مثل این که علیرضا قربانی و گروهش باز هم برای اجرای کنسرت در اصفهان به در بسته خورده اند. آن هم به این بهانه واهی که در گروه آقای قربانی نوازنده خانم حضور دارد. وقتی گفته اند مگر حضور نوازنده خانم در یک گروه منع قانونی دارد؟ پاسخ شنیده اند که این جا اصفهان است و با بقیه جاها فرق دارد.
چه فرقی؟ در مهدِ موسیقی ایرانی چه حساسیتی برای حضور نوازنده خانم بر روی صحنه وجود دارد؟ این قوانین من درآوردی را حضرات از کجایشان در می آورند؟ اصلا حضور خانم ها بر روی صحنه چه مشکلی دارد؟ این حرف که این جا اصفهان است و مردم این جا متدینند و حساسیت بیشتری دارند یعنی چه؟ یعنی بقیه جاهای ایران مردم لاابالی اند و نسبت به مسائل اخلاقی حساسیتی ندارند؟ وقتی هرکسی به خودش اجازه می دهد با بهانه های بنی اسرائیلی پا روی قانون بگذارد کار به همین جاها می کشد. تا دیروز مشهد به بهانه دفاع از ارزش های دینی ایالت خودمختار بود امروز اصفهان و فردا شیراز و پس فردا تبریز و دِ برو که رفتی. به زودی مسابقه کی بیشتر حساس است راه می افتد و هر مدیری برای اثبات این که مردم ولایت او حساسیت بیشتری نسبت به ارزش ها از دیگر مناطق دارند محدودیت های بیشتری قائل می شود تا خود را عزیز تر جلوه دهد. بحث صرفا بر سر یک کنسرت و حضور یا عدم حضور چند نوازنده خانم بر روی صحنه نیست که البته این بحث هم در جای خود بسیار مهم است بلکه بحث بر سر قانون پذیری و قانون گریزی است. فکر هم نکنید این جا با جای دیگر فرق دارد فقط به موضوع کنسرت محدود می شود. چندی پیش با خانواده رفته بودیم ساحل بابلسر. در ساحل قیمت چند دقیقه سواری با اسب را پرسیدم. خیلی گران گفتند. گفتم ولی در ساحل ساری قیمت این کار خیلی ارزان تر است و پاسخ شنیدم: این جا بابلسر است با ساری خیلی فرق دارد. چرا باید شهری با شهر مجاورش خیلی فرق داشته باشد؟
این توهم که هرجایی قانونش با جای دیگر فرق دارد از کجا آمده؟ مملکت ما که فدرالی اداره نمی شود. فرض هم که بشود هر ایالتی یا هر استانی باید یک قانون داشته باشد نه این که شهری با فاصله یک ساعته با شهری دیگر قوانینی متفاوت داشته باشد. این بی قانونی های پراکنده کمترین ضرر و زیانش این است که مردم ایمان می آورند که شهر، شهرِ هرت است و هرکس باید به میل و دلخواه خودش رفتار کند. احتمالا هیچ مسئولی به مردم شهر خودش نمی گوید این جا با جای دیگر قانونش فرق می کند اما مردم هیچ شهر و دیاری سرِ خود قانون شکنی نمی کنند. آن ها به حکم: الناس علی دین ملوکهم، به فرادستان خود نگاه می کنند و وقتی می بینند هر حاکمی به دلخواه حکم می کند تصمیم می گیرند قانون ویژه خودشان را در قلمرو کوچک خود اعمال کنند. با یکدست شدن حاکمیت انتظار می رفت دست کم مشکلاتی مثل آن چه برای آقای قربانی و گروهش پیش آمده است دیگر تکرار نشود. حتی خیلی ها که با این دولت و مجلس هیچ سنخیتی نداشتند می گفتند امیدواریم حالا که این جماعتِ یکدست ساز مانعی و رقیبی سر راه خود نمی بینند دست از آزار و اذیت مردم بردارند و دق دلی هایشان را از یکدیگر سر ما خالی نکنند. اما ظاهرا دعوای این جماعت با یکدیگر جدی تر از این حرف هاست. البته در سیاست، دعوا و رقابت امری است طبیعی اما در یک جامعه سالم دعوا و رقابت بر سرِ برنامه ها و گفتمان های گروه های سیاسی است نه این که آدم هایی از یک گروه و طیف خاص برای رسیدن به قدرت همدیگر را له و لورده کنند. درست مثل انتخاباتی که پُشت سر گذاشتیم. دعوای چنار و پاجوش ها دعوای عقیدتی و راهبردی نیست، دعوا بر سر این است که هر کدام از این طایفه خود را از دیگری پاکدست تر و سالم تر و لایق تر می داند برای پیاده کردن ارزش های مورد نظر. و این یعنی ما حتی از مواهب حاکمیت یکدست نیز برخوردار نخواهیم شد.