سایت خبری طلا
یک اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا تحلیل کرد؛

درس‌های ارزی چین برای ایران

منبع: تجارت فردا


دکتر حجت قندی، از اقتصاددانان ایرانی مقیم آمریکاست و هم‌اکنون در دانشگاه وندربیلت مشغول تدریس و تحقیق در زمینه اقتصاد است. هفته‌نامه «تجارت فردا» در شماره 143 گفت‌و‌گویی با او در رابطه با فاز جدید کاهش ارزش ارزهای مهم دنیا و اثر آن بر اقتصاد ایران داشته است. بخشی از این گفت‌و‌گو را که مربوط به تاثیرکاهش ارزش یوآن بر اقتصاد ایران و مقایسه رفتار چین و ایران در برخورد با ارزش‌گذاری پول ملی است، ملاحظه می کنید.



 

-به نظر شما آیا نوسانات ارزهای مهم به‌ویژه یوآن بر تجارت و به‌ویژه صادرات ایران اثر خواهد داشت؟

برای کشوری مثل ایران که میزان صادراتش بسیار زیاد نیست کاهش سه تا چهار درصدی ارزش یوآن تاثیر زیادی بر تراز و مبادلات تجاری ندارد.

البته باید در نظر داشته باشیم کاهش ارزش یوآن می‌تواند سیگنال کاهش تقاضا را به بازارهای جهانی کالا به‌ویژه بازار نفت ارسال کند که حتی صحبت از این امر قیمت نفت را در بازارهای جهانی کاهش می‌دهد، با توجه به وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی، کاهش ارزش یوآن و دیگر ارزهای مهم تنها از منظر تاثیر آن بر قیمت نفت بر اقتصاد ما تاثیرگذار است و می‌تواند نوسانات زیادی را در اقتصادمان ایجاد کند.

شاید مسائل ارزی مشکلات دست چندم صادرات در کشور ما باشد. در کشوری که به‌عنوان مثال حداقل دستمزد یا نرخ تورم سالانه بیش از 10 درصد افزایش پیدا می‌کند تغییرات چنددرصدی ارزش ارزهای بین‌المللی نمی‌تواند مشکل بزرگی باشد.

-چرا چینی‌ها به‌دنبال این هستند که ارزش یوآن در بازار تعیین شود، اما در ایران گارد وجود دارد؟

به نظر من داستان کاهش ارزش یوآن چین برای کشور و اقتصاد ما درس بزرگی را به همراه دارد. اگر بخواهیم این موضوع را از دیدگاه یک چینی بررسی کنیم، ممکن است او اعتراض کند که چرا ارزش پول ملی ما کاهش یافته است. اما مشاهده می‌کنیم که آنها به نفع خود می‌دانند که قیمت ارز خود را کمی کاهش دهند و کسی هم به این روند اعتراضی نمی‌کند.

اما در مقابل وقتی ارزش ریال در ایران کاهش پیدا می‌کند همه اعتراض می‌کنند و این برداشت عمومی وجود دارد که تغییرات نرخ ارز موضوع فاجعه‌باری است. این در حالی است که با توجه به تورم بالایی که در کشور ما وجود دارد کاهش سالانه ارزش پول ملی ما در حد و اندازه‌های نرخ تورم باید امری پذیرفته شده باشد در حالی که نیست. در توضیح این مورد می‌توانم بگویم دلیل این گفتمان این است که معمولا کاهش ارزش ریال در ایران با افت درآمدهای نفتی کشور همزمانی دارد. با کاهش درآمدهای نفتی ارزش ریال در کنار قدرت خرید کشور (برای خرید کالاهای خارجی) کاهش پیدا می‌کند و در عامه جامعه این احساس را به وجود می‌آورد که این کاهش ارزش برابری ریال بوده که قدرت خرید آنها را کاهش داده است.

به‌عبارت دیگر، مردم سیگنال کاهش ارزش برابری ریال در برابر ارز را عامل کاهش قدرت خرید می‌دانند، در حالی که عامل اصلی کاهش در‌آمد ارزی بوده است. با توجه به اینکه چین در شرایط با‌ثبات اقتصادی به سر می‌برد سیاست‌گذاران چینی متوجه هستند، در شرایطی که کمی ارزش پول ملی خود را کاهش دهند در واقع به صادرات خود نیز کمک می‌کنند یا از سوی دیگر با حرکت به سمت بازار‌محور شدن پول خود بر مقبولیت بین‌المللی آن می‌افزایند، اما وقتی به ادبیات رایج در اقتصاد ایران نگاه می‌کنیم می‌بینیم بحث متواتری به نام حفظ ارزش پول ملی وجود دارد. من فکر می‌کنم ریشه‌کن شدن این بحث برای اقتصاد ما بسیار مفید است. امروزه مشاهده می‌کنیم که باز هم حتی بعد از تجربیات سال‌های اخیر دولت سعی دارد نرخ را در ارقام زیر 3400 تومان نگه دارد، ادامه این شرایط به این منجر می‌شود که چند سال دیگر ما بار دیگر با یک شوک ارزی و تبعات آن مواجه شویم. اگر نپذیریم که در نهایت این بازارها باید باشند که ارزش ریال را در سطح بین‌المللی تعیین کنند و تغییرات ارزش ریال در محدوده‌ای مشخص اشکالی ندارد باید خود را برای جهش نرخ ارز آماده کنیم. به جای حساسیت بی‌موردی که به نرخ ارز وجود دارد بسیار مناسب‌تر بود این حساسیت‌ها به مشکلات واقعی اقتصاد ما وجود داشته باشد تا در درازمدت به‌طور حقیقی نرخ ارز ما از ثبات برخوردار شود. در اقتصاد برای حفظ ارزش پول ملی کنترل نرخ تورم توصیه می‌شود. کنترل نرخ تورم می‌تواند ضربه‌گیر افت ارزش ریال در درازمدت باشد.

-چرا برخلاف کشورهای دیگر در ایران هیچ‌گاه به افزایش نرخ ارز به‌عنوان ابزاری برای افزایش صادرات نگاه نشده است؟

با نگاهی به روند تاریخی صادرات ایران متوجه می‌شویم بیش از 80 درصد صادرات ما را نفت و گاز تشکیل می‌دهد. در این شرایط حجم صادرات کشور حساسیت زیادی به نرخ ریال ندارد. قیمت ارز در صادرات زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود که مقدار قابل‌توجهی از صادرات کشور کالاهای غیرنفتی باشد. ما هنوز به آن نقطه نرسیده‌ایم و بخش عمده‌ای از صادرات ما نفت و گاز است.

اینجا لازم است اشاره کنم که اگر چه مشکلات ما در مسیر افزایش صادرات غیرنفتی در وهله اول سیاست‌های ارزی نیست، اما باید در نظر داشته باشیم که ادامه یافتن سیاست تثبیت نرخ ارز و مسائل دیگری مانند سود بانکی و نرخ تورم بالا به‌طور کلی انگیزه‌ای را برای افزایش صادرات غیرنفتی باقی نمی‌گذارد.