سایت خبری طلا

تحلیل اقتصادی حراج های هنری

منبع: سایت طلا





علی سرزعیم

چندی است که بازار حراج آثار هنری خصوصا نقاشی در کشور داغ شده است و هر از چندگاهی خبر فروش یکی از نقاشی‌ها به قیمت‌های بالا به گوش می‌رسد. این اخبار موجب خرسندی است چرا که نشان می‌دهد معیشت هنرمندان کمتر از قبل به حمایت‌های دولتی وابسته است. تامین مالی بخش هنری از طریق جامعه می‌تواند سویه‌های مثبت و منفی داشته باشد. از یک‌سو هر وقت درآمد سرانه از یک حد بیشتر شود، تقاضای برای محصولات هنری ایجاد می‌شود. این رویه مطابق با هرم سلسله نیازهای مازلوست که وقتی درآمد سرانه بالا رود، نیازهای افراد از امنیت، خوراک و پوشاک به نیازهای روحی و هنری معطوف می‌شود. رشد درآمد سرانه کمک می‌کند صنعت فرهنگ و هنر شکل گیرد و افرادی بتوانند از راه فعالیت هنری معیشت خود را سامان دهند و به این ترتیب حجم فعالیت‌های هنری افزایش یابد. از سوی دیگر، ممکن است در یک اقتصاد درآمد سرانه زیاد نشود و حتی کاهش یابد ولی نابرابری شدید شود و درآمد بخشی از جامعه افزایش یابد. بخش ثروتمندی که درآمد خیلی بالایی دارد می‌تواند متقاضی کالاها و خدمات هنری خیلی خیلی لوکس شود که اغلب آنها در حراج‌های گران قیمت عرضه می‌شوند. روشن است که این وضعیت لزوماً به معنی رونق فعالیت هنری نخواهد بود چرا که تنها ستاره‌های فعالیت هنری می‌توانند تامین مالی شوند ولی افراد متوسطی که خود را وقف فعالیت هنری کرده‌اند اما نتوانسته‌اند درخشش شایان توجهی داشته باشند، از تامین مالی باز می‌مانند. به عبارت دیگر این شیوه از تامین مالی فعالیت هنری نمی‌تواند جریان هنری منسجمی ایجاد کند.

سوالی که معمولاً به ذهن افراد می‌رسد این است که انگیزه ثروتمندان از خرید آثار هنری به این قیمت‌های گزاف چیست؟ اولین پاسخی که به ذهن می‌رسد شاید آن باشد آنها چنان شیفته هنر هستند که حاضرند بابت آن پول زیادی پرداخت کنند. پاسخ دومی که جامعه‌شناسانی نظیر جرج زیمل مطرح کرده‌اند این است که طبقه ثروتمند همواره دنبال یافتن راه‌هایی برای تمایز از بقیه جامعه است. هر چیزی که بتواند این تمایز را بیشتر به رخ بکشد، برای اغنیا اهمیت بیشتری خواهد یافت. دقیقا به همین دلیل است که خودروهای فوق لوکس نظیر فراری و مازاراتی مشتری می‌یابند در حالیکه رفاه ناشی از این خودروها 10 برابر رفاه یک خودرو 100 میلیون تومانی نیست! پاسخ سومی هم برای این سوال وجود دارد که از ناحیه اقتصاددانان و فاینانس‌کارها مطرح شده است. محققین فاینانس دریافته‌اند که چون عرضه آثار هنری خیلی ممتاز بسیار محدود است، نرخ رشد قیمت آنها در طول زمان نسبتاً بالاست و نکته جالب‌تر آنکه دریافته‌اند نرخ رشد درآمد حاصل از خرید این آثار هنری و فروش آنها پس از یک دوره نسبتاً طولانی بیشتر از درآمد حاصل از سرمایه‌گذاری همان مبلغ در شیوه‌های رایج سرمایه‌گذاری نظیر بورس، بانک و یا اوراق قرضه است. به عبارت دیگر، می‌توان به خرید این اقلام هنری به چشم یک شیوه سرمایه‌گذاری نگاه کرد که بازدهی آن گاه بیشتر از بازدهی شیوه‌های رایج سرمایه‌گذاری است. لذا انگیزه اقتصادی در پس این رفتار هنری وجود دارد و این انگیزه آنقدر قوی است که نه تنها مکمل انگیزه هنری است بلکه می‌تواند به تنهایی جایگزین آن نیز گردد و به تنهایی انگیزه ورود به این عرصه را ایجاد کند. مسئله خاصی که در مورد آن وجود دارد این است که ورود به این عرصه سرمایه‌گذاری، منوط به درآمد نسبتاً بالایی است که عمده افراد جامعه فاقد آن هستند.

اخیراً توجه محققین مالی به این عرصه جلب شده است و آنها تلاش می‌کنند خصوصیت این بازار را شناسایی و تحلیل کنند. موضوعاتی نظیر اینکه آیا این بازار همسو با ادوار رونق و رکود اقتصادی، دچار رونق و رکود می‌شود یا رفتار خلاف جهتی دارد یا اساساً از تحولات اقتصاد تاثیر نمی‌پذیرد موضوعی است که هم اکنون مورد بررسی است. خبر خوشحال‌کننده این که یکی از دانشجویان ایرانی در مقطع دکترای فاینانس در کشور ایتالیا به طور تخصصی روی این موضوع مشغول به کار است و انتظار می‌رود به زودی یافته‌های جالب توجهی از این تحقیق به دست آید و در اختیار عموم قرار گیرد.