اتباع افغانستانی با 100 میلیون تومان تابعیت ایرانی می گیرند؟
مسائل پشت پرده طرح دریافت 100میلیون تومان از اتباع افغانستانی باصطلاح سرمایهگذاری است که نه از توضیحات ارائه شده چیزی درباره آنها فهمیده میشود و نه اطلاعات دیگری وجود دارد که بتوان با استفاده از آنها به این مسائل دست یافت.
به گزارش سایت طلا، مسائل پشت پرده طرح دریافت 100میلیون تومان از اتباع افغانستانی باصطلاح سرمایهگذاری است که نه از توضیحات ارائه شده چیزی درباره آنها فهمیده میشود و نه اطلاعات دیگری وجود دارد که بتوان با استفاده از آنها به این مسائل دست یافت. آیا هدف اینست که به تدریج زمینه برای اعطاء تابعیت ایرانی به اتباع افغانستانی فراهم شود؟ آیا قرار است تحرکات اقتصادی آنان زیر نظر قرار گیرند؟
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: داستان اقامت صد میلیون تومانی اتباع، علیرغم توضیحاتی که بعضی مسئولین و دستگاههای مرتبط دادهاند، همچنان با ابهامات زیادی همراه است.
این موضوع هرچند در فضای انتخابات کمرنگ شد، اما در برخی محافل رسانه ای مورد بحث قرار دارد.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
1- ارائه دهندگان این توضیحات سعی کردهاند با استفاده از عنوان «اتباع» چنین القاء کنند که تصمیم مربوط به دریافت 100 میلیون تومان از هر نفر و دادن امتیازات اقامتی مربوط به تمام اتباع خارجی است ولی کاملاً پیداست که اتباع افغانستانی از آن استفاده میکنند نه دیگران. اتباع غیرافغانستانی اصولاً به مقداری نیستند که نیازی به این قبیل اقدامات درباره آنها باشد کمااینکه تاکنون مسائل و مشکلاتی برای کشورمان نداشتهاند تا درباره آنها چنین طرحی پیاده شود.
2- مبلغ 100 میلیون تومان از هر نفر آنهم با تسهیلاتی از قبیل پرداخت اقساطی، رقم قابل توجهی نیست که کشور ایران به آن نیاز داشته باشد. بانک میخواهد با این پول به کدام هدف اقتصادی برسد؟
3- اتباع افغانستانی پول مورد نیاز برای این سرمایهگذاری را از افغانستان وارد نمیکنند. آنها ناگزیر باید از درآمدی که در خود ایران دارند اقدام به تأمین این 100 میلیون تومان کنند در حالی که معمولاً درآمدهای خود را برای گذران زندگی خانوادههای خود به افغانستان میفرستند. بنابراین، مشکلاتی برایشان پیش خواهد آمد که ممکن است دارای عوارض منفی زیادی باشد که هم به ضرر ایران تمام شود و هم خود اتباع.
4- تجربه سرمایهگذاریهائی از این قبیل تاکنون – که البته عموماً داخلی بودند – نتایج پشیمانکنندهای داشتند. این مورد نیز به دلیل اینکه از یکطرف شرایط افغانستان غیرقابل پیشبینی است و از طرف دیگر مسئولان ایرانی نیز هنوز تکلیف خود با اتباع افغانستانی را روشن نکردهاند، احتمالاً با عواقب خوشایندی همراه نخواهد بود.
5- از اینها مهمتر، مسائل پشت پرده این طرح باصطلاح سرمایهگذاری است که نه از توضیحات ارائه شده چیزی درباره آنها فهمیده میشود و نه اطلاعات دیگری وجود دارد که بتوان با استفاده از آنها به این مسائل دست یافت. آیا هدف اینست که به تدریج زمینه برای اعطاء تابعیت ایرانی به اتباع افغانستانی فراهم شود؟ آیا قرار است تحرکات اقتصادی آنان زیر نظر قرار گیرند؟ آیا قرارهائی میان مسئولین ایرانی با حکومت خودخوانده طالبان وجود دارد که مردم از آن بیاطلاعند و ماجرای اقامت 100 میلیون تومانی در چارچوب آن قرار دارد؟ توجیهاتی از قبیل استفاده از سرمایههای سرگردان اتباع و حل بعضی از مشکلات اقامتی و بیمهای و بانکی آنان، چندان موجه به نظر نمیرسند. مسئولان برای رفع ابهامات باید توضیحات روشنی در اختیار مردم قرار دهند.
6- نگرانی اصلی مردم اینست که اقدامات مسئولین در مورد اتباع افغانستانی، دورنمای مشخصی را نشان نمیدهند. یک روز سخن از انسداد مرزها گفته میشود، یک روز خبر از صدور ویزا برای هزاران نفر افغانی جهت ورود به ایران به گوش میرسد، یک روز اعلام میشود استانداری تهران اتباع غیرمجاز را جمعآوری و اخراج میکند و روز دیگر فیلم صف طولانی اتباع افغانستانی در یکی از مراکز ورزشی ورامین منتشر میشود که برای گرفتن نوبت سرمایهگذاری 100 میلیون تومانی به آنجا مراجعه کردهاند... و عجیب اینست که هیچیک از مسئولین به صورت دقیق و روشن درصدد پاسخگوئی به سؤالات و رفع ابهامهای انباشته شده در اذهان مردم درباره حضور انبوه اتباع افغانستانی در ایران برنمیآیند!
گزارشهای پیاپی شورای امنیت سازمان ملل در هفتههای اخیر با صراحت اعلام کردهاند القاعده و داعش خراسان نفوذ فوقالعادهای در طالبان دارند و حدود 30 گروه تروریست هماکنون در افغانستان فعالیت میکنند. نگرانی مردم ایران اینست که القاعده، داعش و طالبان، عوامل خود را در پوششهای مختلف به ایران اعزام و آنها از بیبرنامگی ما و فقدان نظارت دقیق بر رفت و آمدها و تحرکاتشان سوءاستفاده کنند و روزی برسد که توطئه محمود افغان در ایران تکرار شود. زیانهائی که تاکنون در ماجرای تعامل با طالبان کردهایم، محصول خوشبینیها به طالبان و القاعده بود. انتظار اینست که این خوشبینی کنار گذاشته شود و واقعبینی جایگزین آن گردد.