بازار طلا جذاب مي‌ماند؟

قيمت جهاني طلا در حالي طي 9 سال اخير پنج برابر شده است كه طلا نقش تعيين كننده خود را به عنوان پول جهاني، يا حتي ذخيره‌اي كه بانك‌هاي مركزي كشورهاي مختلف براي جبران كسري‌هايشان در مبادلات بين‌المللي خود، نگهداري مي‌كنند، از دست داده است. سوال مهمي كه مطرح است، اين است كه؛ چرا در شرايطي كه طلا نقش ذخيره رسمي بين‌المللي را عملا از دست داده است، قيمت آن تا به اين حد صعود كرده است؟

خبر را برای من بخوان
دنیای اقتصاد در آخرین شماره خود ضمن بررسی بازار طلا طی چند سال گذشته، نگاهی به آینده این فلز گرانبها داشته است:

آمارها نشان می‌دهد قیمت جهانی طلا طی 9 سال گذشته نزدیک به 5 برابر شده است.
سال‌ها است که طلا نقش تعیین‌کننده خود را به‌عنوان پول جهانی، یا حتی ذخیره‌ای که بانک‌های مرکزی کشورهای مختلف برای جبران کسری‌هایشان در مبادلات بین‌المللی خود نگهداری می‌کنند، از دست داده است. در حال حاضر، این فلز قیمتی تنها 7/10 درصد از کل ذخایر رسمی بانک‌های مرکزی سراسر جهان را تشکیل می‌دهد.
(1) بخش عمده این ذخایر اکنون از ارزهای معتبر، بیشتر از همه دلار آمریکا و سپس یورو، پوند انگلستان و ین ژاپن تشکیل شده‌اند.
حال می‌توان پرسید در شرایطی که طلا نقش ذخیره رسمی بین‌المللی را عملا از دست داده است، چرا قیمت آن تا بدین حد صعود کرده و طی 9 سال گذشته نزدیک به پنج برابر شده است؟ چرا مردم باید خواستار خریداری و نگهداری طلا باشند که بهره‌ای نمی‌پردازد، نگهداری آن هزینه دربردارد و سقوط قیمت آن در مقاطع مختلف، هزاران سرمایه‌گذار را ورشکسته و خانه خراب کرده است؟
اگر نقش رسمی طلا به عنوان ذخیره بانک‌های مرکزی را کنار بگذاریم، قیمت طلا، همانند هر کالای دیگر در یک بازار آزاد، تابع عرضه و تقاضای آن است. از آن جا که عرضه طلا در سال‌های اخیر کاهش نیافته و افزایش هم داشته است، می‌توان نتیجه گرفت که صعود کنونی قیمت طلا ناشی از ازدیاد شدید تقاضا برای این فلز در بازارهای جهانی بوده است. اما چرا تقاضا برای طلا باید تا این درجه افزایش یابد؟ پاسخ به این سوال، نیازمند شناسایی عواملی است که بر تقاضا برای نگهداری طلا تاثیر می‌گذارند.
طلا برای تولید زیورآلات و نیز برخی کالاهای صنعتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما آمار موجود نشان می‌دهند که طی سه سال گذشته، تقاضا برای طلا به منظور استفاده در زیورآلات و نیز مصارف صنعتی و دندانپزشکی، نه تنها افزایشی نداشته که به میزان قابل توجهی کاهش هم یافته است.
(2) بنابراین افزایش شدید تقاضا برای طلا در سال‌های اخیر، انگیزه‌هایی سوای «مصرف» معمولی این فلز داشته است.
از آنجا که نگهداری طلا بازده مشخص و مطمئنی (نظیر سود سپرده‌های بانکی یا اوراق قرضه) به همراه ندارد، تبدیل دارایی به طلا و نگهداری آن، یا ناشی از پیش‌بینی افزایش قیمت این فلز است که در این صورت با نوعی بورس بازی یا شرط‌بندی (Speculation) سر و کار داریم یا برای امنیت خاطر و احتراز از گزینه‌هایی است که به هرحال خطر از دست دادن اصل سرمایه را با خود دارند.
(3)صاحبان سرمایه می‌توانند پول خود را به صورت سپرده بانکی نگه دارند و سالانه سودی به دست آورند. یا می‌توانند اوراق قرضه خصوصی یا دولتی بخرند و سالانه بهره‌ای دریافت کنند. سرمایه‌گذارانی که ریسک‌پذیری بالاتری دارند، می‌توانند به بازار بورس روی آورند و با خرید سهام شرکت‌ها، ضمن دریافت سود سالانه، از افزایش احتمالی قیمت سهام نیز منتفع شوند. پس چه دلیلی وجود دارد که سرمایه‌گذاران از این گزینه‌ها صرف نظر کنند و به جای آنها طلا بخرند؟
واقعیت این است که در شرایط عادی، و برای اکثر سرمایه‌گذاران، تقریبا همه گزینه‌های نامبرده، بر خرید و نگهداری طلا ارجحیت دارند و به همین دلیل در شرایط عادی، تقاضا برای طلا، و در نتیجه قیمت آن، چندان بالا نیست. بد نیست بدانیم که قیمت هر اونس طلا که در سال بحرانی 1980 تا 850 دلار هم صعود کرده بود، 21 سال بعد، یعنی در اوایل سال 2001 به قیمت 256 دلار خرید و فروش می‌شد.
اما در حال حاضر اقتصاد جهان حال و روز خوبی ندارد. طی سه سال گذشته جهان گرفتار بحران مالی و اقتصادی شدیدی بوده که گرچه تا چندی پیش پایان یافته تلقی می‌شد، اما با بروز بحران بدهی‌های اروپایی، بازگشت آن نامحتمل به نظر نمی‌آید. شاخص سهام «داوجونز» (Dow Jones) آمریکا، طی سه سال اخیر 40 درصد کاهش یافته است. اوراق قرضه بسیاری از شرکت‌های بزرگ خصوصی و نیز اوراق قرضه بسیاری از دولت‌ها، بخش بزرگی از ارزش خود را از دست داده‌اند و خرید آنها با خطر از دست رفتن سرمایه همراه است. اوراق قرضه مطمئن‌تر، بهره بسیار نازلی می‌پردازند (مثلا اوراق قرضه دوساله دولت آمریکا، سالانه فقط 71/0 درصد بهره می‌دهد) و بنابراین جذابیت چندانی – غیر از اطمینان از بازگشت اصل سرمایه، آن هم به پول کاغذی – ندارند. طی سال‌های اخیر صدها بانک ورشکسته شده و حتی سخن از فروپاشی نظام بانکی اروپا و آمریکا به میان آمده است. بدهی‌های سنگین دولتی در اروپا و آمریکا و حجم بی سابقه پول‌های تزریق شده برای مهار بحران مالی اخیر، برخی از تحلیلگران را نگران بروز تورم‌های لجام گسیخته در آینده ساخته است. در شرایطی از این دست که گزینه‌های دیگر سرمایه‌گذاری با خطر همراهند یا بازده چندانی ندارند، طلا به عنوان محملی جذاب برای سرمایه‌گذاری و نیز ذخیره مطمئن ارزش، خودنمایی می‌کند.
(4)اما نکته‌ای که اغلب از آن غفلت می‌شود، نوسانات شدیدی است که قیمت طلا دچار آن است و استفاده از آن را به عنوان محملی برای سرمایه‌گذاری‌های سنگین، سخت مخاطره‌آمیز می‌سازد. درست است که در دوره‌های بحرانی اقتصاد، دوره‌های تورمی شدید، و دوره‌های اوج گیری بحران‌های سیاسی، قیمت طلا به شدت افزایش می‌یابد و سرمایه‌گذاران را منتفع می‌سازد. اما با پایان گرفتن این قبیل بحران‌ها، قیمت طلا رو به کاهش می‌گذارد و به هزینه تولید این فلز نزدیک می‌شود.
در روز 18 ژوئن 2010 (28 خرداد 1389) قیمت هر اونس طلا به 1256 دلار رسید. اما سپس رو به نزول گذاشت و اکنون (31 تیرماه) قیمت به 1195 دلار تنزل کرده است.
(5) توجه دقیق‌تر به جدول بالا نکات مهمی را روشن می‌سازد.
1– در فاصله میان سال 1978 تا سال 1980، قیمت هر اونس طلا بیش از سه برابر شده است. اما ارقام فوق میانگین‌های سالانه را نشان می‌دهند و نوسانات واقعی را برملا نمی‌سازند. برای مثال، قیمت طلا که در پایان سال 1978 فقط 208 دلار بود، در نخستین ماه سال 1980 به 850 دلار هم رسید. یعنی افزایشی بیش از 4 برابر در مدت 13 ماه. اما در حدود یک سال بعد، این قیمت به کمتر از نصف تنزل کرد و برای مدت 21 سال، با نوسانات نه چندان شدید، به روند نزولی خود ادامه داد.
2 - در ماه فوریه سال 2001، قیمت طلا به 256 دلار رسید. این بدان معنی است که قیمت هر اونس طلا در یک دوره 21 ساله، (از نقطه اوج در سال 1980 تا نقطه حضیض در سال 2001) در حدود 70 درصد قیمت خود را از دست داد.
در توضیح این نوسانات باید به یاد بیاوریم که سال 1979 همان سالی بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و پس از آن نیز ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد، ضمن آنکه سال 1980 هم با بحران‌های سیاسی گسترده همراه بود و رسانه‌های جهانی از حمله آمریکا به ایران و درگیری آمریکا و شوروی سخن می‌گفتند. همه اینها سرمایه‌گذاران خطرگریز را به خرید طلا ترغیب کرد که نتیجه آن افزایش تقاضا و قیمت این «مطمئن‌ترین دارایی» بود. در حقیقت، افزایش قیمت طلا در سال‌های 1979 و 1980 نمونه آشکاری از تاثیر بحران‌های سیاسی بر قیمت طلا به شمار می‌رود.
اما افزایش قیمتی که از اواسط سال 2006 آغاز شد و در سال‌های 2009 و 2010 اوج گرفت، ماهیتی دیگر داشت. بحران مالی آمریکا از اواخر سال 2007 آغاز شد و در دوسال بعدی نیز ادامه یافت. بعد از آن هم بحران بدهی‌های دولتی در اروپا بروز کرد که پیامدهای آن هنوز کاملا روشن نیست. اینکه شتاب‌گیری قیمت طلا قبل از بروز بحران مالی آمریکا آغاز شده، می‌تواند به دلیل آن باشد که بورس‌بازان زیرک (همچنان که برخی از اقتصاددانان) بروز چنین بحرانی را پیش‌بینی کرده و به خرید طلا روی آورده بودند. در هر حال، تردیدی نمی‌توان داشت که افزایش شدید قیمت طلا در سال‌های اخیر، نمونه‌ای بارز از تاثیر بحران‌های اقتصادی بر تقاضا برای دارایی‌های مطمئن و لاجرم قیمت طلا بوده است.
(6)یکی از صاحب‌نظران، قیمت طلا را «انعکاس هراس سرمایه‌گذاران» از شرایط بازار دانسته است. این هراس می‌تواند ناشی از خطر هرج و مرج و نا امنی سیاسی باشد یا خطر تعمیق و گسترش بحران‌های اقتصادی ریشه‌دار، یا تورم‌های شدید و افسارگسیخته. اما این که در شرایط عادی، خرید و نگهداری طلا به عنوان محملی برای سرمایه‌گذاری، گزینه معقولی هست یا خیر، به شدت مورد مناقشه است. در حقیقت بسیاری از محققان بازده طلا را با گزینه‌های دیگر سرمایه‌گذاری (خرید سهام یا اوراق قرضه یا ارزهای مختلف و غیره) مورد مطالعه قرار داده و به نتایج کاملا متفاوتی رسیده‌اند. علت اصلی این استنتاجات متفاوت، دوره‌های زمانی خاصی است که مبنای محاسبات آنها قرار گرفته است. برای مثال، در دوره 10 ساله نوامبر 1999 تا نوامبر 2009، بازده طلا به میزان چشمگیری از بازده سهام بازارهای بورس و اوراق قرضه بالاتر بوده است. اما به یاد داشته باشیم که این دوره ده ساله، بحران مالی اخیر و کاهش شدید شاخص‌های سهام را در بر می‌گرفته است.
(7)با انتخاب دوره‌های دیگر زمانی، این مقایسه نتایج کاملا متفاوتی به دست می‌دهد. برای مثال، در دوره 25 ساله 1982 تا 2007، شاخص سهام «S&P 500» آمریکا به طور متوسط 11 درصد در سال افزایش یافته؛ در حالی که طی همین دوره قیمت طلا 3 درصد در سال افزایش داشته است. در دوره 15 ساله 1992 تا 2007 میانگین افزایش ارزش سهام در آمریکا 9 درصد در سال بوده؛ در حالی که ارزش طلا 5 درصد در سال بالا رفته است.
(8) از این مقایسه‌ها در نشریات اقتصادی و حرفه‌ای فراوانند و نتیجه قاطعی از آنها به دست نمی‌آید. به گفته یکی از صاحب‌نظران «درست است که قیمت طلا هم‌اکنون به شدت افزایش یافته و بی‌تردید برای سرمایه‌گذارانی که در زمان مناسب طلا خریده‌اند، بازده جذابی داشته است. اما «زمان مناسب» تنها با نگاه به گذشته، روشن و آشکار می‌شود. در اغلب دوره‌های طولانی، خرید طلا سرمایه‌گذاری چندان پر منفعتی نبوده است.»
(9) مطالعات متعدد دیگر نشان داده است که در بلندمدت، ارزش طلا حتی به اندازه نرخ تورم نیز افزایش نیافته است. (10)اینکه آیا طلا به قیمت‌های گذشته باز خواهد گشت یا همچنان به روند صعودی خود ادامه خواهد داد، بستگی به شرایط اقتصادی جهان در ماه‌ها و سال‌های آینده دارد. برخی از دست‌اندرکاران بازار طلا، که پایان بحران اقتصادی را در آینده نزدیک محتمل نمی‌دانند، از افزایش قیمت طلا تا 3000 دلار در پایان سال میلادی جاری سخن می‌گویند. در حقیقت چنانجه بحران بدهی‌های دولتی در اروپا مهار نشود، و پیش بینی‌ها در باره بازگشت بحران جهانی تحقق یابد و نرخ بازده اوراق قرضه دولت آمریکا در همین حدود باقی بماند، دور نیست که روند صعودی قیمت طلا ادامه یابد و حتی شدت گیرد. شواهدی که نشان از تمایل برخی دولت‌ها (از جمله چین و هندوستان) به افزایش ذخایر طلای خود دارند نیز این احتمال را تقویت می‌کند. (11)از سوی دیگر، بسیاری از صاحب‌نظران صعود شدید قیمت طلا در ماه‌های اخیر را حبابی ارزیابی می‌کنند که با بهبود نسبی اقتصاد جهانی خواهد ترکید و بورس بازان طلا را ورشکسته خواهد کرد. به گفته یکی از آنها «آمار نشان می‌دهد که از سال 1900 میلادی تا کنون، بازده طلا – پس از کنار گذاشتن تاثیر تورم – کلا 55 درصد بوده است. یعنی به طور متوسط بازده‌ای معادل نیم درصد در سال داشته است. بنابراین طلا محمل قابل قبولی برای سرمایه‌گذاری نیست. در دوره‌های بحرانی، مردم وحشت زده می‌شوند، به خرید طلا روی می‌آورند و قیمت آن را تا مرزهایی که نمی‌توانند پایدار باشند، بالا می‌برند. اما تاریخ نشان داده که با برطرف شدن بحران، قیمت طلا سقوط می‌کند.»
(12) البته تمام مطلب بر سر پیش‌بینی در مورد «برطرف شدن بحران» است که در مورد آن اتفاق نظر وجود ندارد. در حقیقت، شاخص‌های متعدد نشان از وخیم‌تر شدن اوضاع اقتصادی جهان یا دست کم تداوم کسادی کنونی دارند. با این همه و به ویژه برای سرمایه‌گذاران غیرحرفه‌ای، خرید و نگهداری طلا، شرط‌بندی خطرناکی به نظر می‌آید که به ویژه با توجه به قیمت کنونی آن، که تمام مشخصات یک حباب را دارد، می‌تواند خسارت بار باشد. اکثر صاحب‌نظران معتقدند که با توجه به جمیع جهات و بازار پرتلاطم طلا، عاقلانه این است که تمام تخم‌مرغ‌ها در یک سبد گذاشته نشوند. به عقیده این گروه، سرمایه‌گذاران حرفه ای بهتر است طلا را نیز در کنار دارایی‌های دیگر، در «پرتفو» خود بگنجانند و دیگران نیز فقط بخشی از پس‌اندازهای خود را به صورت طلا نگه دارند.