دونالد ترامپ توافق ایران و ۱+۴ را نمی‌پذیرد

یک تحلیلگر مسائل بین‌الملل گفت: کشورها تنها در جریان مذاکره و در اتاق های در بسته مواضع واقعی خود را برای طرف مقابل آشکار می کنند. تا قبل از این مرحله هر چه گفته می شود، عمدتا جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی دارد.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا،دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در حالی در مصاحبه اخیر خود با رسانه آمریکایی فاکس بیزنس، از اولویت خود برای گفت‌وگو با ایران و حل‌وفصل موضوع هسته‌ای سخن گفت و از ارسال نامه‌ای به همین منظور به رهبر انقلاب خبر داد که سیاست عملی کاخ سفید از بازگشت مجدد او به قدرت، چیزی جز آنچه در دور نخست ریاست جمهوری شاهد بودیم، نبود. ترامپ در همین چهارچوب با امضای یک بخشنامه، اجرای سختگیرانه سیاست فشار حداکثری علیه ایران را از سرگرفت. برای بررسی رویکرد رئیس جمهور ایالات متحده با کوروش احمدی، تحلیلگر مسائل بین‌الملل و دیپلمات بازنشسته گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

رئیس جمهور ایالات متحده روز گذشته صفحه جدیدی از سیاست خود در قبال ایران را با اعلام ارسال نامه به رهبر انقلاب گشود؛ با توجه به اظهارات و اقدامات دونالد ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید، سیاست کلی و اهداف او را از آنچه تاکنون صورت داده است چیست؟

مسئله هسته‌ای ایران همواره برای روسای جمهور ایالات متحده از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. پیش‌فرض همه آن‌ها این بوده که جمهوری اسلامی ایران قصد دستیابی به سلاح هسته‌ای دارد و در صورت تحقق این امر، نه تنها تهدیدی برای اسرائیل خواهد بود، بلکه کشورهای منطقه را نیز به چالش خواهد کشید و منجر به مسابقه تسلیحاتی اتمی میان آن‌ها خواهد شد. البته ایران همواره تأکید کرده که به دنبال سلاح هسته‌ای نیست، اما آنها خواهان نظارت و بازرسی در حد پروتکل الحاقی و محدود کردن غنی‌سازی در ایران بوده‌اند.

ترامپ، پس از آغاز دور جدید ریاست‌جمهوری‌اش، ضمن صحبت از مذاکره با ایران، به تهدید حمله نظامی در صورت عدم توافق نیز اشاره کرده است که این رویکرد با دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش متفاوت است. در دور اول، او تلاش زیادی برای مذاکره کرد و خروج از برجام حدود ۱۵ تا ۱۶ ماه پس از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش صورت گرفت. در این مدت، او همواره درباره مذاکره با ایران صحبت می‌کرد و افرادی مانند شینزو آبه، نخست‌وزیر وقت ژاپن و امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه را به عنوان واسطه معرفی می‌کرد. در ژوئیه ۲۰۱۹ و در جریان سفر دکتر ظریف به نیویورک، سناتور رند پال را به عنوان واسطه معرفی کرد و از طریق او وزیر امور خارجه ایران را به کاخ سفید دعوت کرد. ملاقات او با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، نیز الگوی رفتاری او را نشان داد. اگرچه توافقی که در آن دیدار امضا شد حاوی مطالب مهمی نبود، اما باعث کاهش تنش‌ها میان دو طرف شد و پس از آن ترامپ چندین بار با لحن مثبت و دوستانه از رهبر کره شمالی یاد کرد. هرچند پس از این دیدار تحریم‌های کره شمالی برداشته نشد، اما اجرای سختگیرانه آن متوقف گردید. تلاش‌ها برای مذاکره با ایران نیز پس از ترور سردار سلیمانی به طور کامل متوقف شد.

اکنون ترامپ در دور جدید ریاست‌جمهوری خود بار دیگر تلاش برای دستیابی به توافق با ایران را آغاز کرده است، با این تفاوت که در دوره قبل خبری از عملیات نظامی نبود. ویژگی این دوره این است که ظاهراً دعوت به مذاکره و همزمان تهدید به عملیات نظامی به رویکردی تبدیل شده که مورد موافقت همه جناح‌های سیاسی است. ضمن اینکه رژیم اسرائیل نیز مانند همیشه بر این تنش‌ها دامن می‌زند.

در دور نخست، ترامپ با انتشار پیامی توئیتری از بمباران ۵۲ نقطه ایران سخن گفت.

بله البته آن پیام مرتبط با برخی موضوعات دیگر بود؛ در سال ۲۰۱۹ برخوردهایی در خلیج فارس رخ داد، از جمله ساقط شدن یک پهپاد پیشرفته آمریکایی که به حریم ایران تجاوز کرده بود و حملاتی به چهار کشتی و همچنین تاسیسات نفتی آرامکو عربستان انجام شد که ایران هرگونه دخالت خود را در این حملات تکذیب کرد. اما آن تهدیدات در فضایی پرتنش صورت گرفت که از ماه ژوئن تا اواخر ژوئیه بر منطقه خلیج فارس حاکم بود. همچنین برنامه‌ریزی‌هایی برای حملاتی علیه ایران انجام شده بود که ترامپ در آخرین مراحل آن را متوقف کرد و چند ماه بعد، یعنی در ژانویه، به حملات ایران به پایگاه آمریکایی عین الاسد که در واکنش به ترور سردار سلیمانی صورت گرفت، پاسخی نداد.

اما شرایط در زمان حاضر یعنی بعد از تحولات عظیم در منطقه متفاوت است. این که ترامپ از اکنون دو راه پیش رو، یکی توافق و دیگری حمله نظامی صحبت می کند حاکی از رویکرد تهدیدآمیز او است. هرچند که اظهار امیدواری می کند که کار از طریق معامله تمام شود. سخنان اخیر او مبنی بر اینکه در لحظات پایانی و موقعیت جدیدی هستیم و به زود خبرهایی می شنوید، حاکی از تهدیدآمیزتر شدن لحن او دارد. البته نمی‌توان با اطمینان گفت که آیا ترامپ این تهدیدها را عملی می‌کند یا خیر. اما خطر جنگ هر چند ضعیف و غیرمحتمل باشد، موضوع کوچکی نیست و می دانیم که مهمترین وظیفه رهبران سیاسی هر کشوری دور نگه داشتن کشور خود از جنگ است. لذا تصمیم‌گیری در این خصوص بسیار سخت و خطیر و پر ریسک است.

وزیر امور خارجه روز جمعه و در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا امیدی برای بازگشت ایران و آمریکا پای میز مذاکره وجود دارد، از روند مذاکرات تهران اعضای برجام یعنی E۳ و چین و روسیه سخن گفتند، آیا با توجه به تصمیم نظام مبنی بر عدم مذاکره مستقیم با ایالات متحده و مذاکره تنها بر موضوع هسته‌ای، آیا همچنان می‌توان به الگویی مشابه مذاکرات هسته‌ای در سال‌های گذشته و با حضور غیر مستقیم ایالات متحده اندیشید؟

فکر نمی‌کنم این الگو دیگر بتواند مبنای کار قرار گیرد. چرا که آن نوع از مذاکره در دوران بایدن و زمانی که فردی همچون رابرت مالی مسئول مذاکره با ایران بود، می‌توانست عملی باشد و دیدیم که در سه برهه یعنی در تیر ۱۴۰۰، اسفند ۱۴۰۰ و شهریور۱۴۰۱نیز توافق حاصل شد و طرفین آماده امضای آن بودند، اما در نهایت این چنین نشد. من بعید می‌دانم ترامپ به این الگو که ایران با ۱+۴ مذاکره کند و آمریکا هم بصورت غیرمستقیم و در حاشیه حضور داشته باشد رضایت بدهد. ترامپ روانشناسی خاص خود را دارد و می‌خواهد جلوی چشم باشد و نقش اول نمایش را داشته باشد و خود نهایی کننده توافق باشد. با توجه به همین روحیه نیز من حتی بعید می‌دانم مذاکراتی در سطح معاونین وزرای خارجه و در قالب کمیسیون مشترک برجام نیز از سوی کاخ سفید مورد قبول واقع شود. ترامپ خودش می‌خواهد در سطح بالا این کار را با مقامات ایرانی پیش ببرد. نهایتا ممکن است توافقی با ایالات متحده و با حضور سایر کشورهای عضو برجام عملی باشد اما اینکه ایران با ۱+۴ توافق کند و ترامپ نیز آن را بپذیرد، محتمل نیست.

نکته بسیار مهمی که باید در نظر داشت این است که کشورها تنها در جریان مذاکره و در اتاق های در بسته مواضع واقعی خود را برای طرف مقابل آشکار می کنند. تا قبل از این مرحله هر چه گفته می شود، عمدتا جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی و به اصطلاح حداکثر موضع مذاکراتی است که نباید مواضع واقعی طرفهای ذی ربط تلقی شود.

البته نکته بسیار مهمی که باید در نظر داشت این است که کشورها تنها در جریان مذاکره و در اتاق های در بسته مواضع واقعی خود را برای طرف مقابل آشکار می کنند. تا قبل از این مرحله هر چه گفته می شود، عمدتا جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی و به اصطلاح حداکثر موضع مذاکراتی است که نباید مواضع واقعی طرفهای ذی ربط تلقی شود. به این دلیل، معمول و عرف این است که کشورها با هم می نشینند و صحبت می کنند و اگر احساس کردند که مواضعشان به هم نزدیک است ادامه می دهند و در غیر این صورت هر کس به راه خود می رود و کار متوقف می شود تا دوره ای دیگر.

این موضوع را نیز باید در نظر بگیریم که اسرائیل بسیار به رئیس جمهور آمریکا نزدیک است و نتانیاهو به چیزی کمتر از حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران با برچیده شدن این تاسیسات راضی نخواهد شد و این رژیم اسرائیل در زمان اوباما به شدت با توافق هسته‌ای مخالف بود. بنابراین فشار از سوی تندروهای اسرائیلی نیز در این برهه وجود دارد. مقامات ما باید مواظب باشند که رویکردشان به سود اسرائیل تمام نشود. به این ترتیب، تنها سود یک دور مذاکره می‌تواند این باشد که به دور از جو تبلیغاتی وارد جزئیات شده و دریابیم که خواسته واقعی ایالات متحده در اصل چیست. ما در حال حاضر تنها یک کلیاتی میدانیم و آن این جمله ترامپ است که ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند و مشخص نیست که چه تضمین و چه نظارتی می‌خواهند. در یک گفت‌وگوی حضوری مشخص خواهد شد که آیا خواسته آمریکا می تواند مورد قبول باشد یا خیر. قطعا بدون دانستن جزئیات نمی‌توان قضاوت کرد.

در سال‌های قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و ایالات متحده، بصورت سنتی دو کانال عمان و سوئیس برای تبادل پیام میان طرفین برقرار بوده که گاهی نیز حتی در مواقع بحرانی از شعله‌ور شدن آتش جلوگیری کرده است، امروز نیز شاهد ایجاد کانال جدیدی به نام روسیه هستیم که بصورت ضمنی تاکید کرده است که در مباحثش با آمریکا در خصوص میانجیگری با ایران نیز گفت‌وگو شده است. ارزیابی شما از این کانال جدید برای پیشبرد مذاکرات چیست؟

نقش کشورهایی مانند عمان و قطر عمدتا در حد تبادل پیام یا فراهم کردن بستری و محیطی مناسب برای مذاکرات بود و دخالت محتوایی نداشتند اما شرایط روسیه کاملا متفاوت است و در صورتیکه این به عنوان میانجی تعیین شود، نقش پررنگی را در این روند ایفا خواهد کرد. شاید در این مقطع تنها کاری که روسیه می‌تواند صورت دهد این باشد که ایران را به گفت‌وگو با ایالات متحده راضی کند چرا که از نظر مقامات ما روسیه کشوری مورد اعتماد و شریک راهبردی است. بعلاوه فرض بر این است که تهران توصیه مسکو را نادیده نمی‌گیرد. در این شرایط ایران و آمریکا می‌توانند بصورت مستقیم از خواست یکدیگر مطلع شوند و برای این اقدام نیز زمان زیادی باقی نمانده است.