تصاویر دلهره آور از جراحی زیبایی مجروحان جنگ جهانی اول + (تصاویر 18-)

در آگوست ۱۹۱۷، یک سرباز انگلیسی جنگ جهانی اول به نام جان گلاب مورد اصابت گلوله به صورتش قرار گرفت.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا، در آگوست ۱۹۱۷، یک سرباز انگلیسی جنگ جهانی اول به نام جان گلاب مورد اصابت گلوله به صورتش قرار گرفت. در اثر این شلیک، سیلاب خون روی صورتش جاری بود و چیزی شبیه استخوان مرغ کنار گونه اش تکان می خورد. بعد، متوجه شد که نیمی از فک خودش است که در اثر شلیک گلوله شکسته و کنده شده است.

اما گِلاب تنها سرباز نگون‌بخت در جنگ جهانی اول نبود که از ناحیه صورتش آسیب می دید. گلوله های پر از ترکش به گونه ای طراحی شده بودند که تا بیشترین حد ممکن به سربازان آسیب وارد کنند. و نیاز به پناه گرفتن در جان پناه سنگرها برای ارزیابی میدان جنگ یا شلیک یک گلوله به معنای خطر بیشتری برای ضربه خوردن به صورت توسط قطعات فلزی پرّان بود.

این سربازان بر خلاف از دست دادن یک دست و پا، هنگام بازگشت از جبهه به خانه، به دلیل ظاهر بدی که داشتند، با انگ های اجتماعی و حرفه ای زیادی مواجه می شدند. آن‌ها معمولاً به شیفت‌های شب تقلیل می‌یافتند و وقتی در انظار عمومی بیرون می رفتند، روی نیمکت‌های آبی مخصوص می نشستند تا هشداری برای دیگران باشد که نگاهشان را از آنها دور نگه دارند.

خوشبختانه برای این مردان یک فرشته نجات وجود داشت؛ یک جراح متولد نیوزلند به نام هارولد گیلیز که زندگی خود را وقف توسعه تکنیک‌های نوآورانه برای بازسازی چهره‌ها پس از مشاهده این قتل عام در طول خدمتش در جبهه کرد.

هنگامی که او به خانه رفت، یک بخش ویژه برای سربازانی که زخم‌های صورت داشتند در بیمارستان نظامی کمبریج در آلدرشات راه‌اندازی کرد و در نهایت مافوق‌هایش را متقاعد کرد که ساخت یک بیمارستان اختصاصی ضروری است. به دلیل کار پیشگامانه اش در بیمارستان ملکه (که بعداً به بیمارستان ملکه مری تغییر نام داد) در خانه فروگنال در سیدکاپ، اغلب از او به عنوان “پدر جراحی پلاستیک” یاد می شود.

گیلیز یکی از شخصیت‌های کلیدی کتاب جدید نویسنده و مورخ پزشکی لیندسی فیتزاریس با عنوان چهره‌ساز: نبرد جراح خیال‌پرداز برای اصلاح سربازان مخدوش جنگ جهانی اول است. فیتزاریس یک ارتباط‌گر علمی مشهور با دنبال‌کنندگان زیادی در توییتر است که به پزشکی علاقه دارد. او در سال ۲۰۱۷ زندگی‌نامه‌ای از پیشگام جراحی جوزف لیستر را با عنوان The Butchering Art (هنر قصابی) منتشر کرد که خواندنش بسیار عالی است؛ البته گهگاهی نیز وحشتناک به نظر می رسد.

چالش بزرگ جنگجویان مصدوم نازیبا: مبارزه با نگاه مردم

این مردان زمانی که بیمارستان گیلیز را ترک کردند با چالش های بزرگی روبرو شدند. اگر برای قدم زدن از محوطه بیمارستان خارج می شدند، مجبور می شدند روی نیمکت های آبی بنشینند تا مردم بدانند که به آنها نگاه نکنند. حتی در بیمارستان گیلیز، آینه ممنوع بود. این کار برای حمایت از بیماران انجام شد. زیرا نمی خواستند آنها از روند بهبود، ترمیم و بازسازی ناامید شوند. اما این کار این باور را در آنها القا کرد که چهره هایی دارند که ارزش دیدن ندارد. بنابراین آنها خودشان باید بر این تعصبات غلبه می کردند زیرا از یک چهره معمولی به تغییر شکل شدید و ناهنجار تبدیل شده بودند.

مسلماً خود گیلیز محصول تعصبات صورت است که ما در جامعه داریم. شما باید عملکرد خود را بازیابی کنید؛ یعنی یک فرد باید قادر به قورت دادن و صحبت کردن باشد و تا حدودی غذا بخورد. اما او بسیار فراتر از این رفت و به زیبایی‌شناسی چهره نگاه کرد تا از نظر اجتماعی با معیارهای روزش قابل قبول تلقی شود. صدمات صورت در این مدت مستلزم ترمیم کامل بود. ممکن است صورت شما آسیب ببیند و همچنان بتوانید کار کنید. اما این بدترین نوع آسیبی بود که در این زمان می توانستید دریافت کنید و بنابراین نیاز به ترمیم کامل داشت.

ابداع تکنیک جدید ساقه لوله ای

گیلیز برای جراحی های خود هنرمندان و دندانپزشکان، انواع و اقسام حرفه های مرتبط را به خدمت گرفت و تصور می شود همین کار به آغاز دوره جدیدی برای جراحی پلاستیک کمک کرد.

پدیکول یا ساقه لوله ای او یک تکنیک انقلابی بود. او بعداً پس از جنگ متوجه شد که دو جراح دیگر نیز این تکنیک را به طور همزمان اختراع کرده اند. آنها از فلپ‌های پوستی که به منبع خونی متصل بود، استفاده می کردند. به همین علت، آن را ساقه می‌نامیدند. این فلپ از یک طرف دیگر وصل شده بود و شما بافت نرم را به ناحیه ای که نیاز به بازسازی داشت منتقل می کردید. قبل از پدیکول لوله ای، فلپ در قسمت زیرین باز می ماند، بنابراین مستعد عفونت های باکتریایی بود. گیلیز آن را لوله کرد تا بافت نرم قسمت زیرین برای محافظت از آن در پوست محصور شود.

این تکه‌ لوله‌های بلند پوست مانند که شبیه بافت بدن است را تصور کنید که در سراسر بدن حرکت می‌کند. بسیاری از این بیماران این پدیکول های لوله ای بزرگ را از صورت و قسمت های مختلف بدنشان آویزان کرده بودند. گیلیز توانست با استفاده از آنها کار واقعاً معجزه آسایی انجام دهد. امروزه از ساقه لوله ای دیگر استفاده نمی شود زیرا پیشرفت های زیادی در جراحی میکرو و عروق انجام شده است. اما در آن زمان، واقعاً نوآورانه بود.

گیلیز و جراحی تغییر جنسیت!

بخش شگفت انگیز داستان اینجاست: یک مرد ترنس به نام مایکل دیلون برای انجام اولین عمل موفقیت آمیز فالوپلاستی در سال ۱۹۴۹ با گیلیز تماس گرفت. خود گیلیز برای انجام این عملیات در موقعیت خوبی قرار داشت، زیرا او روی بازسازی اندام تناسلی سربازانی که در جنگ جهانی دوم مجروح شده بودند کار می کرد. بنابراین باز هم عنصر چالش وجود داشت. او واقعاً احساس می کرد که مایکل دیلون از این جراحی سود می برد. و عمل جراحی را با موفقیت انجام داد.

بعدها، مطبوعات بریتانیا دیلون را به عنوان یک مرد ترنس معرفی کردند. جنون رسانه ای باعث شد دیلون از کشور بیرون رانده شود. در سال ۱۹۴۹ افراد زیادی بودند که به دیلون به عنوان یک مرد نگاه نمی کردند، اما هارولد گیلیز از آنها نبود. او در تمام این روند در کنار دیلون ایستاد. این داستان نوآوری و پیشرفت او را نشان می دهد. او واقعاً معتقد بود که باید به مردم اجازه داد تا هر طور که می‌خواهند خودشان را از نظر ظاهرشان شناسایی کنند.