ناگفته های علی نصیریان از زندگی شخصی/ پدرم راننده کامیون بود و ...

در چهارمین قسمت از برنامه «درجه یک» که از تلویزیون اینترنتی همشهری پخش شد، علی نصیریان، یکی از بزرگ‌ترین مردان سینمای ایران، میهمان مژده لواسانی بود.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا، در چهارمین قسمت از برنامه «درجه یک» که از تلویزیون اینترنتی همشهری پخش شد، علی نصیریان، یکی از بزرگ‌ترین مردان سینمای ایران، میهمان مژده لواسانی بود.

که اگر بگوییم بزرگ‌ترین مرد زنده سینمای ایران است، به گزاف سخن نگفته‌ایم، عصر دیروز میهمان تلویزیون اینترنتی همشهری بود. او در این برنامه به پرسش‌های متعددی پاسخ داد از جمله اینکه چگونه علی نصیریان شده است. وی در پاسخ به این پرسش مژده لواسانی عنوان کرد: «با دیدن نمایش‌های روحوضی، معرکه‌ها و غیره و غیره. گاه می‌دیدم که گوشه خیایان معرکه گرفته‌اند. افراد ماری داشتند و با آن نمایش اجرا می‌کردند. لوطی‌های تهران هم در نمایش‌های کنار خیابان حضور داشتند. من با دیدن این نمایش‌ها بازیگر تئاتر شدم. در دبیرستان گروه تئاتر تشکیل دادیم.»

بعدها به تئاتر لاله‌زار و سینما رفتم. سال ۱۳۲۹ در نخستین کلاس تئاتر حضور یافتم. آنجا شروع به درس خواندن و یادگرفتن کردم. بعدها به تئاتر سعدی رفتم که توده‌ای‌ها آنجا را آتش زدند. خوب به خاطر دارم که «نوشین» کتاب «هنر تئاتر نوشین» را در زندان نوشت. او عضو کمیته مرکزی حزب توده بود و در زندان این کتاب نگاشته شد.

پدرم زندگی فقیرانه‌ای داشت!

علی نصیریان که به گفته مژده لواسانی به همراه جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، عزت‌الله انتظامی و داوود رشیدی به ۵ تن سینمای ایران معروف است، در ادامه گفت‌وگو با تلویزیون اینترنتی موسسه همشهری، عنوان کرد: «پدرم زندگی فقیرانه‌ای داشت. من تنها فرزند خانواده بودم و خواهر و برادر نداشتم. پدرم راننده کامیون بود و خانه و کامیونش را هم از دست داد. به دلیل اینکه تک فرزند بودم، آدمی تنها بودم و شدم و در خود بزرگ شدم. اما خوب به خاطر دارم که پدرم هیچ‌گاه با کار هنری‌ام مخالفت نکرد.»

نصیریان ادامه داد: «اولین کار جدی‌ام «گاو» بود که بر اساس کار غلامحسین ساعدی، جعفر والی آن را آماده و مهیا کرد. خوب به خاطر دارم که آن زمان یک تلویزیون خصوصی باز شده بود و حتی ارکستر و موسیقی را از هنرهای زیبا می‌گرفت و به جای وزارت ارشاد، در واقع کار وزارت ارشاد را انجام می‌داد. «گاو» و «هالو» ابتدا در آن تلویزیون نمایش تلویزیونی داده شد. زمان ریاست جمهوری کندی در امریکا، بورس ۶ ماهه به امریکا نصیبم شد که هالو را نوشتم. دکتر ساعدی هم مرا معرفی کرد تا قصه تئاتر و فیلم بنویسم. ساعدی خودش سناریویی بر اساس همان نوشته یعنی گاو تهیه کرد که خیلی پر و پیمان بود. اشخاص همان‌ها بودند اما از حیث قصه‌پردازی بسیار زیباتر و عمیق‌تر از کار در آمد. اثر، اثری کامل به شمار می‌رفت. داریوش مهرجویی هم به شکل حرفه‌ای کار را انجام می‌داد و به آن نظر می‌افکند و همین شد که کار سینمایی، اثری به مراتب متفاوت‌تر از آن کار تلویزیونی از آب در آمد.

در واقع من کار کردن در سینما و اینکه فرض کنید، در کجای لنز دوربین قرار بگیرم و اکسپریشن صورتم در مقابل دوربین چگونه باشد، در فیلم گاه برایم رخ داد و تجربه شد. مجموعه‌ای از امکانات خلاقه طبیعی‌ام آنجا بروز و ظهور یافت. بازیگری احساسی و الهامی را آنجا آموختم چنانچه بعدها مثلاً تقوایی به من گفت که فلان نقش در فلان فیلم دلال است و یک دندان طلا هم دارد و من در جا فهمیدم که باید چگونه بازی کنم. خلاصه که در فیلم گاو کار با خود و کار با جمع را آموختم. گاو برای من تمرین و آموزش برابر دوربین بود و همه چیز را آنجا فرا گرفتم.»

تقوایی چگونه کارگردانی است؟

نصیریان عنوان کرد: «ناصر تقوایی یکی از منحصر به فردترین کارگردانان ایران است. «ناخدا خورشید» یکی از بهترین فیلم‌های سینمایی دوران ماست. ما در بندری در کنار بندر لنگه به نام بندر «کنگ» آن را فیلمبرداری کردیم. آنجا به لحاظ لوکیشن هم فوق‌العاده بود. تقوایی به گمانم بهترین کارگردان ایرانی است. البته همواره دوست داشتم با بهرام بیضایی هم کاری مشترک انجام دهم و به کارگردانی او هم در فیلمی سینمایی بازی کنم که این موضوع متأسفانه هیچ‌گاه رخ نداد. البته نه تعمدی و نه قصدی در این کار بود. با بیضایی البته سال‌های دور تئاتری انجام دادم که هیچ‌گاه اجرا نشد.»

نصیریان درباره حرفه بازیگری گفت: «بازیگری مستقل است. بازیگر باید روی پای خودش باشد و بازی خودش را ارائه دهد. یعنی کارگردان نمی‌تواند همه موارد را به او گوشزد کند. کار کارگردان این است که سرنخ‌ها را به بازیگر می‌دهد و بازیگر باید با خلاقیت خود کارها را انجام دهد.»

نصیریان ادامه داد: «داریوش مهرجویی سر موضوعی که تعریفش مفصل است، از ۴۰ سال پیش سر فیلم «اجاره‌نشین‌ها» با من قهر کرد. به درمیشان گفته بود که می‌خواهد مرا به بازی بگیرد و ماجرایش برای شرح دادن طولانی است. متأسفم از بین رفت. او هم استعدادی درخشان بود که همواره می‌توانست در هر شرایط و سنی در کارش پیشرفت کند.»

این پیشکسوت سینمای ایران یادآور شد: «مردم سرمایه ما هستند. اگر آنها فیلم و تئاتر نبینند، هنری وجود نخواهد داشت.»

وی درباره سفر و مهاجرت به امریکا اضافه کرد: «پس از بورس شدنم به امریکا، حتی سال ۱۳۷۱ سعی کردم به آنجا بروم و زندگی کنم اما نتوانستم. در واقع من بدون مردم نمی‌توانم زندگی کنم. در امریکا برای اجرای تئاتر باشد بلیت تئاتر را یک دو هفته در بقالی و آن مغازه و این مغازه بفروشید تا بتوانید مبلغ را حاصل کنید. وضع یکسره با ایران متفاوت است. ما در ایران مردم خوبی داریم که هیچ جای دنیا نمی‌توان آنها را سراغ گرفت. این شد که سال ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ قید مهاجرت را هم زدم و نتوانستم در خارج از ایران بمانم و زندگی کنم. خوب به خاطر دارم که در امریکا با فرهاد آئیش آشنا شدم. او از منتهی علیه شرق به متهی علیه غرب امریکا آمد و گفت که به مدت ۳ ماه به آلمان می‌رود و می‌خواهد نمایشی را اجرا کند. اتفاقاً همان نمایش در تهران ۴۰ شب اجرا شد و مردم بسیار خوب استقبال کردند. جامعه ایران با من همدل و همزبان است و مردم، این سرمایه اجتماعی همواره در صحنه هنری حضور دارند.»

قرار است خیابانی به نام نصیریان شود؟

نصیریان درباره نام‌گذاری خیابانی به نام خودش عنوان کرد: «از ابتدا مخالف نام‌گذاری خیابانی به نام خودم بودم. معتقدم که اگر کاری درست انجام دهم، پاداشش را از خود مردم خواهم گرفت و این بزرگ‌ترین هدیه برای من است. مردم تشخیص می‌دهند و کار هنری من هم صادقانه است. به همین دلیل است که از سال‌ها پیش تلاش کرده و می‌کنم که بهترین نوع اجرا نمایشی و سینمایی را به مردم ارائه دهم. من که کارم را همان‌طور که ابتدا گفتم، با سیاه‌بازی و نمایش شروع کردم.»

علی نصیریان درباره همسر فقیدش نیز عنوان کرد: «کسی که بیشترین حمایت را از من کرد همسرم بود. او درک کرد که من چه وابستگی‌ای به کارم دارم. صد البته در کار هنر ارتباط هنرمند با هم‌وطنانش مهم است. خوب به خاطر دارم که فستیوال بزرگی در آتن اجرا می‌شد که برای شرکت در آن در همان مقطع زمانی پول زیادی می‌خواستم. همسرم گفت که برای این کار می‌توانیم فرشی را که جهیزیه من است بفروشیم. قرار بود از استانبول با قطار بروم و آه در بساط نداشتم. همسرم به همین دلیل این پیشنهاد را به من کرد. فرش زیر پایمان فرش کاشان و دستباف بود و به قیمت بالایی هم آن را می‌خریدند. به همین دلیل است که پس از فوتش اشک چشمانم خشک شد.

حتی وقتی که بورس ۶ ماهه مطالعاتی به من دادند یک بچه ۲ ساله و یک ۲ ماهه داشتیم که همسرم گفت تو برو و من بچه‌ها را بزرگ می‌کنم. این گونه فداکاری‌ها هیچ‌گاه از خاطرم نمی‌رود. به گمانم زنان ایرانی، نجیب‌ترین و با محبت‌ترین زنان جهان‌اند. زنان ایرانی بهترین زنان‌اند و اگر به آنها محبت کنید، چندین برابر پاسخش را به شما می‌دهند. پس از فوت همسرم من تنها شدم و از آن پس هم تنها زندگی می‌کنم. البته همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، تک فرزند بودم و چون از ابتدا تنها بودم، تحمل این تنهایی برایم چندان دشوار نیست.

گاه وقت‌ها که خریدی در سطح شهر دارم یا می‌خواهم به جایی بروم، مردم عنوان می‌کنند که کاری از ۴۰ یا ۵۰ سال پیش من دیده‌اند و چنان آن را تعریف می‌کنند، که تعجب می‌کنم و می‌اندیشم که آن کار چه باورپذیری‌ای در ذهن مخاطبان داشته و مردم ما چه مردم عجیبی هستند! همچنین است که بعضی نمایش‌ها فوق‌العاده اثرگذارند. البته سریال هم به دلیل طولانی‌تر بودنش، تأثیر بلند مدت و بیشتری بر ذهن مردم می‌گذارد.»

نصیریان درباره نقشی که می‌پذیرد و حساسیت‌هایش برای ایفای نقش توصیح داد: «هر متنی که به عنوان اثر هنری و سناریو به شما می‌دهند دو جنبه دارد. یکی فرم و دیگری تم. تم مربوط به آن موضوعی می‌شود که باید در خور حرف زدن باشد. فرم هم باید از لحاظ نوع اجرا تازگی داشته باشد و اجرای تازه از آن تم را به نمایش بگذارد. امروز بسیاری از جوان‌ها ایده‌های نو دارند و من با بسیاری از آنها ارتباط صمیمانه دارم و کار می‌کنم. مثلاً با جوزانی در «شیر سنگی» و یک اثر دیگر کار کرده‌ام. آخرین کارم هم با عنوان «مسخره باز» با یک جوان انجام شد. معتقدم که جوانان کشورم سرشار از انرژی و ایده‌های نو و خلاقانه‌اند و چنانچه باید کارگردانی و نویسندگی بدانند، می‌دانند. آنها استعداد بی‌نظیری در سینما و تئاتر که ما آنها را از غرب اقتباس کرده‌ایم، دارند. در جشنواره‌های مختلف خارجی، سینمای ما محل اعتناست و حتی تئاتر غرب. یکی از آخرین کارهایی هم که انجام شده، «هفت بهار نارنج» اولین کار فرشاد گل سفیدی است. کمالی‌پور تهیه کننده، نخستین جرقه این اثر در زمان فوت همسرم، زد. در ضمن همینجا باید بگویم که قصه این فیلم را دوست داشتم. فرشاد توانست خوب این سیر را برود و ادامه دهد. محل کار و لوکیشن هم منحصر به فرد بود. کار آئیش، دیگران و هومن حاجی‌عبداللهی هم خوب بود. اما افسوس که آن گونه که باید و شاید دیده نشد. اما فیلم محتوای خوبی دارد که می‌تواند به متن زندگی مردم کمک کند.»

زندگی فقط عشق و عاشقی نیست!

وی به جوانان و زندگی آنها اشاره کرد و افزود: «زندگی محبت کردن است. فقط عشق و عاشقی نیست. چون آن هم یک روز تمام می‌شود. زندگی وقتی معنا می‌یاید که دو نفر به معنای واقعی کلمه در همه چیز با هم شریک می‌شوند و صاحب فرزند خواهند شد. در واقع ارتباط بین ۲ انسان اهمیت دارد و حیاتی است. بسیاری از زوج‌ها از همین موضوع به ظاهر ساده غافل‌اند»

وی درباره ۵ تن سینمای ایران گفت: «ما با هم انس و الفت ویژه‌ای داشتیم. خدا رحمتشان کند. خیلی خوب با هم کنار می‌آمدیم. اتفاقات شیرین بسیاری هم بین ماها رخ داد. آنها ان احساس و الهام را در کار حرفه‌ای‌شان درک می‌کردند و طبیعی و با خلاقیت کار را انجام می‌دادند. اما در عین حال وداع با آنها مرا تکان داد.»

نصیریان افزود: «میان هنرپیشه‌های ایرانی، بازیگران متعددی داریم که کارشان حرف ندارد. پرویز پرستویی بی‌مانند است. میان جوان‌ها، نوید محمدزاده، پیمان معادی و شهاب حسینی بی‌نظیرند. نوید محمدزاده در ۳۰۰ به خوبی نقش فردوسی را بازی کرد که حظ بردم. شهاب حسینی هم استعداد خوبی دارد و هم هنرپیشه خوبی است. اپیزود اول شهرزاد را او کامل کرد. به قدری استیل خوبی دارد که همین سریال تا ۴ فصل ادامه یافت. البته فراموش نکنیم که خانم نغمه صمیمی هم یکی از بهتری نویسندگان سینماست.»

وی در این باره که آیا باز هم بازی خواهد کرد، افزود: «به لحاظ روحی و روانی دوست دارم اما دیگر جسمم یاری نمی‌کند! بازی کردن از من انرژی می‌برد و با تمام توان باید نقش بیافرینم. اما مثلاً در یک دوربین که این اواخر اتفاق افتاد و همه چیز در ۴ دوربین خلاصه می‌شد، انرژی کمتری از صرف شد.»

وی به جوانان توصیه کرد: «اگر کار هنری‌ای را دوست دارید، آن را فرابگیرید و حتماً در کارتان استمرار داشته باشید. بدون استمرار به هیچ جا نخواهید رسید. نسل من امروز کار خودش را کرده و به نسل‌های جوان‌تر می‌رسد که باید وارد عرصه سینما و تئاتر شود.»‌ا