در بخشی از کتاب “جنسیت و جامعه” می خوانیم:
“از قرون روشنایی و انقلاب ها در فرانسه، تفاوت میان افراد از تولد در خانواده اشرافی یا خانواده بی اسم و رسم به تفاوت جنسیتی تغییر ماهیت داد”
چند دهه بعد صنعت عطر سازی به طور محسوسی قدم در این جنبش گذاشت وگرنه تا حدود قرن نوزدهم عطرها به خانواده های سلطنتی و اشراف تعلق داشتن و زنانه و مردانه نبودند بلکه عطرهای معروف مورد استفاده همه بود، چه بوهای شیرین و چه تلخ…
اما بعدها همه چیز تغییر کرد، علاقه اکثر خانوم ها به رایحه های شیرین تر و اکثر مردان به تلخ تر باعث شد صنعت عطرسازی به منظور بازاریابی راحت تر و استفاده از ترفندهای تبلیغاتی مرز بین عطرهای زنانه و مردانه را تشکیل بدهد، در حالی که هیچ مبنای علمی ای برای این دسته بندی وجود نداشت!
وقتی بین عطرهای زنانه و مردانه تفاوت ظاهری ایجاد شد، با یک قدم زدن ساده در یک عطرفروشی به راحتی می شد عطرهای زنانه را از مردانه جدا کرد و اینجا بود که مردان و زنان هم به این جریان تن دادند و این مرز پررنگ تر شد، اما..
عطرها یک تجربه ذهنی هستند، پس ممکن است یک خانوم یا یک آقا بتواند این کلیشه های رایج را بشکند و یک عطر از بین عطرهای جنس مخالف انتخاب کند. این نه تنها ایراد نیست، بلکه بسیار هم جسورانه است و نباید کسی بخاطرش مورد سرزنش قرار بگیرد…
ممکن است یک عطر که برچسب زنانه دارد با خصوصیات یک مرد و تجربه ذهنی او سازگارتر باشد و یا برعکس، یک عطر مردانه با ویژگی‌های یک زن جور در بیاید.
پس اگر از عطری خوشتان می آید،خودتان را از بند جنسیت آزاد کنید و انتخابش کنید، عطرها اگر نتوانند حس خوشایند و دلخواه به ما بدهند،به هیچ دردی نمی خورند!