حقایقی درباره شغل پزشکی قانونی که احتمالا نمیدانستید!
دکتر «ناصر غروبی» میگوید: کار ما از لحظهای شروع میشود که قتل یا فوت مشکوکی ازسوی نیروی انتظامی به مقام قضایی اعلام میشود و با ما تماس میگیرند.
به گزارش سایت طلا، دکتر «ناصر غروبی» میگوید: کار ما از لحظهای شروع میشود که قتل یا فوت مشکوکی ازسوی نیروی انتظامی به مقام قضایی اعلام میشود و با ما تماس میگیرند.
درس پزشکی خوانده، اما نه کاری با قرص و آمپول و شربت دارد و نه دستور عکس و آزمایش و عمل جراحی میدهد. نه دردی را تسکین میدهد و نه نقصی را برطرف میکند. کارش پیداکردن علت بیماری نیست، دنبال دلیل مرگ میگردد. یعنی وقتی کار از کار گذشته؟ خب، نه. یعنی وقتی پای «حقی» در میان است که بدون تشخیص او، پایمال خواهدشد.
درس پزشکی خوانده، اما کارش کمک به کشف جرموجنایت است. صحبت از پزشکی قانونی است، شغلی که خیلیهایمان فقط در فیلم و سریالهای پلیسی سراغی از آن داریم؛ برای همین نه چیزی از دشواریهایش میدانیم و نه از اهمیتش در زندگی روزمره. در پرونده امروز سعی داریم از خلال گفتگو با دکتر «ناصر غروبی»، شغل پزشکی قانونی را بهتر بشناسیم البته آن بخشی را که مربوط به متوفیات است و به کشف جرم کمک میکند؛ یعنی بخش کوچکی از این حرفه که حدود ۵ درصد از خدمات سازمان پزشکی قانونی است –بخش عمده خدمات پزشکی قانونی در بخشهای معاینات بالینی، آزمایشگاه و کمیسیون ارائه میشود-، اما نقشی بسیار تعیینکننده در جامعه دارد و بهدلیل ارتباط کمِ بیشتر اعضای جامعه با آن، اطلاعات کاملی درباره اش وجود ندارد.
کار ما با هر قتل یا فوت مشکوک شروع میشود
دکتر غروبی، دانشآموخته دکترای حرفهای پزشکی، ۲۰ سال در سمت رئیس سالن تشریح استان خراسان رضوی خدمت کرده و حالا شش سالی است که ریاست واحد بازرسی استان خراسانرضوی را برعهده دارد. قرار گفتگو در دفتر ایشان در اداره کل پزشکی قانونی تعیین میشود، بهدلیل شرایط حرفهای اجازه عکاسی از بخشهای مختلف پزشکی قانونی را نداریم.
آنچه میخوانید، ماحصل دو ساعت گفتگو در یک روز بارانی است: «کار ما از لحظهای شروع میشود که قتل یا فوت مشکوکی ازسوی نیروی انتظامی به مقام قضایی اعلام میشود و با ما تماس میگیرند. بعد از آن برای معاینه صحنه فورا گروهی پزشک و تکنیسین تشریح، ازجانب قاضی یا بازپرس ویژه قتل به محل اعزام میشوند. پزشک با حضور در صحنه به معاینه ظاهری جسد میپردازد، با بررسی شواهد درباره علت احتمالی فوت و زمان گذشته از فوت یک تخمین کلی میزند و نتیجه را بهصورت مکتوب به مقام قضایی تحویل میدهد. بعد جسد برای ادامه معاینات ظاهری و کالبدشکافی به سالن تشریح پزشکی قانونی منتقل میشود. اگر این اقدامات به جواب برسد، نتیجه را بلافاصله کتبی به مقام قضایی اعلام میکنیم درغیر اینصورت تا رسیدن پاسخ آزمایشهای سمشناسی، آسیبشناسی و سرولوژی صبر میکنیم. پس از آن «کمیته علت فوت» متشکل از پزشکان رشتههای مختلف، متخصص پزشکی قانونی، داروساز، متخصص پاتولوژی، جراح و... برگزار میشود و بعد از به پاسخ رسیدن کمیسیون، نتیجه را اعلام میکنیم».
گره گشایی از رازهای جنایت آغاز میشود
تخمین زمان و علت فوت در صحنه جنایت، از آن چیزهایی است که معمولا در سینما و تلویزیون شبیه یک راز یا ترفند شعبدهبازانه نمایش داده میشود؛ یک کارشناس خبره، سر صحنه حاضر میشود و اطلاعات گرهگشایی را دراختیار مأموران قرار میدهد که پرده از جنایت برمیدارد. آیا واقعیت همینقدر رازآلود است؟ «ما یکسری فرم استاندارد سازمانی داریم که گزارش صحنه را براساس آنها تنظیم میکنیم. در معاینه ظاهری، پوشاک و پوست از نظر هرگونه آثار ضربوجرح، گلوله، جراحت، کبودی، محل، شکل و زمان حدوث این صدمات و محل وقوع حادثه بررسی میشود.
همه این جزئیات به ما در پیداکردن زمان و علت مرگ کمک میکنند. برای مثال براساس دمای جسد و دمای محیط و با درنظر گرفتن فرمولهایی دقیق، میتوانیم زمان گذشته از فوت را تخمین بزنیم. اگر بخواهم این موضوع را خیلی ساده و خلاصه توضیح بدهم، میتوانم اینطور بگویم که در فصل زمستان، جسد در هر ساعت یک درجه سرد میشود. با توجه به اینکه دمای بدن در زمان حیات ۳۷ درجه است، اگر دمای جسد ۲۷ درجه باشد، میتوانیم حدس بزنیم که ۱۰ ساعت از زمان مرگ گذشته است.
نحوه محاسبه در فصل تابستان متفاوت است. اصولا بدن انسان بعد از فوت شروع میکند به رسیدن به دمای محیط. پس اگر جسد در یک روز بسیار گرم برای مثال در بیابانی افتادهباشد، توقع داریم که بهجای سرد شدن، دمایش بهتدریج بیشتر شود. سرعتِ به دمای محیط رسیدن به فصل بستگی دارد؛ در تابستان، سرد شدن جسد داخل فضای سربسته سرعت کمتری از زمستان دارد. «جمود نعشی»، فرایندی که طی آن عضلات بدن به ترتیبهای خاصی شروع به سفت شدن میکنند، معیار دیگری است که براساس آن زمان گذشته از فوت را تخمین میزنیم.
شواهد ظاهری، درباره علل فوت هم اطلاعاتی به ما میدهند. مثلا از روی رنگ کبودی نعشی که بعد از مرگ در سطوح تحتانی بدن رخ میدهد، میتوانیم به تشخیص برسیم؛ رنگ قرمز روشن در کبودی نعشی، میتواند بهدلایل سرمازدگی، مسمومیت با گاز منواکسیدکربن یا سیانور باشد. وقتی سایر نشانههای محیطی با این علامت همراه میشوند، به ما در تخمین علت مرگ کمک میکنند. پس در صحنهای که بخاری دودکش ندارد و کبودی نعشی جسد بهرنگ صورتی است، اولین علتی که درنظر میگیریم، مسمومیت با منواکسیدکربن است البته بعدا برای تأیید قطعی از جسد آزمایش خون میگیریم».
قاتل همیشه نشانی بهجا میگذارد
خب همیشه قضیه به این سادگی نیست. دکتر غروبی ماجرایی را تعریف میکند که بیشباهت به پروندههای سینمایی نیست: «یکبار موردی به ما اعلام شد از جسدی که داخل یک چاه پیدا شدهبود. ظاهر جسد کاملا سوخته بود، اما خبری از واکنشهای حیاتی پوستی نبود پس به این نتیجه رسیدیم که فرد سوزانده شدهاست. سوختگی در فرد زنده، تاولهایی روی پوست و تغییراتی در بافت زیر پوست ایجاد میکند و التهاب پوستی را با چشم میشود دید. وقتی چنین واکنشهایی در پوست وجود نداشتهباشد، یعنی فرد زنده نبودهاست.
ازسوی دیگر بعد از کالبدشکافی جسد، در راههای هوایی و خونش آثار منواکسیدکربن مشاهده نشد که این هم نشانهای بود دال بر سوزانده شدن جسد بعد از مرگ. در کالبدشکافی سر از روی شکستگی و لختههای خون، متوجه شدیم که با شیئی به سر جسد ضربه زده شدهاست پس یعنی او را به قتل رساندهاند».
امکان دارد جنایتی آنقدر دقیق و پیچیده انجام شود که نشود از رازش پرده برداشت؟ دکتر غروبی توضیح میدهد: «هر نوع مسمومیت و اعمال خشونتآمیز منجر به فوت، بهسادگی قابل تشخیصاند. اتفاقا اینها اجساد ساده در پزشکی قانونی هستند، اما به این معنی نیست که پیدا کردن قاتل هم به این سادگی باشد. این درواقع به بخش قضایی کار مربوط میشود که ما دخالتی در آن نداریم و صرفا همه آن چه را که مربوط به جسد است، اعلام میکنیم».
اگر بررسی جسد در جنایتها بخش آسان ماجراست، پس قسمت سختش چه میتواند باشد؟ «برای مثال فردی براثر یک بیماری به پزشک مراجعه میکند و عمل جراحی رویش انجام میشود. در این عمل ممکن است اشتباهاتی بهوقوع بپیوندد و بعد از آن تعداد دیگری عمل جراحی درراستای اصلاح آن اشتباه انجام شود و فرد درنهایت فوت کند. تفکیک بین این صدمات و تشخیص آنکه قصور در کدام یک از عملها راه داشته، بهویژه با توجه به اینکه فرد زنده بوده و درطول زمان دارو مصرف کردهاست، کار راحتی برای علم پزشکی نیست. یا برای مثال در یک حادثه رانندگی یا مثلا سقوط هواپیما، خانوادهای فوت میکنند. در این خصوص پیداکردن زمان دقیق فوت اعضای خانواده برای ما بسیار مهم است؛ اگر پدر خانواده زودتر از دنیا رفتهباشد، تمام ارثیه به خانواده همسرش میرسد و اگر اعلام کنیم که مادر خانواده پیش از او فوت کردهاست، قضیه ارثبری بهکلی متفاوت میشود. در چنین مواردی با کالبدشکافی دقیق و بررسیهای میکروسکوپی، زمان فوت را اعلام میکنیم».
هیچوقت برای کشف حقیقت دیر نیست
بالاتر دکتر غروبی توضیح داد که در قتلها و مرگهای مشکوک جنایی، ردپای جنایت را بهراحتی میشود پیداکرد، اما معنیاش آن نیست که در پزشکی قانونی، هیچ سوال بیجوابی وجود ندارد: «در کل پروندههای موجود بین یک تا ۳ درصد از موارد به رغم کالبدشکافی و انجام آزمایشهای کامل، علت فوت پیدا نمیشود که به این وضعیت «اتوپسی/ کالبدشکافی سفید» گفته میشود. نکته مثبت درباره اتوپسی سفید آن است که مطمئن هستیم علت مرگ در آن، براثر جنایت نیست، چون نشانههای مسمومیت، ضربوجرح و هر نوع رفتار خشونتآمیز دیگری را بررسی میکنیم. علت فوت در این موارد احتمالا بیماریهای خاص شناختهنشدهای در قلب یا مغز است که آثاری بهجا نمیگذارند».
پس با تقریب خوبی میتوان گفت پزشکی قانونی در راه کشف حقیقت قدمهای مطمئنی برمیدارد، حتی اگر سالهای زیادی از مرگی گذشته باشد: «فرض کنید فردی در بیمارستان فوت کرده و، چون علت مرگش سکته اعلام میشود، آزمایش سمشناسی روی او انجام نمیشود. بعد از چندسال مدارک و شواهدی پیدا میشود که به فردِ درگذشته سم دادهاند. قاضی دستور نبشقبر میدهد و ما براساس آنچه از اعضای بدن باقی ماندهاست و حتی از روی خاک قبر میتوانیم سم را استخراج کنیم. در شغل ما گذر زمان، مانع غیرقابلنفوذی برای کشف حقیقت نیست. انواع داروها و سموم تا ۱۰ سال بعد از مرگ هم قابل ردیابی هستند.
اجازه بدهید خاطرهای برایتان تعریف کنم تا به جذابیت این شغل پی ببرید. مدتی پیش درخواست شخصی را بررسی کردیم که ادعا میکرد فرزند پنهانیِ مردی است که ۳۷ سال پیش فوت کردهبود. خانواده متوفی زیربار نمیرفتند، ما با دستور قضایی نبش قبر کردیم و از روی دیانای متوفی متوجه شدیم که ادعای آن شخص درست است». صحبت از جذابیت شد، کمی هم از سختیهای این شغل سردربیاوریم.
«در شغل ما مواجهه با صحنههای وحشتناک و جسدهای کرمگذاشته و بادکرده، اتفاق نادری نیست. گاهی به جسدی برمیخوریم که یک ماه از مرگش گذشته و چنان بوی بدی دارد که نفس کشیدن را سخت میکند. شاید اگر از آدمها بخواهید بدترین و دلخراشترین چیز ممکن را تصور کنند، جواب خیلیهایشان یک جسد آشولاش باشد؛ یعنی صحنهای که در بیشتر روزهای فصل تابستان با آن مواجه هستیم. با اینحال، این سختترین بخش کار ما نیست.
قسمت دشوار کارمان که هیچوقت به آن عادت نمیکنیم، رودررو شدن با خانواده متوفیهاست. هرکس وارد سالن تشریح میشود، گریان و عصبی و برافروخته است. احساس میکند ظلمی به او شده و برای احقاق حقش به ما مراجعه میکند. کار کردن در چنین محیطی، روحیه قوی و صبوری زیادی میطلبد». چه چیزی باعث میشود یک نفر ۲۶ سال در کاری دوام بیاورد که یا سروکارش با مردههاست یا با زندههایی که یک چشمشان اشک است و یکی خون؟ دکتر غروبی، این سوال را با یادآوری زمان شروع کارش، پاسخ میدهد: «من روزی که وارد پزشکی قانونی شدم، همان اول گفتم که دوست ندارم با جسد کار کنم. آن موقع، بخش تشریح متولی نداشت و از من خواستند سه، چهارماهی آنجا را بگردانم تا پزشک مسئول برسد. این سه، چهار ماه شد ۲۰ سال. در این شغل ماندم، چون نتیجه کاری که انجام میدادم، خیلی خوب بود. اگر دوباره به آن روز برگردم، باز همین مسیر را انتخاب میکنم».