این روستای ایران رفتگر ندارد! + تصاویر
صفای زندگی در روستا بیشتر از اینکه به طبیعت زیبا و دشت و کوه و چشمههای پرآبش باشد به گرمی دلهای مردمش است. به مردم باصفایی که وقتی با تو همکلام میشوند سفره دلشان را پهن میکنند و حرفهای شنیدنی برایت میزنند.
به گزارش سایت طلا، صفای زندگی در روستا بیشتر از اینکه به طبیعت زیبا و دشت و کوه و چشمههای پرآبش باشد به گرمی دلهای مردمش است. به مردم باصفایی که وقتی با تو همکلام میشوند سفره دلشان را پهن میکنند و حرفهای شنیدنی برایت میزنند.
مردم روستای واریش هنوز همان صفایی را با خود دارند که از یک روستایی انتظار داریم. هنوز بامرام و مهماندوست هستند. وارد روستا که میشویم مؤذن بانگ سر میدهد و اهالی یکی پس از دیگری راهی مسجد محل میشوند.
همان مسجدی که بنای نوسازیاش را مرد خیری به دست گرفت و کمتر از یک سال اهالی روستای واریش وارد مسجد نوساز شدند. سجادهها که جمع میشود سفره طعام محرم را پهن میکنند و میگویند قبل از هر گفتوگویی اول باید از شما پذیرایی شود. اهالی روستای واریش همه ایام محرم مهمان این مسجد هستند. از صبحانه و ناهار گرفته تا شام. اگر هم کسی نتواند به مسجد بیاید، ظرف غذا را به در خانهاش میفرستند. اینجا مهماننوازی و مردمداری حرف اول را میزند.
بعد از بزرگراه شهید همت، در مسیر بزرگراه شهید خرازی و دریاچه شهدای خلیجفارس، تابلویی شما را به سمت ۲ روستا دعوت میکند. روستای وردیج و روستای واریش. برای غریبهها دور از ذهن است که در میان اینهمه برج و ساختمانهای بلندبالا بشود ردی از یک روستا و صفای طبیعت پیدا کرد. اما فقط کافی است کمتر از یک ساعت از یک مسیر پیچدرپیچ بالا بروید تا گنبدهای مسجد روستای واریش را ببینید. خاصیت همه روستانشینان این است که در نگاه اول غریبهها را خوب برانداز میکنند. اما هنوز چنددقیقهای نمیگذرد که با شناختن ما و معرفی شورای محله آن نگاههای سرد و متعجب به لبخندهای گرم و صمیمی تبدیل میشود. ما دریکی از روزهای محرم مهمان سفره نذری اهالی واریش شدیم تا از زبان زنان روستا حرفهای شنیدنی زندگی در روستای واریش را بشنویم.
رسم خوش همسایهداری
فاطمه سادات میرآقابابا را همه در روستای واریش میشناسند. او فرمانده بسیج بانوان است. بسیج در روستای واریش از جایگاه ویژهای برخوردار است. او میگوید: «فاطمه سادات اسم شناسنامهای من است. اهالی من را اکرم خانم صدا میزنند. در روستای وردیج به دنیا آمدم، بعد خانواده به شهر رفتند و من آنجا بزرگ شدم. ازدواج که کردم به واریش آمدم و الان چندسال است همراه همسرم در واریش زندگی میکنیم. اینجا مردمانی دارد بسیار باصفا و انقلابی. به معنای واقعی بسیجی هستند. برای همین ردی از جرم و بیبندباری در این روستا نمیتوانی پیدا کنی. مردم واریش شاید همه باهم خویشاوند نباشند، ولی مرام همسایهداری و هممحلهای بودن آنقدر در میانشان پررنگ است که همدیگر را همچون اقوام میپندارند.»
اینجا زنان پابهپای مردان کار میکنند
شیب کوچه و خیابان روستا با درختان گردو و گیلاس در کنار باغچههای سرسبزی که مقابل خانهها قرار دارد به صفای روستای واریش افزوده. زنان روستا پا به پای مردان کار میکنند. اکرم خانم میگوید: «در میان زنان روستا خستگی روحی و جسمی به اسم افسردگی وجود ندارد. اصلاً در این روستا افسردگی معنا ندارد. همه ما از صبح با یک برنامه مشخص کار میکنیم. کارخانه و پختوپز در کنار پرورش سبزیهای خانگی و مرغ و خروسهای محلی همه و همه باعث شده تا زن روستایی همیشه مشغول کار و فعالیت باشد. خستگی روح که نباشد، خستگی جسم با یک استراحت ساده تمام میشود. بعدازظهرها بساط روضه و دعا و جلسات خانگی برپاست. بهخصوص در روزهای ماه محرم که همه این ۳۰ روز نوای یا حسین از خانه اهالی روستا شنیده میشود.»
زنان خودکفا و کارآفرین
وقتی زنان روستای واریش با عشق و علاقه کار میکنند باعث میشود تا همه مایحتاج خود را خودشان فراهم کنند. اکرم خانم میگوید: «خریدهای فانتزی نداریم. مربا و ترشی را خودمان درست میکنیم. برای پختن رب خانگی به همدیگر کمک میکنیم. در ایام ماه محرم از قدیم رسم بر این بوده که درهای مسجد محله به روی عزاداران امام حسین (ع) باز باشد. برای همین بساط صبحانه و ناهار و شام همیشه مهیاست. برای اینکه این مهمانی باشکوه برگزار شود، همه اهالی به یکدیگر کمک میکنند. این رسم نه در این روزها، بلکه در زمان فوت یک فرد و یا عروسی هم اجرا میشود. یعنی همه به هم کمک میکنند. راستش عروسیهای محله ما دیدنی است. در اکثر مواقع بیشتر اهالی روستا را دعوت میکنیم. مهمانها گاهی بیشتر از هزار نفر میشوند.»
این روستا رفتگر ندارد، پس....
نکته مهم در میان اهالی روستا تلاش برای حفظ محیط زیست و توجه به نظافت است. هنگام ورود به واریش یک کیسهزباله از سوی دهیاری واریش در اختیار شما قرار میگیرد تا زبالههایتان را دردمان طبیعت جا نگذارید. جمله «این روستا رفتگر ندارد، زباله را ببرید» بر دیوار نقش بسته است.
خدا کند مشکلات روستا حلوفصل شود
حرفهای بانوی مهربان روستای واریش به اینجا ختم میشود که جایی نزدیک شهر، کمی بالاتر از مجتمعها و برجهای عریض و طویل، روستایی وجود دارد که مردمانش باوجود همه مشکلاتی که برای زندگی دارند باز باصفا و یکرنگ ماندهاند. مشکلات روستای واریش را که مرور میکنیم بیشتر از صفای طبیعتش نباشد کمتر نیست. نبود آب آشامیدنی استاندارد، نبود سوخت مناسب برای زمستان، دردسرهای فصل زمستان و برف و مسدود شدن راهها، نبود مراکز درمانی و اورژانس و...
واریش در همین نزدیکی
در غربیترین نقطه شهر تهران جادهای کوهستانی و پرپیچوخم در کنار دره و رودخانه به روستای وَردیج و پسازآن به روستای واریش منتهی میشود. جادهای آسفالته به سبک و سیاق جاده امامزاده داود که با شیب نسبتاً زیاد در مجاورت دره ارتفاع گرفته و شما را به طبیعت زیبای کوههای البرز مرکزی هدایت میکند. جمعیت روستای واریش حدود ۳۰ خانوار و ارتفاع آن از سطح دریا ۲۲۵۰ متر است. نقل است که در دوره پهلوی وردآورد، وردیج و واریش منطقه مشق نظامی و محل تمرین تیراندازی سربازان و مانور نظامی آنها بوده و اهالی روستا مجبور بودند از طریق کندر و یا روستای کشار در اطراف امامزاده داوود خود را به روستای سولقان و بعد به کن برسانند تا مایحتاج خود را تأمین کنند.