خواستگاری ناکام محمدرضا پهلوی از دختر یکی از علمای بزرگ

آیت الله مصطفی هرندی گفت: بعد از اینکه شاه، ثریا را طلاق داد به خواستگاری دختر یکی از علمای بزرگ که برادران وی سیاسی بودند، رفت ولی وی را به شاه ندادند.

خبر را برای من بخوان

آیت الله مصطفی هرندی گفت: بعد از اینکه شاه، ثریا را طلاق داد به خواستگاری دختر یکی از علمای بزرگ که برادران وی سیاسی بودند، رفت ولی وی را به شاه ندادند.

آیت‌الله شیخ مصطفی هرندی در گفتگویی به بیان نکاتی درباره خواستگاری محمدرضا شاه پهلوی، دیدار با مقتدی صدر، دیدار با امام خمینی( ره) و ... پرداخته است که بخشی از آن را در ادامه می خوانید.

* قضیۀ جریان دیدارتان با مقتدی صدر و نصایحی که کردید چه بود؟

من با کسی بد نیستم. همان طور که من حق دارم انتخاب کنم، دیگران هم حق انتخاب دارند. ما تعدد اجتهادها را در عصر غیبت درست می‌دانیم. گیرم تو با اجتهاد خودت به اینجا رسیدی، آن هم با اجتهاد خودش به آنجا رسیده است و به اجتهاد خودش عمل می‌کند. تو حق نداری بگویی من درست می‌گویم و او اشتباه می‌کند. هر دو اجتهاد است و در هر دو احتمال خطا وجود دارد.

مقتدی صدر به دیدنم آمد. دو ـ سه بار برخی از مساجد اسم من را به عنوان آیت‌الله و مرجع دینی آوردند اما قبول نکردم و گفتم: در این شرائط مسئولیتی قبول می‌کنم که از عهدۀ آن بربیایم.

* نصیحت‌هایی که به مقتدی صدر کردید چه بود؟

من درباره تندروی بحث کردم. حرفت را بزن اما داعی ندارد که دیگران را تخریب کنی. ما با ایشان مقداری قوم و خویشی داریم. من معتقدم که انسان باید همیشه حرفش را بزند، بدون اینکه موجب درگیری، تحقیر و انکار دیگران شود.

استاد لمعه ما گفت که هفتاد و نه شرح و حاشیه بر لمعه نوشته شده است ولی بیست و هفت عبارت در این کتاب هنوز حل نشده است. آیا کسی وجود دارد که کفایه و قوانین را بتواند به صورت کامل تدریس کند؟ می‌دانم که درک کردن آن‌ها مشکل است.

* دیگر چه نصیحتی به مقتدی صدر کردید؟

من تذکر می‌دهم نصیحت نمی‌کنم. نصیحت کردن یعنی اینکه خودت را دست بالا بگیری و دیگران را دست پایین ببینی، در حالی که این کار درستی نیست. شما احترام دیگران را حفظ کن. من با هر کس نشستم این کار را کردم. هیچ وقت نمی‌گویم تو اشتباه کردی و من درست گفتم بلکه می‌گویم نظر من این است و نظر تو این است، و نمی‌دانم کدام حق است. حق با خداوند تبارک و تعالی است.

* شاید زمان آن‌ها، با زمان شما یکی نیست.

من نمی‌توانم این حرف را بزنم چون هرکس با سیستم خودش رفتار می‌کند. من شاید درک نکنم، اما نمی‌توانم بگویم صاحب قوانین یا شیخ طوسی اشتباه کرده است. باید بگویم من این را فهمیدم.

* با بیت امام هم رفت و آمد داشتید؟

بله رفت و آمد داشتم. آقا مصطفی(ره) که فوت کرد از تشییع تا دفن ایشان حضور داشتم و همه کارها را برعهده گرفتم. همچنین شام یعنی برنج و خورشت و حلوا درست کردیم و به بیت ایشان فرستادیم.

* قضیۀ حضور حضرت امام در شب عروسی شما چه بود؟

ایشان به واسطه شیخ افغانی، آقای فرقانی برای من یک عبا و پاکت پول فرستاد. ما هم برای ایشان شام درست کردیم. ما با خانواده امام آشنا بودیم و ارتباط داشتیم. دنیا دنیای عجیبی است و آدم باید از همه چیز مراقب باشد.

* یک بار فرمودید که خودتان گرسنه می‌ماندید اما مادرتان غذا را به همسایه‌ها می‌داد.

بله، ظهر مادرم غذا را کشیده بود، دید که بچه‌های همسایه گریه می‌کنند و گرسنه هستند لذا دیگ غذا را به خانه همسایه داد. به دلیل وجود حرم حضرت امیر و علمای بزرگ، بر نجف فرهنگ دیگری حاکم بود. علما غالباً خانه و ماشین نداشتند. آقایان حکیم، خوئی و شاهرودی برای اینکه به نماز و درس‌شان بروند، سه سال قبل از فوت‌شان ماشین خریدند. کسی دنبال پول نبود. آقای خمینی ماشین نداشت و پیاده به حرم می‌رفت و برمی‌گشت. آن فرهنگ باید برگردد تا بتواند جواب نیازهای مردم را در این زمانه بدهد.

من به مقدار توان خودم کار می‌کنم، هیچ وقت به کسی حمله نمی کنم، به کسی جسارت نمی‌کنم و کسی را متهم نمی‌کنم.

* یادم است خاطره‌ای گفتید از اینکه شاه از دختر یکی از بزرگان خواستگاری کرده بود و آن دختر به منزل شما در نجف آمده بود.

بعد از اینکه شاه، ثریا را طلاق داد به خواستگاری دختر یکی از علمای بزرگ که برادران وی سیاسی بودند، رفت ولی وی را به شاه ندادند. من کودک بودم که این دختر با مادرش به منزل ما آمد. حجاب وی آن قدر خوب بود که فقط چشمانش معلوم بود. البته این حرف‌ها حساسیت ایجاد می‌کند. [برای کسانی که به دلایل مذهبی از این موضوع تعجب می کنند شاید جالب باشد اشاره کنم] در آیینه‌کاری صحن حضرت امیر(ع) هم شعری هست که به شاه نسبت می‌دهند و البته نمی‌دانم واقعا او گفته یا نه:

گر در حرمت آینه‌کاری کردم

کاری نه سزای شهریاری کردم

تا جلوه حق ببینم از طلعت تو

در پیشرخت آینه‌داری کردم

من کتاب‌های زیادی از تواریخ صفویه و قاجاریه را خوانده‌ام و می دانم انسان بسیاری از مسائل را نباید بگوید چون به جای اینکه اثر مثبت داشته باشد اثر منفی دارد. من می‌خواهم خدمت کنم و نمی‌خواهم دیگران را علیه خودم تحریک کنم.