شادمهر راستین معتقد است صداوسیما تبدیل به جایی شده که میخواهد از فرهنگ کسب درآمد داشته باشد و به همین دلیل هم محتوای ارزان قیمت را از تلویزیون پخش میکند و محتوای گران قیمت را هم به شبکه نمایش خانگی میبرد. اینکه مرضیه برومند و ایرج طهماسب هم به شبکه نمایش خانگی رفتند به همین دلیل است.
حالا دیگر تماشای محتوای فرهنگی هم، بستگی به جیب مخاطب دارد. اگر مخاطب توانایی مالیاش را داشته باشد، هزینه میکند و اشتراک پلتفرم شبکه نمایش خانگی را تهیه میکند، اگر نه هم مجبور است که سریالهای تلویزیونی را تماشا کند. موضوع اصلی آنجاست که این محصولات فرهنگی پس از گذشت زمان تبدیل به کالاهای لوکسی میشوند که فقط افراد خاصی از آنها استفاده خواهند کرد و همین موضوع هم باعث میشود که هنرمندان کمکم از تلویزیون کنار بروند، اتفاقی که این روزها شاهد آن هستیم.
به همین بهانه به گفتوگو با شادمهر راستین، منتقد سینما و تلویزیون پرادختیم که در ادامه میخوانید.
چرا هنرمندان ما از تلویزیون فاصله میگیرند؟
دوستانی مانند خانم برومند و آقای طهماسب این قضیه را خودشان انتخاب نکردند، بلکه تلویزیون است که با آنها همکاری نمیکند. حتی میبینیم که آقای طهماسب از هیچ یک از عروسکهای کلاه قرمزی استفاده نکردند تا بعدا تلویزیون ادعایی نداشته باشد. قضیه این است که تلویزیون در مدیریت فعلی خود، علاقهای به همکاری با این دوستان را ندارد، در واقع اینگونه نیست که آقای طهماسب نخواهد با تلویزیون همکاری داشته باشد.
چرا این اتفاق رخ میدهد؟
به نظر مدیریت صداوسیما، این نوع تولیدات، برای قشر خاصی از جامعه است و تمام مردم علاقهمند نیستند که با بودجهای که تلویزیون دارد، این محصولات را تولید و منتشر کند.
تلویزیون خودش را یک مدیر دولتی میداند که بودجهاش را از نهادهای دولتی تامین میکند و باید سیاستی که عام المنفعه است را در تولیداتش جاری کند. این نوع از کارهای ایرج طهماسب، مرضیه برومند، سروش صحت و عادل فردوسیپور، جزو خواستههای مردم نیست.
فاصله گرفتن این هنرمندان پیشکسوت از تلویزیون چه آسیبی به مخاطب وارد میکند؟
در واقع قشر کم درآمد که نمیتواند به صورت مستقیم از اینترنت استفاده کند، در نتیجه باید همان محصولات تلویزیون را مصرف کند چون پولش را ندارد. چنین اتفاقی همه جای دنیا رخ میدهد، شبکههای رسمی که بودجه دولتی دارند، بیشتر اخبار و فیلمهای مستند و سریالهای خیلی ارزان پخش میکنند که هدفشان بالا بردن سطح آگاهی اجتماعی است و گرایش کمتری به سرگرمسازی و دستهبندی مخاطب دارند. من معتقدم که سیاست صداوسیما درست است اما سلیقهای که استفاده میشود غلط است.
کار صداوسیما در همه جای دنیا انجام میشود، در واقع قرار نیست که همه برای سرگرمی، پول پرداخت کنند اما همه میتوانند سطح آگاهیشان را افزایش دهند. اما درحال حال حاضر مسئله اصلی مدیران اندک سازمان هستند که میخواهند با سلیقه شخصی خود به جای مخاطب تصمیم بگیرند.
اول اینکه از قوانین عمومی تولیدات آگاهیبخش رسانه ملی سواستفاده میکنند، دوم اینکه وقتی متوجه میشوند یک برنامهای درآمدزا است، آن را از تلویزیون خارج میکنند تا بتوانند درآمد بیشتری داشته باشند یعنی در مرحله اول سوءاستفاده از موارد قانونی و در مرحله دوم خیانت در امانت به حساب میآید.
ماجرا این است که این خصوصیسازی، در وهله اول به مخاطب آسیب وارد میکند. شما میگویید این اتفاق در تمام کشورهای دنیا رخ میدهد، اما ماجرا این است که سطح تولیدات ما حتی در شبکه نمایش خانگی از لحاظ آزادی و کیفیت قابل مقایسه با سطح استاندارد جهانی نیست.
این موضوع نظر شماست. مثلا اگر شبکه ایبیسی یا بیبیسی خدمات ارائه میدهند، شبکههای صداوسیما هم همین کار را انجام میدهند اینکه کیفیت تولیدات پایین است یک موضوع دیگر است. مثلا کسی که سریال ایکس را در تلویزیون ساخته میداند که اگر همان سریال را در شبکه نمایش خانگی بسازد، کسی به او مراجعه نمیکند و زمانی که متوجه میشوند کیفیت یک سریال تلویزیونی بالا رفته، آن را از صداو سیما خارج میکنند تا درآمدزا باشد. مدیران تا دهه هشتاد صبر میکردند چون سریالها باعث میشد تا تبلیغات بین آنها خوب دیده شود و به همین دلیل آن سریالهایی که شاید از نظر خودش در راستای اهداف مدیران تلویزیون نبود را میپذیرفتند فقط به خاطر بحث مالی آن اما الان مجبور نیستند این کار را انجام دهند و انجام هم نمیهند.
مدیران جدید تلویزیون به سمت سیستمهای درآمدزایی میروند، اما مدیران قبلی همچنان میروند سمت جاهایی که هیچ درآمدی ندارند، مانند میراث فرهنگی و آنها با فروش میراث فرهنگی میخواهند درآمدزایی داشته باشند. در حال حاضر نگاه اینگونه است که فرهنگ میتواند درآمدزا باشد، نه اینکه هزینه کنیم تا فرهنگ را ترویج کنیم. اینکه شما فکر کنید آقای طهماسب و خانم برومند دچار سانسوری شدند و مجبور شدند به شبکه نمایش خانگی بروند، من میگویم که اینگونه نیست.
از آنجایی که تلویزیون دنبال درآمد است، در وهله اول میگوید بیایید کاری کنیم که به نظر برسد تلویزیون این هنرمندان را دوست ندارد و به همین واسطه یک بخشی از مخاطبان جذب میشوند، در وهله دوم به شبکه نمایش خانگی آزادی عمل بیشتری دهیم.
من میگویم مدیران فرهنگی ما مدیران اقتصادیای هستند که در شاخههای فرهنگی فعالیت میکنند. به همین خاطر اگر میبینند یک محتوایی را در فروشگاه تلویزیون ارزان میفروشند، آن را میبرند در پلتفرم شبکه نمایش خانگی و گرانتر میفروشند.
پس اینگونه پس از مدتی، فیلم، سریال، تئاتر، کتاب، موسیقی و... تبدیل به یک کالای لوکس میشود که فقط افراد خاصی میتوانند از آن استفاده کنند. درست است؟
بله، در اینجا عملکرد مخاطب نسبت به این محصولات است که واکنش نشان میدهد. اگر نخرند، فروش ندارد. تقاضا نباشد، عرضه هم معنایی ندارد. مخاطب نمیتواند بگوید تلویزیون باید این کار را انجام دهد، آن کار را انجام ندهد.