به گزارش سایت طلا،سال هاست بحث وجود یوفو و موجودات غیرزمینی یکی از جذابترین و جالبترین بحثهای دنیاست؛ اما به تازگی با جلسهای که در کنگره آمریکا برگزار شد و طی آن سه نظامی آمریکایی شهادت دادند دولت این کشور در این زمینه اطلاعات طبقه بندی شدهای دارد که از کنگره هم مخفی کرده، دوباره این بحث داغ شد؛ حتی داغتر از همیشه. در همین جلسه رایان گریوز خلبان سابق نیروی هوایی مدعی شد همکارانش بارها بشقابهای پرنده را دیده اند و تمسخر کسانی که در این باره تحقیق میکنند میتواند مانع از نتیجه واقعی شود. محتوای این جلسه را باید تحولی بزرگ در موضوع حیات هوشمند فرازمینی بدانیم. به طور مثال دیوید گروش، از مقامهای امنیتی سابق در پنتاگون که سرپرست تحلیل دادهها درباره بشقابپرندهها بوده، به نمایندگان کنگره آمریکا گفته است، وزارت دفاع تلاش میکند بقایای اشیای پرنده ناشناسی را که سقوط کرده است، جمعآوری و آنها را بازسازی کند. او افزود که اگرچه خود شخصا تاکنون هیچ شیء ناشناس پرندهای را ندیده، اما کاملا مطمئن است که دولت آمریکا تعدادی از این بشقابپرندهها را در اختیار دارد. گروش مدعی شد: «در یک دوره چهار ساله، با ۴۰ شاهد مصاحبه کردم که برخی از آنها خلبان اشیای پرنده ناشناس سقوط کرده را بیرون آورده بودند و میگفتند آنها موجوداتی بیولوژیکی غیر از انسان بودهاند». البته برای فکر کردن به این موضوع نیازی به شهادت این سه نفر و تحقیقات کنگره آمریکا نیست، کافی است ابعاد کیهان را مرور کنیم.
کیهانی که حدود ۹۳ میلیارد سال نوری قطر دارد و براساس آخرین برآوردها با کمک اطلاعات تلسکوپ جیمز وب و محاسبات پیچیده ریاضی، پیش بینی میشود در کیهان حدود ۲ تریلیون کهکشان وجود داشته باشد، یعنی ۲ هزار میلیارد کهکشان که اگر راه شیری به عنوان یک کهکشان کوچک حدود ۴۰۰ میلیارد سیاره داشته باشد، تخمین تمام سیارات موجود در کیهان بسیار سخت و غیرقابل درک میشود. چیزی حدود ۸۰۰ هزار میلیارد سیاره، البته تخمین دقیق غیرممکن است، اما این عدد دور از ذهن نیست و حتی ممکن است با عددی فراتر از این هم مواجه باشیم؛ چرا که ما فقط بخشی از کیهان را میتوانیم رصد کنیم و براساس همان میتوانیم تعداد کل کهکشانها و سیارهها را تخمین بزنیم. حالا در مواجهه با این عدد غیرمنتظره و عجیب که معلوم نیست چند صفر دارد، آیا عجیب است که تصور کنیم امکان حیات در سیارهای دیگر وجود دارد؟
ماجرای جنجالبرانگیزترین سقوط بشقابپرنده تاریخ و اجساد آدمفضاییها
۶۹ سال پیش، اوایل تابستان سال ۱۹۴۷ میلادی بود که یک شیء نورانی با سرعتی بسیار زیاد در شهر رازول آمریکا سقوط کرد. این سقوط، پرسروصداترین حادثه تاریخ یوفولوژی یا همان اشیای ناشناس پرنده است. اما به راستی در رازول چه اتفاقی افتاد؟ آیا واقعا یک بشقابپرنده در آن جا سقوط کرد و اجساد موجودات فضایی به دست دولت آمریکا افتاد؟
داستان حادثه رازول از کجا شروع شد؟
در جولای ۱۹۴۷، رازول شهری بسیار کوچک، بیابانی و بیسرو صدا بود که از تعدادی مزرعه و دامداری تشکیل میشد و ناگهان اتفاق عجیبی در آنجا افتاد. از آسمان چیزی بزرگ و نقرهای رنگ با سرعت و سر و صدای زیاد سقوط و داستان حادثه رازول را آغاز کرد. برطبق گزارشها اجساد چند سرنشین یوفو در اطراف این بشقاب پرنده کشف شد. «مک برازل» مزرعهدار محلی، گزارش اصابت این شیء ناشناس را به نیروهای هوایی رازول داد. دولت به سرعت وارد عمل شد و روز بعد، خبرها به کل، حالت دیگری به خود گرفتند. در روزنامهها اعلام شد، چیزی که پیدا شده، یک بالون هواشناسی بوده، نه یک بشقاب پرنده. در نتیجه مردم رازول برگشتند سر کارهای مزرعه و دامداریشان، البته این پایان داستان نبود و بعضیها هم قرار نبود آن را فراموش کنند.
فلزی که از بشقابپرنده بهجا ماند
از بین نیروهای ارتش آمریکا، افسر اطلاعاتی «جسی مارسل» مسئول رسیدگی به این حادثه شد. او با صراحت میگوید: «من پس از ۳۰ سال تحقیق متقاعد شدهام که دولت آمریکا یک بشقاب پرنده ساقط شده و چند جسد بیگانه را در نیومکزیکو بهدست آورده است.» او در یکی از مصاحبههای ضبطشدهاش در سال ۱۹۸۰ میافزاید: «ما یک تکه فلز داشتیم. حداقل ظاهری فلزی داشت. خاصیت ارتجاعی نداشت؛ ولی به نازکی فویل سیگار بود. من خواستم آن را خم کنم، ولی نمیشد. به من گفتند که نه میتوان آن را خم کرد و نه روی سطح آن علامتی گذاشت. من هم آن را روی زمین گذاشتم. یک پتک برداشتم و روی آن کوبیدم. پتک از روی آن مثل یک فنر برگشت. آن یک بالون هواشناسی نبود. هواپیما یا وسیله نقلیه هوایی شناخته شدهای هم نبود. چه چیزی میتوانست باشد؟ نمیدانم!»
اجساد موجوداتفضایی چه شد؟
براساس گزارشهای متعدد، این سفینه فضایی ۴ سرنشین داشته که ۳ تای آنها در زمان سقوط کشته شده اند و یکی از آنها حدود ۳ سال زنده مانده و دولت آمریکا تحقیقات بسیاری روی آن انجام داده است. در سال ۱۹۴۷ آقای «گلن دنیس» یک مامور کفن و دفن بود که قراردادی با پایگاه هوایی رازول منعقد کرده بود. قبل از آن که وی اطلاعاتی درباره سفینه به جا مانده از حادثه داشته باشد، تماسهای تلفنی متعددی از جانب افسر مسئول کفن و دفن پایگاه با وی صورت گرفت که از وی در باره امکان تهیه کیسههای بدون منفذ کوچک (کوچکتر از کیسههای حمل انسان) برای نگهداری چندین روزه اجسادی که در معرض برخی مواد قرار گرفتهاند، سوال شده بود. زمانی که شب فرا رسید، وی به دنبال برخی وقایع غیرمرتبط با هم بهطور اتفاقی به بیمارستان پایگاه هوایی رفت. بیرون از درِ خروجی پشتی بیمارستان وی دو دستگاه آمبولانس نظامی را مشاهده کرد که درهای عقب آنها باز بود و در داخل آنها قطعات بزرگی از یک وسیله متلاشی شده دیده میشد. در داخل بیمارستان وی پرستاری را مشاهده کرد. در همان لحظه پلیس نظامی متوجه حضور وی شد و او را با خشونت و به زور از ساختمان خارج کردند. روز بعد آقای دنیس با آن پرستار ملاقات کرد. خانم پرستار توضیح داد که از وی خواسته شد تا به عنوان دستیار پزشک در کالبد شکافی چند موجود عجیبوغریب با بدنهایی که هیچ شباهتی به بدن انسان نداشتند، کمک کند. وی همچنین طرحی را روی دستمال کاغذی رسم کرد که نشاندهنده شکل و شمایل این موجودات فرازمینی بود. به هر ترتیب این ملاقات آخرین آنها بود چراکه آن پرستار چند روز بعد به انگلستان منتقل شد و دیگر هیچ خبری از او نشد.
پر رمز و رازترین حادثه عصر حاضر
«دِیو تامس»، فیزیک دان و ریاضی دان است. او میگوید: «در علم میگوییم که برای ادعاهای بزرگ نیاز به مدارک بزرگ است. اگر بخواهید به کسی مسئلهای را به بزرگی بیگانههایی که در اعماق فضا سفر میکنند و به زمین آمدهاند ثابت کنید، باید چیزی بیشتر از عکسهای مات ارائه کنید. شما باید مدرکی فیزیکی ارائه کنید؛ این داستان تشنگی و کنجکاوی یک دانشمند را برطرف نمیکند. دلیل من هم برای باور نکردن رازول این است که هنوز بیگانهها این جا نیامدهاند. شاید یک روز بیایند، ولی تا امروز نیامدهاند!» حادثه رازول همچنان یکی از مهمترین و پر رمزورازترین حوادث عصر حاضر است که همچنان ابهامات بسیاری درباره آن وجود داشته و ذهن بسیاری از مردم جهان را به خود مشغول کرده است.
۲ پروژه برای مخفی نگهداشتن آدم فضاییها!
«منطقه گروم لیک» و «پروژه کتاب آبی»، ۲ نامی هستند که بیش از بقیه ما را به تلاشها برای افشا یا مخفی نگه داشتن اسرار موجودات بیگانه میرساند
منطقه۵۱ یا Groom Lake یک منطقه نظامی فوقسری در ۱۳۰ کیلومتری شمالغربی لاس وگاس در آمریکاست که دولت این کشور آن را بخشی از پایگاه نیروی هوایی ادواردز معرفی میکند. اما ماهیت، ماموریتها و اهداف این پایگاه فوقسری، تا امروز نامعلوم است و هویت و تعداد کارکنان آن هم مشخص نیست. پنهانکاری و محرمانه بودن فوقالعادهای که درباره این پایگاه اعمال میشود باعث شده تا شایعات و تئوریهای زیادی درباره آن بر سر زبانها باشد. در سال ۲۰۱۳ میلادی آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) گزارشی رسمی درباره تاریخچه «لاکهید یو-۲» هواپیمای شناسایی آمریکایی در دوران جنگ سرد منتشر کرد که در آن وجود منطقه۵۱ بهطور رسمی تأیید شده بود. این گزارش ادعا میکرد که در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی دلیل خیلی از گزارشهایی که درباره بشقابپرندهها توسط مردم منتشر شده بود، به پرواز هواپیمای جاسوسی لاکهید یو-۲ و هواپیمایی دیگر مربوط میشد.
اما واقعیت این منطقه چیست؟
نخستین فرضیهها درباره این پایگاه از سال ۱۹۸۹به بعد آغاز شد که مردی به نام «باب لازار» در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی گفت که فیزیک دان بوده و در این منطقه کار کردهاست. او گفته بود در طرح پیاده کردن یک بشقابپرنده حضور داشته و اسناد دولتی درباره حضور موجودات فرازمینی روی زمین را خواندهاست. البته او هیچ سندی برای این ادعاها ارائه نکرد و کسی هم مدرک دانشگاهی او در رشته فیزیک را ندید. ادعای مشهوری میگوید، در این منطقه بقایای یک سفینه موجودات فضایی که ادعا شده در ۱۹۴۷ میلادی در نیومکزیکو سقوط کرد، نگهداری میشود. در دهه ۱۹۹۰ دولت آمریکا اعلام کرد آنچه سقوط کرده یک بالون شناسایی برای آزمایش هستهای بودهاست. همچنین ادعا میشود این پایگاه نظامی محل تماس دولت آمریکا با موجودات فضایی و مرکز آزمایش فناوریهای با منشأ فرازمینی است. تا زمانی که دولت آمریکا وجود منطقه۵۱ را انکار میکرد، با جستوجوی نام این پایگاه در گوگل مپس، کاربر به جاهای بیربط هدایت میشد.
پروژهای که رها شد
«پروژه کتاب آبی» یکی دیگر از مجموعه پژوهشهای سیستماتیک روی اشیای ناشناس پرنده بود که توسط نیرویهوایی آمریکا و از سال ۱۹۵۲ آغاز شد. در دسامبر ۱۹۶۹ هم دستور پایان کار پروژه کتاب آبی داده و تمامی فعالیتهای این پروژه تا ژانویه ۱۹۷۰ متوقف شد. پروژه کتاب آبی دو هدف و ماموریت داشت: یافتن پاسخ برای این پرسش که آیا اشیای ناشناس پرنده (یوفوها) تهدیدی برای امنیت ملی و تحلیل کردن علمی تمامی دادههای مربوط به یوفوها هستند. پروژه کتاب آبی تا پایان فعالیت اش ۱۲۶۱۸ گزارش رویت یوفو را جمعآوری کرد و به این نتیجه رسید که بیشتر آنها شناسایی نادرست پدیدههای طبیعی (ابرها، ستارهها و...) یا هواپیماهای پیشرفته و سری بودند. نیروی هوایی ایالاتمتحده پس از تعطیلی پروژه، خلاصهای از تحقیقات خود را با این محتوا ارائه داد: «هیچکدام از گزارشهای مربوط به رویت اشیای ناشناس پرنده که تا آن زمان گزارش، بررسی و ارزیابی شدند، تهدیدی برای امنیت ملی نبودند.»
روایتی از رویت یوفو در آسمان ایران
۲۹ شهریور سال ۵۵ بود. همه جای شهر رنگ پاییز به خود گرفته بود. نیمهشب دو شیء ناشناس که شبیه هیچکدام از دستساختههای بشر نبودند در آسمان دیدهشدند. مردم تلفن را برداشتند و به هرجایی که فکر میکردند تماس میگرفتند حتی به برج مراقبت فرودگاه. یکی از آنها میگفت: «چیزی در بالای آسمان خانهمان ایستاده که مثل موتور ماشین، چهارپره و هشتپره میشود». شیء به رنگهای آبی، نارنجی و سبز درمیآمد، اما رنگ آبی همیشه ثابت بود و حدس بر این بود که رنگ سوختش باشد. بعد از این تماسها و بررسی، وضعیت اضطراری پایگاه هوایی همدان به صدا درآمد. اما این اشیا همان بشقابپرنده یا یوفو بودند؟
تعقیب یک معما!
خلبان «عزیزخانی» یکی از خلبانهای شیفت آمادهباش پایگاه هوایی همدان بود. وقتی زنگ اضطراری به صدا درآمد خودش را با سرعت به هواپیمای جت (خفاش یک) رساند و فکر میکرد مثل همیشه باید به سمت مرز برود، اما طبق پیام باید به سمت تهران و پایتخت میرفت. خفاش یک به سمت آن شیء ناشناس شیرجه میزد، اما آن با سرعت زیادی حرکتمیکند. این تعقیب آنقدر ادامه پیدامیکند که خلبان اعلام میکند فاصلهاش با آن شیء زیادشده و اگر همینطور ادامه دهد از مرز شرقی ایران خارجمیشود. این جا برج مراقبت دستور بازگشت به تهران را میدهد، اما ماجرا تمامنشده. شیء ناشناس دوباره برمیگردد و میخواهد به بازی موشوگربه ادامهبدهد! سوخت خفاش یک رو به پایان است و او باید به پایگاه برگردد. جت دوم سعیمیکند خودش را به نزدیکی آن شیء نورانی برساند، اتصال خلبان جت دوم سرگرد جعفری و برج قطع میشود. وقتی جت دوم نزدیک شیء شد آن شیء کنار کشید. ناگهان انگار شکمش باز و یک جسم فوقالعاده نورانی از آن خارج شد. خلبان جعفری بعدها درباره آن شب گفته: «وقتی به باغهای کرج رسیدیم خواستم به آن شلیککنم، اما دیدم دستگاههایم خاموش است، شلیک نمیشود و ارتباطم با کمکخلبان هم قطع است. حتی دکمه اجکت هم غیرفعال بود و فقط موتور کار میکرد». سرانجام خلبان اعلام میکند جسم دوم در سهمایلی جنوب پالایشگاه تهران نشستهاست و آنقدر نور شدیدی دارد که میتواند با آن سنگهای بیابان را هم ببیند. جسم اول هم شروع به اوجگرفتن میکند و به سرعت از دید همه محو میشود. همانطور که هیچاثری جز چند فرکانس کوتاه از جسم دوم روی زمین پیدانشد و این معما همیشه بدون جواب باقیماند.
گزارشهای یکیازیکی عجیبتر!
هرساله عکس و فیلمهای عجیبی از شهرهای مختلف ایران در فضای مجازی منتشرمیشود که مردم در آسمان اشیای نورانی عجیبی دیدهاند. بعضی از آنها هم خیلی سروصدا میکنند. یکی از بحثبرانگیزترین موارد به اردیبهشت سال ۹۳ در ارومیه برمیگردد. ساعت حدود ۱۰ شب است که اهالی ارومیه با مراکز امدادی تماسمیگیرند و خبر میدهند یک شیء نورانی در اطراف شهر سقوط کردهاست که شباهت زیادی به بشقاب پرنده دارد و آنها بعد از دیدنش ترسیدهاند. اما بعد از بررسی حوالی روستای انگنه چیزی دستگیر مردم و پلیس نشد. یک سال و نیم بعد در آبان ۹۴ مردم در اردبیل، عکسهایی با محتوای دیدن بشقابپرنده در آسمان منتشرکردند، اما استانداری اردبیل آنها را تصویرسازی اعلامکرد. ماجرای بعدی مربوط به ۷ سال پیش در شهرستان پاوه است. انتشار عکسی از یک شیء نورانی در یکی از شبهای پرستاره پاوه، خیلی زود باعث ساخت این حاشیه شد که بشقاب پرندهای به پاوه رسیدهاست و احتمالا قصد فرود دارد. کار به جایی رسید که بازار شایعه داغشد و بعضی از مردم خواستند خانههایشان را خالیکنند، اما بعدها مدیر انجمن نجوم اهواز گفت، این جسم نورانی که مردم در آسمان مشاهدهکردند، بشقاب پرنده یا موجود غیر طبیعی نبوده بلکه موشکی در فضا سوخت خود را تخلیه کرده است.
*انتشار این خبر دلیل بر تایید محتوای آن نیست و صرفا از روزنامه خراسان بازنشر شده است.