‌ها به سمت شخصیت ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه بچرخد و همه به دنبال پاسخ این سوال هستند که در ذهن پوتین چه می‌گذرد؟ در این مطلب قرار نیست مخاطب شاهد پیش بینی جنگ اوکراین و نتایج آن باشد. مخاطب با خواندن این مطلب کوتاه، سفری به اعماق و لایه‌های پیچیده ذهن پوتین خواهد داشت و برای چند دقیقه خود را در جایگاه رئیس جمهور روسیه می‌بیند و به مسائل جهانی نگاه می‌کند. آنگاه خواننده خود بهتر می‌تواند اقدامات و حرکت‌های بعدی پوتین را درک کند.

ولادیمیر پوتین واقعاً کیست؟ این سوال هرگز به طور کامل پاسخ داده نشده است. پوتین بیش از دو دهه است که بر سیاست روسیه تسلط دارد، اما در این مدت تقریباً در مورد پیشینه او فراتر از چند خط بیوگرافی، اطلاعاتی منتشر نشده است. بسیاری معتقدند که رئیس جمهور روسیه برای هرکسی می‌تواند به یک شکل به نظر برسد چرا که هیچکس به درستی وی را نمی‌شناسد. اما پوتین به جهان اطراف خود چگونه می‌نگرد؟

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه بسیار علاقه دارد از خود چهره‌ای مقتدر و بدون هیچ استرس و یا تزلزلی نشان دهد. کشور‌های غربی به خوبی با این چهره آشنایی دارند. پوتین در سخنرانی‌های خود همواره اشاره‌هایی به دوران روسیه قدرتمند دارد و نوعی افسوس از فروپاشی شوروی در کلام وی هویدا است. به همین جهت انگیزه بسیاری از رفتار‌های وی به نظر می‌رسد تلاش برای بازگرداندن روسیه به جایگاه ابرقدرتی خود است. پتر کبیر (تزار روسیه در قرن هجدهم) شخصیت تاریخی مورد علاقه ولادیمیر پوتین است. پوتین دلبستگی خود را به سنت‌های تاریخی روسیه نشان داده است. پوتین بار‌ها شباهت‌هایی را با پیوتر استولیپین - نخست‌وزیر دوران نیکلاس دوم، آخرین تزار سلسله رومانوف - که از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی گسترده حمایت می‌کرد، برجسته کرده است. تصادفی نبود که پوتین در سال ۱۹۱۱ صدمین سالگرد مرگ استولیپین را برای اعلام قصد خود برای بازگشت به ریاست جمهوری و تکمیل برنامه اصلاحات خود انتخاب کرد.

پوتین در ساختار ذهنی خود بر این اعتقاد است که تلاش غرب برای عضویت کشور‌های همسایه روسیه در ناتو و تأمین مالی انتقال دموکراتیک در کشور‌های اروپای شرقی و جمهوری‌های سابق شوروی تهدیدی بزرگ برای دولت قدرتمند در روسیه است که هدف اصلی تمام این تلاش‌ها نیز در نهایت تضعیف این دولت قدرتمند و جایگزینی آن با یک دولت همسو با غرب در مسکو استکشور‌های غربی بار‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که دیدگاهی ساده لوحانه در مورد پوتین دارند چرا که وی از خود شخصیتی پیش بینی ناپذیر برای همگان ترسیم کرده است. بسیاری از رسانه‌های غربی پوتین را «بی رحم» و برخی نیز وی را «منزوی» می‌دانند. مقامات ارشد سابق روسیه اما، وی را فردی «خجالتی» توصیف کرده‌اند که به همه «سوءظن» دارد. بسیاری معتقدند که تربیت پوتین از زمان تولدش در سال ۱۹۵۲ باعث شده که وی اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان یک ایده، ارزش و جایگاهی که روسیه پس از فروپاشی خود در سال ۱۹۹۰ از دست داد، را آرمان خود قرار دهد.

ماه‌ها پیش، جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در یک مصاحبه تلویزیونی، شخصیت پوتین را به یک کلمه تقلیل داد و او را «قاتل» خواند، در حالی که رئیس‌جمهور سابق فنلاند اخیراً او را شخصیتی «پرتنش»، «عصبانی» و «غیر عقلانی» توصیف کرد.

ارزیابی‌ها نشان‌دهنده «ساده‌لوح بودن» دیدگاه آمریکایی‌ها از شخصیت پوتین است. پروفسور معروف «جان مرشایمر»، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در دانشگاه شیکاگو، ارزیابی‌های سطحی درباره پوتین را رد می‌کند و معتقد است که اگر بخواهیم شخصیت، اقدامات و تصمیم‌های رئیس‌جمهور روسیه را درک کنیم، باید درک کنیم که پوتین چگونه به جهان اطرافش نگاه می‌کند.

پوتین، عضو سرویس اطلاعاتی شوروی سابق، KGB، معتقد است که جهان غرب یک رهبر دارد و آن آمریکا است. وی معتقد است که واشنگتن، چه تحت حکومت جمهوری خواهان باشد و یا دموکرات‌ها، روسیه را به عنوان یک تهدید می‌بیند؛ تهدیدی که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

بر اساس دیدگاه مرشایمر، محاسبات پوتین توسط یک دیدگاه سه بعدی یکپارچه و به هم پیوسته اداره می‌شود، که اولین مورد با ایده گسترش پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و گسترش آن به سمت شرق به سمت مرز‌های روسیه آغاز می‌شود. دومین مورد نیز گسترش اتحادیه اروپا و آخرین آن نیز تلاش غرب برای دستیابی به لیبرال دموکراسی بر اساس الگوی غربی در همه کشور‌های اروپایی است.

پوتین طبق این دیدگاه معتقد است که از بین بردن یک دولت و قدرت متمرکز و اقتدارگرا در مسکو محرک اصلی تمام سیاست‌های غرب از پایان جنگ سرد در اوایل دهه ۱۹۹۰ تاکنون بوده است.

پوتین در ساختار ذهنی خود بر این اعتقاد است که تلاش غرب برای عضویت کشور‌های همسایه روسیه در ناتو و تأمین مالی انتقال دموکراتیک در کشور‌های اروپای شرقی و جمهوری‌های سابق شوروی تهدیدی بزرگ برای دولت قدرتمند در روسیه است که هدف اصلی تمام این تلاش‌ها نیز در نهایت تضعیف این دولت قدرتمند و جایگزینی آن با یک دولت همسو با غرب در مسکو است.

همچنین پوتین معتقد است که «کنفرانس دموکراسی» که ماه دسامبر توسط بایدن برگزار شد تقسیم مجدد جهان توسط آمریکا، بازگشت به فضای جنگ سرد و اقدامی خصمانه بود که مسکو و پکن را به عنوان دشمن معرفی کرد.

درک اقدامات سیاسی روسیه، به ویژه در حوزه سیاست خارجی، مستلزم هوشیاری است و تحلیل هوشیارانه روانشناسی سیاسی پوتین. این امر مستلزم درک عمیق‌تری از چهره‌ها، حساسیت و رفتار‌های پوتین است. پوتین به عنوان یک رهبر، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که از آن به عنوان «یکی از بزرگترین تراژدی‌های قرن بیستم» یاد می‌کند، گام‌های بزرگی در بیرون آوردن روسیه از باتلاق سیاسی و اقتصادی دهه ۹۰ برداشته است. این مسئله وی را به رئیس جمهوری محبوب که همواره بالای ۷۰ درصد مردم از وی حمایت کرده‌اند تبدیل کرده است محبوبیتی که هیچ سیاستمدار دیگری در روسیه نخواهد توانست به آن دست یابد.

حال پوتین با این ساختار ذهنی و قریب الوقوع معرفی کردن حملات غرب علیه روسیه و همچنین حمایت و پشتوانه داخلی در شرایط حساسی قرار گرفته که می‌تواند تمام نقشه‌های غرب را به هم بریزد. پوتین در تلاش برای بهره برداری از وضعیت ضعیف غرب و کاهش محبوبیت بایدن به کمتر از ۴۰ درصد است؛ وضعیتی که منجر به چند دستگی سیاسی در آمریکا شده است. پوتین اوکراین را مورد حمله قرار داده، چون می‌داند ۷۴ درصد آمریکایی‌های مخالف دخالت نظامی کشورشان در بحران اوکراین هستند.

همچنین پوتین می‌داند که کشور‌های اروپایی نیز قادر به واکنش سریع نیستند: بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس درگیری رسوایی‌های داخلی است، صدراعظم جدید آلمان هنوز نتوانسته جایگاه خود را مستحکم کند، رئیس جمهور فرانسه تنها به دنبال انتخاب مجدد در هفته‌های آتی است و به دنبال ماجراجویی نیست و بقیه اروپا هم که در معادلات جایی ندارند.

روسیه، از نظر پوتین، حق کامل دارد که در تمام تصمیمات مهم بین‌المللی، بر سر میز مذاکره در صدر باشد. رئیس جمهور روسیه معتقد است که همانگونه که آمریکا برای خودش حق استفاده از زور را قائل است مسکو هم باید این حق را داشته باشد. پوتین با پشت سر گذاشتن آنچه که تحقیر دهه ۱۹۹۰ می‌داند اکنون می‌داند که جهان تا چند سال دیگر علیه «دکترین پوتین» جبهه بندی خواهد کرد. به همین دلیل وی به دنبال یک پیشدستی است تا به زعم خود غربی‌ها را وادار کند در زمین طراحی شده وی بجنگند.

با توجه به بحران کنونی اوکراین، پوتین این باور خود را تقویت خواهد کرد: غربی‌ها برای سه دهه آنچه را که کرملین منافع مشروع روسیه می‌داند نادیده گرفته است. از این رو، پوتین مصمم است تا همسایگان روسیه را وادار به پذیرش الزامات مسکو کند و غرب را چه از طریق دیپلماسی و چه با زور مجبور به پذیرش این الزامات کند.