در تاریخ ۲۱ مه ۱۹۴۶، لوییس سولتون، یکی از دانشمندان فعال در پروژهی ساخت بمب اتمی ایالات متحده، در آزمایشگاهی در لسآلاموس مشغول بررسی رفتار پلوتونیوم در آستانهی بحرانیشدن بود. او بدون تجهیزات محافظ و تنها با استفاده از یک پیچگوشتی، دو نیمکرهی بریلیومی را حول هستهی پلوتونیوم – معروف به «هستهی شیطانی» – تنظیم میکرد.
در یک لحظهی سرنوشتساز، پیچگوشتی از دستش لیز خورد و دو نیمکره کاملاً بسته شدند؛ هسته وارد وضعیت بحرانی شد و موجی از تابشهای نوترونی و گاما، فضای اتاق را درنوردید.
در واکنشی سریع، سولتون با دست خود نیمکره را جدا کرد تا از بروز یک انفجار هستهای تمامعیار جلوگیری کند. این اقدام شجاعانه، جان دیگر همکاران حاضر در اتاق را نجات داد، اما بهای آن بسیار سنگین بود: سولتون ظرف چند ثانیه دوزی کشنده از تابش را جذب کرد.
او به بیمارستان منتقل شد و در حالی که از درد شدید ناشی از سندروم تشعشعی رنج میبرد، پس از ۹ روز در تاریخ ۳۰ مه ۱۹۴۶ درگذشت. او تنها ۳۵ سال داشت.
حادثهی سولتون تنها یک سال پس از مرگ هری داگلیان، دیگر دانشمند پروژهی منهتن، و در ارتباط با همان هستهی پلوتونیوم اتفاق افتاد. این دو مرگ متوالی، جامعهی علمی را در شوک فرو برد و منجر به بازنگری جدی در پروتکلهای ایمنی آزمایشگاههای هستهای شد.
از آن پس، انجام آزمایشهای بحرانی با دخالت دستی ممنوع و استفاده از بازوهای رباتیک و شبیهسازیهای کامپیوتری رایج شد.
شخصیت لوییس سولتون در آثار مستند و سینمایی مختلفی از جمله فیلم "Oppenheimer" به کارگردانی کریستوفر نولان بازآفرینی شده است. او نماد فداکاری در راه علم و نمونهای از پیامدهای خطرناک کار با نیروهای بنیادین طبیعت به شمار میرود.
مرگ لوییس سولتون یادآور این حقیقت است که مرز میان دانش و نابودی، میتواند تنها یک لغزش باشد. فیزیکی که زمانی برای کشف جهان بهکار میرفت، در دستان انسان به ابزاری برای قدرت و گاه قربانیگیری بدل شد.