زنده شدن مردگان در گورستان قتلگاه!

گورستان قتلگاه بنا به روایاتی از زمان حضرت رضا (ع) تا اوایل دوران پهلوی قدمت داشته است تا این‌که در ۱۳۰۸ – ۱۳۰۹ ش، تخریب گشت.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا، جایی در شمال حرم رضوی، منطقه‌ای که امروزه محل قرار گرفتن سازه‌های عظیمی مانند ورودی و بست شیخ طبرسی و دوربرگردان شمال حرم رضوی است، تا حدود ۱۰۰ سال قبل، گورستانی قدیمی وجود داشت که نه فقط برای مشهدی‌ها بلکه برای همه مردم ایران و حتی جهان تشیع شناخته شده بود. گورستانی که به آن نام «قتلگاه» داده بودند و در آن، هزاران مقبره وجود داشت، مقبره‌هایی که به صورت خطوط موازی، در امتداد شرق به غرب قرار گرفته و منظره‌ای خاص را به وجود آورده بود.

امروزه از آن چشم‌انداز، تنها مزار «شیخ طبرسی» در ضلع غربی ورودی شمال حرم رضوی و بخش‌هایی از باغ مشهورِ رضوان باقی مانده‌است؛ هر چند که سال‌ها قبل، به دلیل اقتضائات فرایند توسعه اطراف حرم مطهر، ناچار شدند مزار شیخ طبرسی را از جای اولیه‌اش به مکان فعلی منتقل کنند؛ مزاری که مربوط به سال ۵۴۸ ق / ۵۳۱ ش، یعنی حدود ۸۷۱ سالِ قبل است. قبرستان قتلگاه در توسعه سال ۱۳۱۱ ش تخریب شد.

چرا قتلگاه؟
درباره این‌که چرا نام این گورستان به قتلگاه شهرت یافته است، دیدگاه‌های متعددی وجود دارد؛ دیدگاه‌هایی که هیچ سنخیتی هم با یکدیگر ندارند و البته برخی از آن‌ها فاقد مستندات تاریخی هستند. از میان این دیدگاه‌ها، موارد زیر شهرت بیشتری پیدا کرده‌اند:

دیدگاه نخست: نام قتلگاه در حقیقت تغییر یافته واژه «غُسلگاه» است؛ طبق روایتی قدیمی و البته شفاهی و نه غیرمستند، بعد از شهادت امام رضا (ع) در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ ق، پیکر مطهر آن‌حضرت را، در محل قبرستان قتلگاه که البته در آن زمان، بخشی از یک فضای باز و مشجر بود، غسل دادند و کفن کردند. در محل این رویداد، بعد‌ها مسجدی به نام «مسجد امام رضا (ع)» ساخته شد که تا اواخر دوره قاجاریه وجود داشت و بعد‌ها در توسعه حریم حرم مطهر، تخریب شد. به مرور زمان نام «غُسلگاه» به «قتلگاه» تغییر کرد و روی این قبرستان قدیمی باقی ماند.

دیدگاه دوم: برخی مورخان مانند ابن‌اثیر جزری در «الکامل فی التاریخ» گزارش داده‌اند که در سال ۵۱۰ ق / ۴۹۵ ش (۹۰۷ سال قبل) میان ساکنان مشهد که در آن زمان هنوز به شکل «شهرچه» و فاقد بارو‌های مستحکم بود و مردم تابران (شهری از توابع توس)، به دلیل اختلافات مذهبی، درگیری سنگینی به وجود آمد. اهالی تابران که از نظر تعداد، بر ساکنان مشهد فزونی چشمگیری داشتند، در این درگیری، تلفات زیادی به مشهدی‌ها وارد کردند. جنازه کشته‌شدگان این واقعه را به قبرستان شمال حرم رضوی که ظاهراً در آن زمان، قبرستانی شناخته شده‌بود، انتقال دادند و در آن‌جا دفن کردند. به دلیل کثرت مقتولان دفن شده آن ماجرا، این قبرستان به قبرستان قتلگاه شهرت یافت.

دیدگاه سوم: گروهی دیگر از مورخان اعتقاد دارند که نام گذاری این قبرستان به واقعه خونین سال ۹۹۷ ق / ۹۶۸ ش (۴۳۴ سال قبل) و به سال دوم حکومت شاه‌عباس یکم صفوی باز می‌گردد. در این سال، عبدالمؤمن‌خان ازبک از فرصت درگیری داخلی دربار صفوی و هجوم عثمانی به مرز‌های غربی ایران استفاده کرد و با لشکری جرار به خراسان هجوم آورد. به رغم پایداری محافظان شهر در برابر ازبکان، سرانجام شهر به دست آن‌ها افتاد و عبدالمؤمن‌خان، فرمان قتل‌عام صادر کرد. صد‌ها و شاید هزاران نفر از زائران و مجاوران حرم رضوی، در آن حمله وحشیانه کشته شدند. پیکر مقتولان آن واقعه دردناک را به قبرستان شمال حرم رضوی انتقال دادند و در آن‌جا به خاک سپردند. از این زمان به بعد، نام قبرستان به «قتلگاه» مشهور شد.

در میان سه روایت فوق که درباره نام‌گذاری قبرستان قتلگاه شهرت دارد، روایت نخست فاقد اعتباد استنادی و صرفاً نقل قولی بدون شناخت مبدأ و منشأ است. اما دو روایت دیگر، هر کدام به گزارشی معتبر از وقایع تاریخی مشهد منتسب شده و تقریباً به یک اندازه اعتبار دارد. طبعاً در مقام قیاس و انتخاب روایتی که بتواند ارزش تاریخی داشته باشد، روایت دوم بر روایت سوم ارجحیت دارد و به همین دلیل، می‌توان دلیل نام‌گذاری قبرستان قتلگاه را، روایت دوم فرض کرد. با این فرض، قدمت این نام‌گذاری به بیش از ۹۰۰ سال قبل بازمی‌گردد.

قبرستانی با شهرت جهانی
قبرستان قتلگاه در ازمنه قدیم، قبرستانی با شهرت جهانی بود و تا حدودی، در ردیف قبرستان‌های مشهور جهان تشیع، مانند «وادی السلام» در نجف اشرف قرار داشت و در آن، علما و صلحای بسیاری را به خاک سپرده بودند. به همین دلیل، از دور و نزدیک، اموات را به این قبرستان انتقال می‌دادند تا در مجاورت حرم مطهر ثامن‌الحجج (ع) به خاک سپرده و از برکات حرم قدسی آن امام همام برخوردار شوند؛ به همین دلیل، باید قبرستان قتلگاه را، قبرستانی بین‌المللی بدانیم. اکثر کاروان‌هایی که از اقصی‌نقاط عالم به مشهد می‌رسید، حامل پیکر‌های امواتی بود که طبق وصیت خودشان یا خواست و تصمیم ورّاث، برای دفن به مشهد و قبرستان قتلگاه منتقل می‌شدند.

ماجرای زنده شدن شیخ طبرسی
فضل بن حسن طبرسی، ملقب به «امین‌الاسلام»، عالم و مفسّر نامدار جهان تشیع در قرن پنجم و ششم، یکی از افرادی است که مزار وی در قبرستان قتلگاه قرار داشت و امروزه نیز در ضلع غربی ورودی شمالی حرم رضوی که به نام وی، ورودی شیخ طبرسی نامیده می‌شود، داخل ساختمانی زیبا و باشکوه قرار گرفته است. شیخ طبرسی آثاری بسیار برجسته و ارجمند در علوم اسلامی دارد که از میان آن‌ها می‌توانیم به «اعلام الوری» و «تفسیر مجمع‌البیان» اشاره کنیم.

درباره درگذشت شیخ، گزارشی خاص در برخی متون تاریخی وجود دارد که البته، گروهی از محققان آن‌ها را فاقد اعتبار می‌دانند، اما شهرت این گزارش از قدیم‌الایام، باعث ورود آن به متون برجسته تاریخی و روایی شده‌است. از جمله این متون، می‌توان به کتاب مشهور «رِیاضُ العُلماء و حِیاضُ الفُضلاء»، نوشته میرزاعبدا... افندی (درگذشته ۱۰۹۶ ش) از متخصصان تراجم علما در دوره صفویه و همکار و دستیار علامه مجلسی در تدوین و تألیف کتاب ارجمند «بحارالانوار» اشاره کرد.

میرزاعبدا... در «ریاض العلما» (جلد ۴، ص ۳۵۷، مطبعه الخیام) چنین گزارش می‌دهد: «از امور شگفت‌انگیز زندگی طبرسی و بلکه کرامات او که بین خاص و عام شهرت دارد، این است که وی – رحمةا... علیه – دچار سکته شد. اطرافیانش گمان کردند که دار فانی را وداع گفته است، به همین دلیل او را غسل دادند، کفن کردند و به خاک سپردند. ساعتی بعد، طبرسی در قبر به هوش آمد، اما نه قدرت داشت از قبر بیرون بیاید و نه این که فریاد امدادخواهی سر دهد. در آن حال وخیم و وحشتناک، متوجه درگاه پروردگار شد و نذر کرد که اگر از این بلیه نجات یابد، کتابی در تفسیر قرآن کریم بنویسد. از قضا کفن‌دزدی به طمع ربودن کفن طبرسی، شب‌هنگام وارد قبرستان شده بود.

او قبر وی را شکافت و ناگاه طبرسی، از جایش برخاست و دست کفن‌دزد را گرفت! ... به این ترتیب، کفن‌دزد به دست فضل بن حسن طبرسی توبه کرد و او نیز نجات یافت [و تفسیر مجمع‌البیان را نوشت]». این گزارش را سیدمحسن امین (درگذشته ۱۳۳۱ ش) نیز در کتاب مشهور «اعیان‌الشیعه» (جلد ۸، ص ۴۰۰) آورده است. همان‌طور که در گزارش میرزاعبدا... هم آمده، گزارش زنده شدن مردگان که در متون قدیمی مکرر مشاهده می‌شود، در واقع مربوط به افراد بخت برگشته‌ای است که به دلیل سکته، درگذشته فرض و به خاک سپرده می‌شدند. از میان این افراد، تعداد کمی مانند فضل بن حسن طبرسی، فرصت حیات دوباره را می‌یافتند.