تحلیل نویسنده روس از بازگشایی سفارت انگلیس در تهران

چرا لندن از ادعاهای قبلی خود کوتاه آمد؟

ایگور پانکراتنکو، نویسنده و تحلیلگر برجسته روس معتقد است اشتهای زیاد اروپایی ها برای رسیدن به بازارهای ایران سبب شد تا انگلیس از ادعاهای سابق خود درباره خسارات وارد آمده به سفارتش در تهران کوتاه بیاید.

خبر را برای من بخوان

ایگور پانکراتنکو تحلیلی درباره سفر وزیر خارجه انگلیس به تهران در وب سایت ایران رو ارائه داده است که از نظر می گذرانید:

مذاکرات بین لندن و تهران درباره جبران خسارات وارده به ساختمان سفارت بریتانیا در جریان تصرف آن توسط تظاهر کنندگان در سال 2011 هنوز خاتمه نیافته است. نوشته های «مرگ بر انگلیس!» هنوز از روی در و دیوار نمایندگی دیپلماتیک بریتانیا پاکسازی نشده است. ولی فیلیپ هاموند وزیر خارجه بریتانیا که روز یکشنبه 23 اوت برای شرکت در مراسم با شکوه ازسرگیری فعالیت سفارت بریتانیا در جمهوری اسلامی ایران وارد تهران شد، خم به ابرو نیاورد.

دیپلمات های بریتانیایی که به خاطر محافظه کاری و توجه بیش از حد به رعایت همه جزئیات تشریفاتی شهرت یافته اند، با قاطعیت تمام همه شرط ها را کنار گذاشته و بحث درباره موضوع باریک پرداخت هزینه تعمیرات نمایندگی آنها توسط طرف ایرانی را به بعد موکول کردند. در بیانیه رسمی وزارت خارجه بریتانیا آمده است: «دولت بریتانیا تصمیم گرفته است از پافشاری بر جبران خسارات وارد شده به ساختمان سفارت به عنوان پیش شرط ازسرگیری روابط دیپلماتیک با ایران خودداری کند. امیدواریم که هزینه های ما بابت تعمیر ساختمان سفارت در آینده جبران شود».

این گذشت و سازش کاری که هرگز یکی از ویژگی های مقامات بریتانیا نبوده است، قابل درک به نظر می آید. هیچ گونه کرامت و صلح دوستی خاصی در کار نیست. هاموند در مراسم با شکوه افتتاح سفارت در تهران بر این نکته تأکید ویژه ای کرد و اظهار داشت که اختلاف نظرها درباره مسایل زیادی به قوت خود باقی مانده است. وی برای آنهایی که حرف او را نفهمیدند، سابقه تاریخی را تشریح کرد و گفت که بریتانیا بر خلاف ایالات متحده در صدد نیست مواد آرشیو های شرکت خود در سرنگونی دولت مصدق در سال 1953 را علنی بکند. و این در حالی است که رد پای انگلیسی در آن حوادث یکی از مهمترین علل عدم علاقه جامعه ایرانی به لندن است که این احساسات منفی از برخورد منفی با واشنگتن هم قوی تر است.

برخورد ایرانیان با بریتانیا، یک حالت خاص اذهان عمومی است که جوابگوی تعریف «احساس خطر وجودی» می باشد. بر خلاف ادعاهای کارشناسان غربی، این نه افسانه است و نه تبلیغات یا شست و شوی مغزی. در جهان کشوری نیست که به اندازه بریتانیا به ایران لطمه زده باشد. هیچ کشوری از قرن 16 به بعد سیاست اینقدر ضد ایرانی را دنبال نکرده و با چنین تحقیر و بی حرمتی با منافع ایران برخورد نکرده است. فهرست طولانی جنایات سلطنت بریتانیا از سال 1597، از مذاکرات شاه عباس اول با نمایندگان بریتانیا یا از سال 1616 یعنی آغاز فعالیت کمپانی هند شرقی در ایران که بنای تلاش ها در جهت تبدیل ایران به مستعمره را گذاشته بود، شروع می شود.

عاری از لطف نیست این واقعیت یادآوری شود که شرکت نفت انگلیس و ایران (مادر شرکت بی-پی امروزی) با تأمین مالی عملیات «آژاکس» در سرنگونی دولت مصدق که سعی کرده بود صنعت نفت را ملی بکند، نقش اساسی ایفا کرد. ولی این قضیه به نیم قرن پیش بر می گردد. نباید حتی تاریخچه سال 1980 را یادآور شویم که سفارت ایران در لندن به تصرف تروریست ها در آمد و دو نفر از کارکنان نمایندگی دیپلماتیک کشته شدند. حوادث ده سال پیش که به ما نزدیک تر است، نشان دهنده دشمنی آشکار است و شامل اعطای درجه شوالیه به سلمان رشدی مخالف دگراندیش و تأمین مالی مستقیم «مخالفان سبز» است که به بهانه انتخاب شدن محمود احمدی نژاد برای دوره دوم ریاست جمهوری، در تهران ناآرامی ها بر پا کردند.

جان کلام، از اظهارات روز یکشنبه هاموند روشن می شود که بریتانیا به تنظیم و سالم سازی روابط سیاسی با جمهوری اسلامی و مقامات فعلی آن علاقه مند نیست. علت اقدام برق آسای بریتانیا نسبت به ازسرگیری فعالیت سفارت خود در تهران ساده تر است و با امور مادی ارتباط دارد. لندن می ترسد که از رقیبان اساسی اروپایی خود یعنی پاریس و برلین در مسابقه سرگرم کننده برسر لذیذ ترین و سودآور ترین قسمت های بازار ایران پس بماند.

اروپایی که رنج می برد و اعتراض آن به واشنگتن در رابطه با ایران

برداشت پایتخت های بزرگ اروپایی از «مسأله ایران» همیشه با دیدگاه های واشنگتن و لحن کمیسرهای اروپایی در بروکسل تفاوت داشته است. غوغای مرتب رسانه ای درباره «پرونده هسته ای تهران» و «رژیم آیت الله ها» که حقوق اقلیت های مختلف در کشور خود را تضییع کرده و تروریسم سراسر جهان را تأمین می کند، یک جنبه قضیه است. ولی نیازهای مبرم اقتصاد اروپایی و فشار محافل صنعتی آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و بریتانیایی بر دولت های خود در رابطه با خسارات ناشی از تحریم های ضد ایرانی، مسأله دیگری است. در سال های اخیر پایتخت های اروپایی به ابتکار بخش تجاری ملی بیش از پیش درباره مصلحت پیروی از اصول ایدئولوژی دوران بوش پسر بحث کرده و با صدای بلند سئوال می کنند که چرا اروپا با چنین شتابی از آمریکا پیروی کرده و ایران را در محور شرارت گنجانده است؟

این بحث و گفتگو در بریتانیا نیز رخ داده است که تا سال های 1950 در بازار ایرانی انحصار داشته و از فعالیت شرکت نفت انگلیسی - ایرانی سود گزافی دریافت می کرد زیرا این شرکت موفق شده بود یکی از نابرابرترین قراردادهای قرن 20 درباره تقسیم سود نفت تولید شده را به رژیم شاه تحمیل کند. بریتانیا که تا سال های 1970 تحت فشار آمریکا بازارهای ایرانی را تقریباً به طور کامل از دست داده بود، در سال 1998 دور دوم ورود به ایران را شروع کرد. بعد از تبادل دیدارهای محمد خاتمی و جک استرو، در سال 2006 صادرات بریتانیایی به جمهوری اسلامی دو برابر افزایش یافته و چشم انداز درخشانی برای تجار و شرکت های بریتانیایی به وجود آمد ولی در آن زمان دور جدید رویارویی بین تهران و واشنگتن همه امیدهای لندن را به دریافت قسمت شایسته بازار ایرانی نقشه بر آب کرد.

البته همسایگان بریتانیا از این نظر کامیابی بیشتری نداشتند. پاریس و برلین فراموش نکرده اند که تا اواسط سال های 2000 سرمایه گذاری های فرانسوی و آلمانی در ایران از حد 5 میلیارد دلار گذشته بود و اینکه پرداخت های جمهوری اسلامی تنها بابت پروانه های فنی به دو میلیارد دلار می رسید. گنجایش بازار ایرانی برای کالاهای اروپایی معادل 60-40 میلیارد دلار برآورد می شد در حالی که صادرات اتحادیه اروپا به ایران در سال نه چندان دور 2009 معادل 11-10 میلیارد یورو بود. بخش تجاری اروپایی مجبور شد به خاطر تحریم هایی که تحت فشار واشنگتن اعمال شد، از همه این نعمات مالی و اقتصادی و از دورنمای عظیم بهبودی، گسترش و افزایش صادرات، دست بکشد.

ولی چیزی بود که به پاریس، برلین، لندن و رم ضربه حساس تری وارد کرد. یک عامل در روابط با جمهوری اسلامی همیشه برای شرکت های اروپایی جذابیت داشت و آن این است که از سال 1979 ورود شرکت های آمریکایی به ایران ممنوع بود و لذا شرکت های اروپایی در این بازار با رقابت کمابیش جدی از سوی شرکت های آمریکایی روبرو نمی شدند. مدتهاست که در ایران شرکت های فرانسوی Renault, Total, BNP, Paribas و Societe Generale، شرکت عظیم صنعتی آلمانی زیمنس، شرکت های ایتالیایی Techimont و Anni ، شرکت اتریشی OMV (شرکت اساسی نفتی و گازی اروپای مرکزی) و دیگران فعالیت می کردند.

در یکی از گزارش های اوایل سال های 2000 اتحادیه اروپا آمده بود: «اتحادیه اروپا دلایل سیاسی و اقتصادی دارد که با ایران روابط نزدیک تری برقرار کند... این کشور می تواند در آینده به شریک اقتصادی مهم منطقه ای تبدیل شود که از نظر توسعه تجارت و سرمایه گذاری امکانات قابل توجهی داشته باشد». ولی انتظارات اقتصادی محافل بازرگانی اروپایی از همکاری با تهران جامه عمل نپوشید زیرا آنها مجبور شدند تحت فشار ایالات متحده حضور خود را در بازار ایرانی محدود کنند. کار به جایی رسید که شرکت ها و بانک های بزرگ سوئیسی، فرانسوی، بریتانیایی و ایتالیایی دولت های خود را از فشار بی سابقه از سوی ایالات متحده به منظور وادار کردن آنها به قطع تجارت با ایران مطلع کردند. دولت ها سکوت کرده یا به منافع عالیه استناد می کردند. اکنون، بعد از وین، این مانع برطرف شده است. اروپا بدون اینکه منتظر حکم کنگره آمریکا درباره معامله با ایران شود، با شتاب خود را به تهران رسانده است.

آیا نقطه عدم بازگشت پشت سر گذاشته شده است؟

سیاستمداران اساسی اروپایی در تلاش خود برای جبران تقصیر در برابر بخش تجاری ملی که منافع آن را قربانی خواست های واشنگتن کرده بودند، بعد از امضای توافقات وین در رأس هیأت های نمایندگی بازرگانی و صنعتی راهی تهران شدند. جوهر امضاهای پای اسناد امضا شده در پایتخت اتریش هنوز خشک نشده بود که هیأت اعزامی سران شرکت های بزرگی چون Daimler AG, Siemens و ThyssenKrupp AG تحت ریاست خود زیگمار گابریل معاون صدر اعظم آلمان وارد ایران شد.

بعد از آلمانی ها، فرانسوی ها نیز به تهران شتافتند. لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه ریاست هیأت نمایندگی بیش از یک صد نفری نمایندگان Renault, Peugeot Total و دیگران اعم از شرکت لوریال تا هواپیما سازان، کشتی سازان و نمایندگان صنعت اتمی را بر عهده داشت. البته ریاست وی در این هیأت اسمی بود زیرا جنبه بازرگانی سفر بر همه امور دیگر مستولی بود در حالی که تنها مشاوره و ارزیابی جنبه سیاسی قراردادهای سران شرکت های فرانسوی با ایرانیان، بر عهده دیپلمات ها گذاشته شده بود.

فرانسوی ها تازه پایتخت ایران را ترک کردند که ایتالیایی ها تحت ریاست پاولو جنتیلونی وزیر خارجه و فدریکا گیدی وزیر توسعه اقتصادی و یکی از فعال ترین طرفداران کاهش وابستگی اروپا به گاز روسی، از راه رسیدند. امضای یادداشت تفاهم درباره تأمین مالی معاملات بین کارآفرینان ایتالیایی و ایرانی توسط بانک های ایتالیایی و با ضمانت های دولتی، یکی از نتایج سفر آنها بود. توافقات مقدماتی درباره افتتاح خط اعتباری حد اقل 2.9 میلیارد یورویی رم برای صادرات کالاهای ایتالیایی به تهران تا پایان سال 2018 نیز حاصل شد.

ولی این هم پایان قضیه نیست زیرا قرار است اواخر ماه سپتامبر هاینتس فیشر رئیس جمهور اتریش وارد تهران شود که این اولین سفر یک رهبر کشور عضو اتحادیه اروپا به ایران از سال 2004 تا کنون خواهد بود. با توجه به اینکه فیشر با روحانی ملاقات داشته و آنها درباره گسترش همکاری های بازرگانی - اقتصادی توافق مقدماتی حاصل کرده بودند، نتایج این سفر می تواند بر تقسیم آینده قسمت های مختلف بازار ایرانی بین کشورهای اروپایی اثر جدی بگذارد.

برای اینکه تصویر عمومی تکمیل شود باید گفت که اسپانیا، سوئد و لهستان نیز اعلام کرده اند که هیأت های نمایندگی تجار آنها تحت ریاست مسئولین دولتی با درجه وزیر یا بالاتر، چمدان های خود را می ببندند و آماده هستند که تا یکی دو ماه آینده از تهران دیدار به عمل آوردند.

باید با تأسف اضافه کرد که در شرایط فعال شدن اروپایی ها، از سفر تجار روس به ایران خبری نیست. تجار اروپایی که با ایالات متحده پیوند های محکم تری دارند، در محور ایرانی مستقل تر از تجار روسی فعالیت می نمایند که در سطح حرف و شعار در روابط خود با غرب بازنگری می کنند و در عمل هر گام خود را با علایق سیاسی غرب هماهنگ می نمایند.

اظهارات اخیر سرگئی لاوروف در کنفرانس خبری مشترک با جواد ظریف مبنی بر اینکه «زمینه برای تعامل گسترده روسی - ایرانی مهیا شده و قرار است در ماه اکتبر سال جاری اجلاس جدید کمیسیون مشترک روسی - ایرانی تشکیل شود»، تنها نشانه به جنب و جوش افتادن طرف روس می باشد. به نظر می آید که ما دوباره ناکام خواهیم ماند. عدم کارآیی این کمیسیون با این واقعیت گویا به اثبات رسیده است که حدود 90% طرح های مشترکی که سال به سال در طول بیش از ده سال اخیر در چارچوب این ارگان مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند، هر سال دوباره در دستور روز جلسات مطرح می شوند. عمدتاً سه علت باعث این وضع می شود: اولاً جلسات کمیسیون مشترک به دلایل تشریفاتی تشکیل می شود؛ ثانیاً، در حقیقت امر کسی به اجرای طرح های مورد بحث علاقه مند نیست. و بالاخره باید به فقدان اراده سیاسی جهت اجرای طرح های مشترک اشاره کرد زیرا در غیر این صورت تا کنون ارگان ویژه ای برای نظارت بر روند اجرای طرح های تأیید شده در چارچوب کمیسیون مشترک ایجاد شده بود. البته همین امر در مورد رفتار طرف ایرانی صحت دارد. نتیجه این است که روسیه و ایران در حرف و شعار طرفدار همکاری های هرچه گسترده تر هستند ولی اوضاع واقعی کمتر به این شعار شباهت دارد و در واقع از آن بسیار دور است.

در واقع، لندن آخرین قلعه و تکیه گاه خط شدید نسبت به تهران در اروپا بود. داونینگ - استریت تا آخر صبر کرده و منتظر روز 17 سپتامبر بود که کنگره ایالات متحده بالاخره باید درباره تأیید یا عدم تأیید توافقات با تهران تصمیم بگیرد. مراسم دیروزی ازسرگیری فعالیت سفارت بریتانیا در جمهوری اسلامی با مشارکت فیلیپ هاموند نشان داد که این قلعه هم سقوط کرده است. فشار تجارت انگلیسی بر دولت به هدف رسید. آنها برای مسئولین خود توضیح دادند که تا زمانی که آنها مشغول تفکر و تأمل باشند، پایتخت های زرنگ قاره ای - برلین، پاریس، رم، وین، مادرید، استوکهلم و ورشو - بهترین قسمت های بازار ایرانی را به دست آورده و برای لندن فقط آش بی نمک باقی خواهند گذاشت. این وضع قابل درک است که زیرا در میان شرکا نباید حسابگری از خود نشان داد.

ولی آنچه که اهمیت دارد، این است که سقوط قلعه بریتانیایی با کاخ سفید هماهنگ شده و با اجازه اوباما و کری صورت گرفت. روشن است که آنها در کنگره از جهش اروپای به ایران به عنوان یک استدلال دیگر به نفع تأیید توافقات نهایی وین استفاده خواهند کرد. دولت کاخ سفید و وزارت امور خارجه تا کنون به سناتورهای امریکایی هشدار داده اند که «به علت شور و شوق تجار اروپایی در رابطه با بازار ایرانی، ازسرگیری رژیم تمام عیار تحریم ها علیه تهران غیر ممکن خواهد شد». البته در این زمینه سیاست از واقعیات اقتصادی قوی تر است.

نقطه عدم بازگشت که ایران بعد از آن می تواند از دور جدید تحریم اقتصادی هراس نداشته باشد و امیدوار باشد که اروپا با این ابتکار آمریکایی مخالفت ورزد، هنوز پشت سر گذاشته نشده است. همه توافقاتی که شرکت های اروپایی با طرف ایرانی امضا کرده یا برای امضای آن آماده می شوند، حالت مقدماتی دارد. هیچ سندی درباره تحریم های علیه تهران لغو نشده است. همه توافقات سیاسی فعلاً به صورت نیات نیک وجود دارند. شرکت های اروپایی به وقت زیادی احتیاج دارند تا باور نمایند که راه اندازی طرح های بلندمدت بزرگ با ایران کار امنی است که باعث نارضایتی ایالات متحده و یورش خزانه آمریکا نخواهد شد. ولی خزانه آمریکایی توان کافی دارد که جلوی هر شرکت بزرگ اروپایی را بگیرد که با شتاب بیش از حد و بر خلاف سیاست عمومی غرب وارد بازار ایرانی شود و فعالیت خود را در این بازار گسترش دهد. برلین، لندن، پاریس و پایتخت های اروپایی دیگر با وجود علاقه به حمایت از تجار ملی در زمینه همکاری با تهران، در آینده کوتاه مدت می توانند فقط با حساب بردن از واشنگتن این کار را بکنند.

******

لندن که روز 23 آگست فعالیت سفارت خود در تهران را در مراسم باشکوهی از سر گرفت، دیر نکرده است. ظاهراً فقط الآن، بعد از این اقدام با اطمینان می توان گفت که مسابقه اروپایی بر سر بزرگترین و سود آور ترین قسمت های بازار ایرانی واقعاً آغاز شده است. واشنگتن با عنایت به روابط ویژه بین بریتانیا و ایالات متحده برای کنترل هر گام تجار اروپایی در جمهوری اسلامی از امکانات ارزنده ای برخوردار شده است. کافی است از پشت پنجره نمایندگی دیپلماتیک بریتانیا به بیرون نگاه کند.