سایت خبری طلا

اصلی ترین نشانه عشق واقعی چیست؟

منبع: اقتصاد انلاین


عشق واقعی برای هر یک از ما تعریف خاص و ویژه‌ای دارد. برخی آن را عشقی لیلی‌ومجنون‌وار می‌بینند و برخی دیگر معتقدند چنین عشق‌هایی فقط در قصه پریان وجود دارد و در دنیای حقیقی چنین عشقی پیدا نخواهد شد.


به گزارش سایت طلا، عشق واقعی برای هر یک از ما تعریف خاص و ویژه‌ای دارد. برخی آن را عشقی لیلی‌ومجنون‌وار می‌بینند و برخی دیگر معتقدند چنین عشق‌هایی فقط در قصه پریان وجود دارد و در دنیای حقیقی چنین عشقی پیدا نخواهد شد.

عشق واقعی چیست و چه علائمی دارد؟

واقعیت این است که عشق واقعی، وسعت بخشیدن به طبیعت واقعی هر شخص است: یعنی هر آنچه که هستیم و جذب می‌کنیم. حتی در سایر روابط انسانی نیز ما جذب کسانی می‌شویم که بازتاب و انعکاسی از خود را در آنها می‌بینیم. پس اگر به‌دنبال عشقی واقعی هستیم، باید ویژگی‌ها و مشخصاتی را از خود بروز بدهیم که آنها را از یارمان خواهان هستیم. با ما همراه باشید تا بیشتر از ویژگی‌های عشق واقعی برای‌تان بگوییم.

۱. جذابیت جاویدان

وقتی حقیقتا عاشق کسی هستیم، لحظات پرعشق و عاطفه در عادی‌ترین شرایط و موقعیت‌ها نیز همراه‌مان خواهند بود. هیچ‌وقت لازم نیست برای بروز و به‌وجود آمدن عشق و محبت تلاش به خرج بدهیم. همه‌چیز در رابطه به همان شکلی که هست، مفرح و جالب جلوه می‌کند.

وقتی چنین عشقی را تجربه می‌کنیم، نیازی نیست که از خود واقعی‌مان دور بشویم تا طرف مقابل را راضی و خشنود کنیم، بلکه ساده‌ترین کارهای دونفره نیز سرشار از عشق می‌شوند و هیچ خبری از اجبار و زحمت برای متقاعد کردن یکدیگر وجود نخواهد داشت.

۲. احترام متقابل

یکی از مهم‌ترین عوامل در حفظ پایداری عشق، احترام متقابل است. احترام متقابل یعنی ایجاد فضا و شرایط لازم برای رشد فردی هر یک از طرفین و حفظ حریم‌ها و مرزهایی مشخص. این مرزهای مشخص و حریم‌ها به انتخاب و روش شما وابسته‌اند.

۳. پذیرش

وقتی عاشق کسی می‌شویم، او را با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش می‌خواهیم. دیدمان تغییر می‌کند و گسترده‌تر می‌شود و چیزهایی را می‌بینیم و می‌فهمیم که به‌شکل عادی قادر به تجربه آنها نیستیم. عشق واقعی، ما و شیوه تفکرمان را تغییر می‌دهد. عشق به همه تفاوت‌ها، هماهنگی و زیبایی می‌بخشد. هیچ قضاوتی در روابط عاشقانه وجود ندارد و دروازه‌های قلب در دریافت و پذیرش چیزهای تازه به همان شکلی که هستند، بدون هیچ تغییر و اجباری گشوده و باز است.

۴. ازخودگذشتگی

تنها زمانی می‌توانیم عشقی واقعی را تجربه کنیم که چیزی برای بخشیدن و ارائه از گنجینه قلب و ذهن به دیگری داشته باشیم. اگر می‌خواهیم عشق دریافت کنیم، باید در مقابل عشق بدهیم. عشق واقعی فرسنگ‌ها با ارضای تمایلات خودخواهانه فرق دارد و در عوض به‌معنای کار کردن روی هدفی مشترک و چشم‌اندازی هم‌سو است. فردی عاشق به همان اندازه به نیازهای معشوقش توجه دارد که نیازهای خود را مهم می‌شمارد.

۵. اعتماد

آن‌قدر بدیهی است که لزومی به یادآوری آن وجود ندارد؛ همه می‌دانیم که اعتماد، سنگ بنای اصلی روابط عاشقانه است. اعتماد به طرف مقابل خیلی مهم است اما از آن مهم‌تر، اعتمادی است که نسبت به خود داریم. عشق واقعی بدون ایجاد ترس و حالتی تدافعی ما را آسیب‌پذیر می‌کند. پس باید عنصری جدید رابطه را از این آسیب‌پذیری در امان نگه دارد: اعتماد.

وفاداری در رابطه نه‌تنها باعث ایجاد ثبات عاطفی است، بلکه سطح صمیمیت و نزدیکی رابطه را نیز افزایش می‌دهد. وقتی ۲ فرد در کنار هم با عشق و همدلی زندگی می‌کنند، ترسی از آسیب دیدن و ناراحتی وجود نخواهد داشت. با وحدت و یکی‌شدن، عشق مجال رشد می‌یابد و با گذر زمان قوام و استحکامش دوچندان می‌شود.

۶. شفابخشی

عشق شفابخش است و ترس‌ها را از بین می‌برد. عشق واقعی باعث می‌شود تا احساس امنیت و آرامش داشته باشیم. فرقی نمی‌کند کجا هستیم و چه می‌کنیم، سایه‌بان عشق، همچنان ما را حفاظت خواهد کرد. در چنین عشقی خبری از آزاردیدن و اذیت شدن نیست، زیرا ریشه خودخواهی در آن سست است. عشق می‌تواند زخم‌ها و دردهای گذشته را التیام ببخشد و ما را در مسیر رو‌به‌رو پرتوان و قوی سازد. به کمک آن، جرئت دوباره دوست داشتن را پیدا می‌کنیم.

۷. رشد

عشقی واقعی موجبات رشد فردی و معنوی را فراهم می‌کند. همچنین فرایندی است طبیعی که برای آزادی و شادمانی ما ضرورت دارد. همه‌چیز برای بقا نیازمند رشد است: گیاه، حیوان و هر جنبنده و سلولی که روی این کره خاکی قرار گرفته است. عشق واقعی تنها موجب تقویت آزادی و شادمانی نیست، بلکه بر تمام ابعاد زندگی مانند زندگی کاری نیز تأثیرات مثبت دارد. تجربه عشقی به این شیرینی باعث رضایت و شادی است و بدون ترس و مقاومت پیش می‌رود.

۸. همراهی

همه ما به‌عنوان انسان، نیاز به زندگی اجتماعی و همراهی با دیگران داریم. وقتی حرف از عشق می‌شود نیز به‌دنبال کسی هستیم که در سردی و گرمی روزگار همراهی‌مان کند. ما نیازمند کسی هستیم که ماجراهای زندگی‌مان را با او تجربه کنیم: کسی که با او به سفر برویم، رازهایمان را برایش بگوییم، درباره‌ی جهان و اتفاقاتش باهم حرف بزنیم، باهم شوخی کنیم و در کنار هم پیر بشویم. عاشقی یعنی توجه به کسی که می‌خواهیم و دوست داریم. عشق واقعی یعنی شادی روزهای خوش و باهم گریستن در بدحالی‌ها.

۹. ارتباط

بیشتر افراد در نشان دادن عشق و محبت به عزیزان خود دچار مشکل هستند. چیزی که مانع این عشق‌ورزی می‌شود، غرور و خودخواهی آنهاست. خودخواهی لزوما از مصادیق و نشانه‌های نخوت و غرور نیست، بلکه گاهی به‌معنای نداشتن اطمینان به خود و احساسات است. وقتی واژه‌هایی که در ذهن داریم پرمعنا و واقعی هستند، بر زبان راندن آنها کار دشواری نخواهد بود. یکی دیگر از سنگ بناهای عشق واقعی، درک متقابل است.

وقتی از اعماق قلب‌مان حرف می‌زنیم و احساساتی صادقانه و حقیقی داریم، شجاعت و بخشندگی‌مان را نشان می‌دهیم. در رابطه‌ای عاشقانه شجاعت و بخشش به‌راحتی شناسایی می‌شوند. رابطه‌ای عاشقانه به دو طرف اجازه می‌دهد که همدیگر را محرم خود بدانند و در حریمی که برای‌شان خصوصی و مقدس است، هیچ‌کس جز یار اجازه ورود ندارد.

۱۰. کار تیمی

عشق‌وعاشقی هم نوعی کار تیمی است دیگر. در دنیای عاشقی باید گاهی‌اوقات اوضاع را مدیریت و کنترل کنید و گاهی نیز عقب بایستید و به یارتان اعتماد کنید؛ این یعنی کاری که در تیم اتفاق می‌افتد. دو یار عاشق مانند اعضای تیم، مکملی برای نقاط ضعف یکدیگر هستند و باعث تقویت نقاط قوت هم می‌شوند. در رابطه عاشقانه باید بدانیم که چه موقع سکوت کنیم و چه زمانی حرف بزنیم. چنین همکاری و همراهی از سوی دو یار عاشق منجر به شکل‌گیری رابطه‌ای تخریب‌ناپذیر و منحصربه‌فرد می‌شود. در این صورت اهداف زوج یک‌پارچه می‌شود و برای رسیدن به این اهداف مشترک تلاشی هم‌سو شکل می‌گیرد.

۱۱. شجاعت

عشق واقعی یعنی نهراسیدن. در عشقی خالص، ترس از تعهد، خطا کردن یا آسیب زدن به دیگری جایی ندارد. رخنه ترس در رابطه، آن را ناامیدوارکننده و پیچیده می‌سازد. اگر عاشق باشیم خودبه‌خود می‌دانیم که چه باید کنیم و بی‌باکانه مسیر علاقه‌مندی را تا انتها خواهیم پیمود.

۱۲. قداست

عشق واقعی مقدس است، خودخواهی‌ها را می‌زداید و ما را به خودمان نزدیک‌تر می‌کند. با عاشقی، ترس و وابستگی‌های بی‌مورد به محاق می‌روند و آزادی به ارمغان می‌آید. عشق یعنی بخشش. وقتی عاشقیم به خدا و خودِ خودِ حقیقی‌مان هم نزدیک‌تر هستیم.

عشقی واقعی زمانی حاصل می‌شود که خود را پیدا می‌کنیم. زمانی هم سروکله آن پیدا می‌شود که انتظارش را نداریم. چون عشق قابل برنامه‌ریزی نیست. بدیهی است که عشق با اجبار و اصرار ایجاد نمی‌شود و درست زمانی با آن مواجه می‌شویم که از زندگی شخصی‌مان راضی هستیم و خود را همان‌طور که هستیم دوست داریم و پذیرفته‌ایم. در واقع، زمانی امکان عاشقی می‌یابیم که باور کنیم جذاب هستیم و قابلیت پذیرش عشق را داریم.

حتما شما هم باور دارید که بنیان جهان هستی بر پایه‌های عشق بنا شده است. آیا چنین عبارتی حقیقت دارد؟ شاید در کلام همه متفق‌القول به آن باور داشته باشیم اما خیلی از ما عشق را به‌درستی نمی‌شناسیم و آن را با مالکیت و حسادت اشتباه می‌گیریم.

۱۳. عشق یعنی خداحافظی با انتظارات

همه ما دوست داریم که دیگران رفتاری مطابق میل‌مان داشته باشند و گرم و مهربان یا مثلا دوستانه‌تر، هوشمندانه‌تر یا مشتاق‌تر با ما برخورد کنند. همه این‌ها یعنی انتظارات ریز و درشتی که از دیگران داریم. انتظارات برای پذیرش عشق لازم است اما کافی نیست. کفایت در عشق واقعی به‌معنای پذیرش اوضاع به همان شکل واقعی خود است. در آن باید با انتظارات و اگر‌ها و مگرها خداحافظی کرد.

۱۴. قربانی و مقصر در عشق واقعی جایی ندارند

در عاشقی خبری از مجازات و انتقام نیست. وقتی عاشقیم، یارمان را گناهکار نمی‌بینیم. عشق یعنی همراهی و باهم بودن و البته مسئولیت پذیری. در دنیای عاشقی بخشش نقشی کلیدی دارد، یعنی از خطای هم می‌گذریم و می‌‌گذاریم که مسیرمان در جاده یکی‌شدن پیش برود. فرد عاشق هیچ‌گاه، برداشت‌های شخصی از وقایع ندارد.

۱۵. در عاشقی باید گذشت

عشق به‌معنای مالکیت نیست. اگر احساس می‌کنید که عشق را یافته‌اید نباید نگران از دست رفتن آن باشید. امتحان کنید. بگذارید که عشق آزاد و رها باشد. اگر در این رهایی بازگشتی در کار نباشد، یعنی عشق شما، حقیقی نبوده است اما اگر خودبه‌خود از هر سو و مسیری دومرتبه به سمت‌تان بازگشت، شک نکنید که عشق‌تان واقعیِ واقعی است. با چیدن پرهای عشق و اسیر کردن آن در قفس نمی‌توانید حفظش کنید. تنها زمانی می‌توانید با عشق یگانه بشوید که خود به دنبال آزادی و حقیقت آن باشید.

۱۶. عشق اسارت نیست

گاهی ما کسانی را عاشقانه دوست داریم اما لزوما قادر به زندگی در کنارشان و هماهنگی با آنها نیستیم. شاید حتی ادامه مسیر با آنها به‌خاطر رفتارها و بی‌توجهی‌شان به احساسات‌مان نوعی محدودیت و آزار نیز به‌حساب بیاید. در این صورت عشق‌ورزی با شرایط پیش‌آمده منافاتی ندارد. می‌توان همچنان عشق ورزید بی‌آنکه در اسارت همراهی اجباری اذیت شد. لزومی ندارد که افراد در چنین شرایطی به هر قیمت، کنار هم بمانند. حفظ این رابطه از دور ارزشمندتر خواهد بود.

۱۷. عشق و حسادت یکی نیستند

همان‌طور که مالکیت در عشق جایی ندارد، حسادت نیز در عشق‌ورزی کاملا بی‌معنا است. گاهی فکر می‌کنیم اگر حسادت به خرج ندهیم، به‌اندازه کافی یارمان را دوست نداریم. در حالی‌که عشق واقعی چنان کیفیتی دارد که با اعتماد گره خورده است. پس وقتی طرف مقابل راضی و خوشحال باشد، این رضایت و شادی به دیگری نیز منتقل می‌شود.

۱۸. عشق و ترس باهم غریبه‌اند

عشق به همراهی تفاهم، شادی، رضایت و همراهی در یک صف می‌ایستد، اما در صف مقابل آنها احساساتی مبتنی بر ترس قرار دارد مانند: نفرت، حرص، حسادت و احساس ناامنی.

۱۹. عشق نیاز نیست، خواستن است

چیزی که بزرگ‌ترها دوست دارند به کودکان یاد بدهند این است: نیازها و خواسته‌ها باهم فرق دارند. پایه و اساس نیاز در ترس قرار دارد. مثلا وقتی احساس کنیم که بدون دیگری نمی‌توانیم زندگی کنیم یعنی به او نیاز داریم. ترس مخالف عشق است. اما وقتی کسی را با تمام وجود می‌خواهیم و دوست داریم به او آزادی می‌دهیم و گره‌خوردنی آزاردهنده در کار نیست. این عشق می‌تواند مانند کبوتری رها تا هر جای آسمان که خواست اوج بگیرد.

۲۰. عشق تنها نمود حسی ندارد، عمل هم لازم است

آدمی به احساسات عمیق خود عادت می‌کند؛ به‌ویژه وقتی حس خوبی از آنها می‌گیرد. وقتی عاشق می‌شویم، دوست داریم تا ابد این حس‌وحال را برای خود نگه داریم، اما بعد از مدتی احساسات عاشقانه دچار تکرار می‌شوند. اینجاست که باید دست‌به‌کار شد. نباید با فرض اینکه طرف مقابل می‌داند که دوستش داریم، از نو کردن رابطه و افزودن شوق و حس زیبای سابق غافل بشویم. باید از رابطه‌ی عاشقانه‌مان مراقبت کنیم تا دچار سستی و رخوت نشود.

۲۱. عشق شرط و شروط نمی‌پذیرد

عشق بی‌ قید و شرط یعنی هیچ مرز و محدودیتی نباید وارد رابطه بشود. بی‌شرط عشق‌ورزیدن دشوار است و بسیاری از ما در آن خوب عمل نمی‌کنیم. اما اگر حقیقتا عاشق کسی باشیم، سعی نخواهیم کرد که او را تغییر بدهیم و شرط و شروطی برایش قائل بشویم.

۲۲. در عشق، نیازهای دیگری هم‌سطح یا بالاتر از نیازهای ماست

همه‌ی ما ذاتا برای بقا و راحتی خود درجاتی از خودخواهی داریم اما در رابطه‌ی عاشقانه چنین رفتار و احساسی نیست. اگر در رابطه‌ی خود با دیگری، نیازهای طرف مقابل را در اولویت یا حداقل هم‌سطح با نیازهای خودمان قرار ندهیم، حس نفرت میان‌مان به‌وجود می‌آید. در عشقی واقعی، افراد به‌دنبال شادی هم هستند و نهایت تلاش خود را برای اینکه یارشان احساس ارزشمندی کند، به‌خرج می‌دهند.

۲۳. عشق بالاترین احساس پویایی و زندگی است

علم ثابت کرده است که درجات پویایی احساسات مختلفی چون عشق و ترس متفاوت است. علم می‌تواند این پویایی و نوسان احساسی را دقیقا اندازه‌گیری کند. نوسانات احساسی در حالت عاشقی بسیار سریع و پرجنب‌و‌جوش هستند. در حالی‌که احساس ترس و مشتقات آن مانند حسادت، تملک‌خواهی، نفرت، حرص و… نوسانات و پویایی بسیار کندی دارند. وقتی بی‌قید و شرط و واقعی عشق می‌ورزیم، ترسی به سراغ‌مان نمی‌آید. پویایی عشق باعث می‌شود تا همواره حس‌وحال خوبی داشته باشیم.

۲۴. عشق نیازمند توجه است

عشق با بی‌توجهی هم‌خوانی ندارد. در دنیای عاشقی دو فرد باهم آمیخته می‌شوند، اما گاهی این نزدیکی سوءتفاهم ایجاد می‌کند و دو طرف فکر می‌کنند که دیگر نیازی نیست علاقه‌ی خود را به هم ابراز کنند. عشق واقعی نیازمند توجه به یکدیگر است. این ابراز علاقه و توجه باید واقعی و متداوم باشد و حالت وظیفه به خود نگیرد.

۲۵. عشق تفاوت‌ها را درک می‌کند و می‌پذیرد

همه‌ی ما با یکدیگر تفاوت داریم. حتی دوقلوهای هم‌سان نیز مشابه هم نیستند و تجارب و چشم‌اندازی متفاوت از یکدیگر دارند. عشق حقیقی هم به‌معنای پذیرفتن یکدیگر به رغم تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرهاست.

۲۶. شیوه ابراز و پذیرش عشق متفاوت است

همه ما به یک شکل عاشق نمی‌شویم. هر کس به روش خود عاشقی می‌کند. برخی در قالب کلمات، بعضی‌ها با خدمت و یاری رساندن به هم عشق را ابراز و تجربه می‌کنند. باهم وقت گذراندن، هدیه دادن و نوازش نیز از سایر روش‌های پذیرش و ابراز عشق است. باید بدانیم که هرکس شیوه‌ای دارد و باید زبان عشق‌ورزی را در فرد موردعلاقه‌مان پیدا کنیم. در این صورت بهتر می‌توانیم باهم ارتباط برقرار کنیم و عاشقی‌مان را جشن بگیریم.

۲۷. عشق توأم با احساسات خوشایند است

نباید داشتن رابطه با دیگری را لزوما عشق بخوانیم. اگر رابطه ما همراه با حسادت، تملک‌خواهی، جنگ و جدل‌های پیاپی، سوءاستفاده (کلامی، عاطفی، جسم) است، باید گفت که نام این رابطه به‌هیچ‌وجه عشق نیست. دوباره گوشزد می‌کنیم که عشق با احساسات مشتق از ترس هم‌سویی ندارد.

۲۸. عشق به‌معنای هم‌دلی است

وقتی عاشق می‌شویم قادر هستیم تا از نقطه‌نظر عشق‌مان به دنیا نگاه کنیم. عشق با نوعی همراهی و هم‌دلی عمیق همراه است. دو عاشق دوست ندارند که یکدیگر را در عذاب ببینند. ناراحتی یکی برای دیگری نیز آزاردهنده و دردناک است. آنها دوست دارند که هم را خوشحال کنند و احساسات خوب برای هم به‌وجود بیاورند. به احساسات هم توجه و به هم احساس ارزشمندی القا کنند.

یادمان باشد که عشق یعنی شادی، تفاهم و احساسات خوشایند. هر چیز به غیر از اینها عشق نیست. اگر هریک از ما دیگری را به‌اندازه‌ی خود دوست بدارد، دنیا مکان زیباتری برای زیستن خواهد شد. عشق یعنی حال من و شما خوب است.