یتیمی که صدها یتیم بزرگ کرد + تصاویر

دیدن پسربچه گرسنه و بی‌حال در کنار خیابان، حالش را دگرگون کرد. او را یاد عهدی انداخت که با خدا در زمان گرسنگی و یتیمی بسته بود. پسربچه را به خانه برد، غذا داد و لباس نو بر تنش کرد.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا، دیدن پسربچه گرسنه و بی‌حال در کنار خیابان، حالش را دگرگون کرد. او را یاد عهدی انداخت که با خدا در زمان گرسنگی و یتیمی بسته بود. پسربچه را به خانه برد، غذا داد و لباس نو بر تنش کرد. همین مقدمه‌ای برای ساخت یتیم‌خانه‌ای شد که اینک از آن به عنوان نخستین دارالایتام پایتخت یاد می‌شود.

«خانه نوباوگان مظفری» جایی شبیه بهشت است؛ ساختمانی در نزدیکی دروازه شمیران که ساکنانش را بچه‌های یتیم ۷ تا ۱۷ساله تشکیل می‌دهند و فرشته‌هایی مهربان، آنها را زیر چتر حمایت خود گرفته‌اند.

این خانه را یتیمی برای یتیمان شهر ساخته که در کودکی سختی‌های فراوانی کشید تا بتواند روی پای خود بایستد؛ کسی که به‌واقع، طعم گرسنگی را چشیده و به‌دلیل نداشتن لباس گرم در سرمای زمستان، تا مرز یخ‌زدن رفته است. درد ندارها را با پوست و گوشت احساس کرده و از همه مهم‌تر، در سن کم از نوازش والدین خود محروم شده است. اینجا خانه واقف بزرگی به اسم «محمدعلی مظفری» است که در طول ۷۴سال گذشته، صدها بچه‌ کم‌سن در آن رشد کرده، باسواد شده و زندگی مستقلی برای خود تشکیل داده‌اند. هنوز هم بوی مهربانی از این خانه به مشام می‌رسد و ۲۷پسر یتیم کنار هم روزگار می‌گذرانند، بدون اینکه مظفری را از نزدیک دیده باشند.

تحصیل به‌شرط فرّاشی مدرسه

سن مدرسه بود که پدرش را از دست داد و یتیم شد. مادر پیرش در بستر بیماری بود و باید از او نگه‌داری می‌کرد. برای تأمین مخارج زندگی و داروهای مادر، مغازه زرگری کوچکی که از پدر به‌یادگار مانده بود را اجاره دادند، اما باز هم کفاف خرج‌های زندگی را نمی‌داد.

مرحوم محمدعلی مظفری

«محمدعلی مظفری» از همان سن شروع به‌کار کرد، اما مدام در حسرت رفتن به مکتبخانه و درس خواندن بود. در ۱۲سالگی با مدرسه آمریکایی‌ها آشنا شد که یکی از مدارس عالی آن زمان بود. وارد مدرسه شد تا اسم او را هم به عنوان شاگرد مدرسه بنویسند، اما سر و وضعش نشان می‌داد که بچه فقیری است و نمی‌تواند مخارج تحصیل را بدهد. مظفری را از مدرسه بیرون کردند، اما دست از سر مسئولان مدرسه برنداشت و هرروز به آنجا رفت تا اسم او را بنویسند. همین اصرارها سبب شد تا مدیر مدرسه اجازه تحصیل به او بدهد، به‌شرطی که به‌جای پرداخت شهریه، کلاس‌ها و حیاط مدرسه را جارو و تمیز کند.

فرّاشی که شاگرد اول شد

مظفری برای درس خواندن در مدرسه سختی‌های زیادی کشید. همکلاسی‌های او بچه‌های پولداری بودند که تغذیه مناسبی داشتند. والدین یا نوکرهای خانه، آنها را به مدرسه می‌آوردند و پس از کلاس‌های درس به خانه می‌رفتند تا استراحت کنند، اما کارهای مظفری پس از اتمام کلاس‌ها شروع می‌شد. حیاط مدرسه و کلاس‌ها را تمیز می‌کرد و در خاطراتش آورده است که وقتی در حیاط مدرسه آمریکایی‌ها کار می‌کرد، از سرما می‌لرزید. با این وجود، خدا را به‌خاطر همان لباس نازک و پاره شکر می‌کرد چون می‌دانست یتیم‌هایی در کوچه و خیابان وجود دارند که همین لباس را هم ندارند. همان زمان با خدا عهد بست تا اگر ثروتمند شد، اموالش را بین فقرا تقسیم کند.

در پایان سال تحصیلی، مظفری به‌عنوان شاگرد ممتاز مدرسه معرفی شد. توانست زبان انگلیسی را یاد بگیرد و همین موضوع سبب شد تا تدریس خود را شروع کند. اولین شاگردانش، فرزندان «میرزا علی اصغرخان اتابک» ملقب به امین‌السلطان، صدراعظم ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه بودند. کم‌کم پای او به سفارت آمریکا باز و با شغل مترجمی مشغول کار شد، اما پس از مدتی از این کار انصراف داد. البته برای استعفا از این کار، پیگیری زیادی کرد چون با رفتن او از سفارت مخالفت می‌شد. مظفری پس از این دوره با همکاری یکی از دوستان پدرش، در مغازه‌ای مشغول کار شد که در آن کتاب و نوشت‌افزار می‌فروخت، اما این شغل را هم پس از ۲سال به خاطر کسادی بازار رها کرد.

ترجمه کتاب‌های درسی

آن زمان کتاب‌های درسی برای دانش‌آموزان وجود نداشت و کتاب‌هایی مثل بوستان سعدی، حافظ و... به بچه‌ها تدریس می‌شد. همین موضوع سبب شد تا مظفری به فکر تألیف و ترجمه کتاب‌های خارجی بیفتد. این‌بار هم با کمک دوست پدرش، در مغازه‌ای مشغول به‌کار شد که در خیابان ناصریه (ناصر خسرو فعلی) قرار داشت. مظفری در این مغازه که کتاب‌های فرانسوی به فروش می‌رسید، مشغول ترجمه کتاب شد. نخستین کتابی هم که او سال۱۳۲۶ از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد، «اخلاق مصور» نام داشت که دانش‌آموزان را با موضوعاتی همچون خداشناسی، نظم، خوش‌رفتاری، پاکیزگی، ادب، دوری از غیبت، احترام به معلم، راستگویی، سلام کردن، گوش دادن به نصیحت پدر، پرهیز از پرخوری، دوری از اسراف، کمک به دیگران، سخاوت، صبر، مهربانی، پرهیز از سخن چینی و... آشنا می‌کرد. این کتاب بیش از ۵۰درس داشت که هرکدام در یک صفحه همراه با تصویر منتشر شده بود. انتشار کتاب‌های «حفظ الصحه» در ۴جلد، «مجلد هندسه» در ۴جلد، «هندسه ساده» و «تعلیم البنات» از دیگر فعالیت‌های مظفری بود که سبب شد به عنوان نخستین مولف کتاب‌های درسی شناخته شده و از این راه سرمایه زیادی به دست بیاورد.

وقف خانه برای ساخت یتیم‌خانه

ساخت کتاب‌فروشی مظفری، اقدامی فرهنگی از سوی مظفری بود که پس از مدتی، مدیریت آن را به دامادش واگذار کرد و در حرفه جواهرفروشی و تجارت مشغول کار شد. او یک‌شب کودک یتیم و گریانی را مقابل دکان کبابی می‌بیند که از مادربزرگش می‌خواهد برای او کباب بخرد، اما مادربزرگ، دست او را کشیده و از مقابل مغازه می‌برد. مظفری همان‌جا نذر می‌کند و ۷سال مداوم، در اولین روز سال نو، یک‌هزار نفر از افراد فقیر را اطعام می‌کند تا اینکه می‌شنود اطرافیان او را به تظاهر متهم می‌کنند. به‌همین دلیل، هرسال به صورت مخفیانه یکهزار طاقه پارچه ضخیم خریده و برای تقسیم بین فقرا به شهرستان‌ها می‌فرستد. او در کتاب خاطراتش نوشته است:‌ «بعد از مدتی به دلایلی دست از این کار برداشتم و سالیانه به تقسیم یکصد خروار خاکه ذغال در میان مستمندان پرداختم.»

با این وجود، هیچ کدام از این کارها مظفری را راضی نکرد تا اینکه در ۷۲سالگی، با دیدن پسربچه یتیم و گرسنه‌ای در کنار خیابان، به فکر تأسیس دارالایتام افتاد. او خانه‌اش را دهم آبان سال۱۳۲۷ به‌منظور راه‌اندازی «دارالایتام مظفری» وقف کرد، اما برای انجام این کار، رضایت و موافقت پسرش «ناصر مظفری» و دخترش «شوکت مظفری» را گرفت. مظفری در سخنرانی‌ خود که آن زمان از رادیو پخش ‌شد، گفت: «این بنده با تأییدات خداوند متعال دست به تأسیس دارالایتامی زده‌ام که بحمدالله اساس محکمی داشته و امید می‌رود که قابل بقا و دوام بوده و در آینده سرمشق دیگران باشد...»

او همچنین در خاطراتش گفته است:‌ «امروز دیگر پول و ثروت و زندگانی مجلل و نام و مقام و سایر وسائل ظاهر فریب در نظر من هیچ‌گونه ارزشی نداشته و در عالمی سیر می‌کنم که مافوق عوالم مصنوعی و بی‌ارزش است که بشر برای سرگرمی و فریب خود می‌سازد... امروز یگانه آرزوی من آن است که حس یتیم‌نوازی تعمیم یافته و همه برای اصلاح مفاسد اجتماع و رفع خطراتی که در آینده از آن ناشی خواهد شد به تأمین و توسعه دارالایتام‌ها همت گماشته و از این طریق، هم خود با ادراک لذات آن به سعادت واقعی رسیده و هم نسل آینده را از عدالت اجتماعی بیشتری برخوردار سازد.»

حمایت از بچه‌ها ادامه دارد

نام قدیمی‌ترین پرورشگاه و دارالایتام تهران را «خانه نوباوگان مظفری» گذاشته‌اند تا حرمت بچه‌هایی که در آن زندگی می‌کنند، حفظ شود. طبق وصیتنامه مظفری، فرزندانِ پسر خاندانش موظف به اداره امور این خانه هستند و درصورت نبود مولود پسر، فرزند دختر این‌ کار را برعهده می‌گیرد. در اتاق مدیریت این پرورشگاه هم می‌توان عکس‌هایی از خاندان مظفری دید که به‌نوبت مسئولیت مرکز را برعهده داشته‌اند. کنار آنها، تصویر وقف‌نامه این دارالایتام هم روی دیوار نصب شده است. مسئولیت این مرکز را اکنون مهندس «پرویز مظفریه» نوه دختری مرحوم مظفری برعهده دارد که اینجا را «خانه عشق» صدا می‌کند.

ساکنان این خانه، جمعی از پسرهایی هستند که از بهزیستی معرفی شده‌‎اند و به‌صورت شبانه‌روزی در این مرکز با نظارت مربیان مجرب مراقبت و تربیت می‌شوند. آنها مثل بقیه دانش‌آموزان، به مدارس عادی می‌روند و پس از اتمام کلاس‌ها به این سرپناه امن، شاد و پرمهر برمی‌گردند. بچه‌ها تا ۱۸سالگی تحت پوشش قرار دارند و بعد از آن با دریافت لوازم کامل زندگی، مستقل می‌شوند. البته آنها پس از جدا شدن از این خانه، باز هم تحت حمایت مسئولان مرکز قرار دارند و حتی نحوه پخت غذا و اداره امور خانه به آنها آموزش داده می‌شود.