سایت خبری طلا

بانک مرکزی منابع ارزی را صرف هیچ نمی‌کند

منبع: اقتصاد آنلاین


اگر هرروز بازار ارز را رصد کنیم خواهیم دید که مدتی طولانی است، نرخ دلار در محدوده سه‌هزار و 460 تومان باقی مانده است که تثبیت نرخ ارز در دوره‌های گذشته به‌ویژه در سال‌های 90 و 91 و مدیریت احمدی‌نژاد بر قوه‌مجریه را به یاد می‌آورد.


سؤال اینجاست که آیا باز هم بانک مرکزی به‌عنوان مهم‌ترین بازیگر بازار ارز بنا را بر آن گذاشته که نرخ ارز را در کنترل و سیطره خویش نگه دارد و عرضه و تقاضا در بازار را به کناری نهد؟ اصولا بانک مرکزی در پی چیست؟ آیا تک‌نرخی‌کردن ارز را در سر می‌پروراند و به‌دنبال زمینه‌سازی با این هدف است؟ این ثبات در بازار ارز در حالی رخ می‌دهد که چندی پیش اتاق بازرگانی تهران بیانیه‌ای را از سوی فعالان اقتصادی منتشر کرد که در آن تعدیل و تک‌رقمی‌کردن ارز از سوی دولت، به‌عنوان خواسته فوری فعالان اقتصادی مطرح شده بود. آنها در این بیانیه ضرورت اجرائی‌شدن قانون برنامه پنجم توسعه مبنی‌بر تناسب بین نرخ ارز و نرخ تورم داخلی منهای تورم خارجی را به دولت یادآور شدند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، کامران ندری، کارشناس اقتصادی، می‌گوید بانک مرکزی مسئولیت تنظیم سیاست‌های پولی با اقتصاد کلان را برعهده دارد و نمی‌تواند صرفا برای خواسته برخی از فعالان اقتصادی، ثبات در بازار را بدون درنظرگرفتن نیاز حمایتی بخش صنعت و سایر بخش‌ها به‌هم بریزد. علاوه برآنکه او تأکید می‌کند اکنون بانک مرکزی به سبب منابع ارزی کافی، توانایی تک‌نرخی‌کردن ارز را دارد و باید منتظر بود و دید تک‌نرخی‌کردن ارز را روی چه نرخی در برنامه‌های خود گنجانده است. 

‌ مدتی است که نرخ دلار روی سه‌هزار و ٤٦٠ تومان با اندکی نوسان ثبات یافته. دست بانک مرکزی در تثبیت قیمت‌ها در کار است.
قطعا. بانک مرکزی اصلی‌ترین بازیگر در بازار ارز است. بانک مرکزی فقط زمانی نمی‌تواند بازار ارز را کنترل کند که منابع ارزی کافی در اختیار نداشته باشد. وقتی بازار ارز ثبات دارد، نشان‌دهنده آن است که بانک مرکزی از منابع و ذخایر ارزی کافی برای مدیریت بازار ارز برخوردار است و می‌تواند نوسانات ارز را در جهتی که مطلوب تشخیص می‌دهد، کنترل کند.

‌ پس به عقیده شما منابع بانک مرکزی برای ثبات بازار کافی است؟
با توجه به شرایط اقتصاد، بانک مرکزی فعلا توان مدیریت بازار ارز را دارد. زیرا اولا اقتصاد ایران در رکود است و تقاضا برای ارز در بازار زیاد نیست و از طرف دیگر با توجه به اینکه مسئله تحریم‌ها حل شده، بخشی از ذخایر ارزی ایران که بلوکه شده و در کنترل بانک مرکزی نبود، آزاد شده است. بنابراین بانک مرکزی منابع ارزی کافی دارد و می‌تواند بازار را کنترل کند.

‌ اگر منابع ارزی بانک مرکزی به میزان مطلوب است، پس می‌تواند به وعده تک‌نرخی‌کردن ارز هم جامه عمل بپوشاند؟
کافی‌بودن منابع ارزی بانک مرکزی به معنای وفور این منابع نیست؛ اما منابع کنونی کفایت کنترل بازار ارز را می‌کند؛ بنابراین فکر می‌کنم بانک مرکزی توانایی آن را دارد در نیمه دوم سال همان‌طور که وعده داده است، تک‌نرخی‌کردن ارز را عملیاتی کند، اما باید به ‌صورت شفاف اعلام کند قصد دارد روی چه نرخی، ارز را تک‌رقمی کند. 

‌ حالا چرا بانک مرکزی اصرار دارد که بازار را کنترل کند؟
همه بازارها نیاز به رگولاتور دارند.

‌ از این زاویه این سؤال را می‌پرسم که تا این اندازه کنترل‌کردن بازار بر رویه قیمت‌گذاری توسط عرضه‌وتقاضا در بازار ارز، سایه انداخته است.
بانک مرکزی مسئولیت سیاست‌های پولی و ارزی را در اقتصاد برعهده دارد. سیاست‌های پولی و ارزی با توجه به شرایط اقتصاد کلان تعیین می‌شوند. بانک مرکزی نرخ ارز را باید به‌گونه‌ای تعیین کند که اقتصاد کلان بتواند مسیر درستی را طی کند. کار سختی است اما این مسئولیت به‌طور سنتی و قانونی برعهده بانک مرکزی است.

‌ فعالان اقتصادی معتقدند نرخ واقعی ارز با توجه به نرخ تورم، چیزی حدود چهارهزار تومان است. حالا اصرار دولت بر نرخ ارز سه‌هزارو ٤٦٠تومانی، به تثبیت نرخ ارز بر قیمت‌ هزارتومانی در زمان آقای احمدی‌نژاد شباهت ندارد؟ 
دولت واقف است به این مسئله که نرخ ارز باید متناسب با نرخ تورم تغییر کند؛ اما باید توجه داشت که آهنگ رشد نرخ تورم کند و مهار شده است. از طرفی تولید تا حدود زیادی به واردات مواد اولیه و کالاهای واسطه‌ای وابسته است که باید از خارج وارد شود؛ بنابراین هر نوع افزایش نرخ ارز می‌تواند برای تولیدکنندگان ایجاد مشکل کند. بانک مرکزی برخلاف کسانی که شما از آنها نقل‌قول کردید، باید شرایط کل اقتصاد را در نظر بگیرد. برخی افراد نفعشان در این است که نرخ ارز افزایش یابد. به ‌عنوان مثال صادرکنندگان در این دسته قرار می‌گیرند اما عده‌ای هم واردکننده صرف هستند. عده‌ای هم واردکننده و هم صادرکننده هستند. بانک مرکزی باید به یک جمع‌بندی برسد که نرخ ارز برای مجموع این گزینه‌ها باید چقدر باشد؛ علاوه بر آنکه تثبیت نرخ ارز فقط در دوران آقای احمدی‌نژاد رخ نداد و از اوایل دهه ٨٠ آغاز شد گرچه بخش درخور ‌توجهی از آن در دولت وی روی داد. هم در دولت اصلاحات و هم دوره اول آقای احمدی‌نژاد و نیمی از دوره دوم ایشان نرخ ارز، تثبیت‌شده بود. شاید اگر مسئله تحریم‌ها رخ نمی‌داد همین سیاست را آقای احمدی‌نژاد می‌توانست ادامه دهد؛ علت آنکه او نتوانست این مسئله را ادامه دهد، بلوکه‌شدن ذخایر ارزی بانک مرکزی و از دسترس خارج‌شدن آنها بود. شاید اگر تحریم‌ها رخ نمی‌داد اکنون هم نرخ دلار همان نرخ ‌هزارتومانی در آن زمان باقی مانده بود. در رابطه با تعیین نرخ ارز ما باید هم نگاه بلندمدت داشته باشیم و هم نگاه کوتاه‌مدت. وقتی تورم مدت زیادی ادامه یابد، نمی‌توانید تورم را نادیده بگیرید چون با نادیده‌گرفتن آن نرخ واقعی ارز افزایش می‌یابد و پایین‌نگه‌داشتن نرخ ارز واقعی به ضرر تولید و به نفع واردات تمام می‌شود. در بلندمدت این مسئله درست است اما در کوتاه‌مدت باید در نظر گرفت که در شرایطی هستیم که هدف‌گذاری کرده‌ایم به تورم تک‌رقمی برسیم که دستیابی به آن، نیاز به توجه ویژه به انتظارات تورمی دارد. از طرفی اقتصاد ایران وارد رکود شده و بانک مرکزی باید به فکر تولیدکنندگان هم باشد. 

‌ انتقادات زیادی به تثبیت نرخ ارز در زمان آقای احمدی‌نژاد وارد بود. لحاظ‌نکردن تورم بالا یکی از این انتقادات بود. اکنون نیز چنین شرایطی برقرار است؛ نرخ تورم حدودا ١١درصد و رشد ارز حدود پنج درصد است. 
این اشکال وارد بود چون نرخ تورم بالا رفته بود و نرخ ارز واقعی کاهش یافته بود. باید نرخ رشد ارز را در بلندمدت نگاه کرد. در سال گذشته این‌طور نبود که نرخ ارز کاملا ثابت بوده باشد بلکه رشد داشته اما ممکن است یک ‌سال رشد قیمت‌ها از رشد نرخ ارز پیشی بگیرد و یک‌ سال برعکس باشد. ما باید میانگین بلندمدت را در نظر بگیریم. در مجموع بانک مرکزی باید رابطه بلندمدت را مد نظر داشته باشد؛ اما این را که اکنون زمان مناسبی برای بررسی این موضوع است یا نه، بانک مرکزی باید بگوید. 

‌ به نظر شما محدوده نرخ سه‌هزارو ٤٠٠تومانی منطقی است که بانک مرکزی روی آن مانور می‌دهد؟
اطلاعات تکنیکال و فنی در این رابطه را در اختیار ندارم که بگویم این نرخ منطقی است یا خیر. اما باید در نظر بگیریم که هر نوع تلاطم در بازار ارز می‌تواند تبعات سنگینی را در اقتصاد داشته باشد. یکی از دلایل این است که انتظارات تورمی در اقتصاد ایران تا حدودی به نرخ ارز لنگر شده و نوسانات نرخ ارز می‌تواند روی انتظارات تورمی تأثیر بگذارد. حتی اگر دودوتا چهارتای مربوط به صادرات و واردات را کنار بگذاریم، بانک مرکزی وظیفه کنترل انتظارات تورمی را هم برعهده دارد. اگر انتظارات تورمی به‌خاطر نرخ ارز اوج بگیرد، ممکن است همه دستاوردهای اقتصادی از بین برود.

‌ اعضای اتاق بازرگانی تهران اخیرا در بیانیه‌ای خواهان تعدیل و تک‌نرخی‌شدن ارز شده و از دولت خواسته‌اند فورا چنین اقدامی را در دستور کار قرار دهد. وقتی با برخی از این فعالان، مشکلات تولیدکنندگان را مطرح کردیم، تأکید داشتند که تولیدکنندگان هم پای این بیانیه را امضا کرده‌اند. آن‌گونه که شواهد نشان می‌دهد، تقریبا همه فعالان اقتصادی خواهان افزایش نرخ ارز هستند. نظر شما در این رابطه چیست؟
اتاق تهران همه تولیدکنندگان بخش خصوصی را نمایندگی نمی‌کند. قطعا اطلاعاتی که بانک مرکزی از کل اقتصاد دارد بیشتر است. البته اتاق تهران می‌تواند منویات کسانی که نمایندگی می‌کند را به‌صورت علنی و رسمی اعلام کند. بانک مرکزی هم باید به آن توجه کند، اما این بانک نسبت به کل اقتصاد، مسئولیت دارد نه نسبت به کسانی که این اتاق نمایندگی آنها را برعهده دارد. علاوه بر اینکه مدام تأکید می‌کنیم پایین‌بودن نرخ ارز به‌نفع واردات است، باید به ترکیب واردات هم توجه کنیم. اگر بیشتر حجم واردات مربوط به واردات کالاهای واسطه‌ای و مواد اولیه باشد، تقویت ارز به‌صورت واقعی می‌تواند به ضرر تولید تمام شود. با توجه به اینکه اکنون در بخش صنعت، اغلب ماشین‌آلات فرسوده و نیازمند نوسازی‌ و خرید نسل جدید ماشین‌آلات از خارج از کشور است، ارز ارزان برای این بخش مناسب است. 

‌ اما آنچه در این بیانیه آمده براساس یک اصل قانونی است. براساس قانون برنامه پنجم توسعه باید نرخ ارز متناسب با نرخ تورم داخلی منهای تورم خارجی تعیین شود. در واقع فرقی نمی‌کرد چه گروهی این مسئله را بیان کند. مسئله اجرائی‌شدن قانون است. چرا بانک مرکزی قانون را اجرائی نمی‌کند؟ 
با این نوع قانون‌گذاری‌ها موافق نیستم، نرخ ارز را شرایط اقتصادی تعیین می‌کند، نه قانون‌گذاری که پنج سال پیش این قانون را نوشته است. اقتصاد در این پنج سال دستخوش تحولات بسیاری شده؛ مسائلی مانند نرخ ارز که ممکن است فصلی با فصل دیگر تغییر کند، به غلط تبدیل به قانون شده است. من معتقد نیستم که بانک مرکزی باید طبق این قانون عمل کند، بلکه وظیفه این نهاد پولی باید به‌گونه‌ای باشد که بیشترین نفع را برای اقتصاد به‌همراه بیاورد. می‌تواند این اقدام بانک مرکزی با قانون هم‌خوانی داشته باشد یا نداشته باشد. این مربوط به ضعف در قانون‌گذاری ماست که در مواردی ورود می‌کند که اصولا نباید در آن مداخله کند. در قوانین برنامه‌های توسعه باید خط‌مشی تعیین شود نه اینکه امری بر نهادی به غلط دیکته شود. 

‌ اکنون نرخ ارز واقعی و نرخ ارز اسمی با توجه به عرضه و تقاضا در بازار متفاوت است، نرخ واقعی حدود چهار هزار تومان و نرخ اسمی حدود سه‌هزار‌و ٤٦٠ تومان است. در این شرایط این احتمال وجود ندارد که یکباره تجربه سال‌های ٩٠ و ٩١ تکرار شود و این فنر فشرده‌شده آزاد شود؟ 
در شرایط فعلی خیر، مگر اینکه شوکی مانند تحریم‌ها دوباره بر کشور حادث شود که اکنون ذخایر بانک مرکزی که زیر کلید بانک مرکزی قرار دارد به‌گونه‌ای است که بانک مرکزی می‌تواند نرخ ارز را مدیریت کند یا اینکه شوک نفتی داشته باشیم و قیمت نفت به‌شدت کاهش یابد که البته اکنون شاهد ثبات در بازار نفت هستیم. یا شاهد تحولات سیاسی در منطقه باشیم و جنگی دربگیرد. این را هم در نظر بگیرید که بازار ارز بازیگرانی دارد که بخشی از آن تولیدکنندگان، صادرکنندگان و واردکنندگان هستند؛ اما بازیگر اصلی بانک مرکزی است که می‌تواند روی نرخ ارز تأثیر بگذارد، در نتیجه باز هم بازار نرخ ارز را تعیین می‌کند. اینکه بانک مرکزی تا چه اندازه براساس اهداف اقتصادی نرخ ارز را تعیین کند یا براساس اهداف سیاسی (ممکن است بانک مرکزی زیر فشارهای سیاسی برای کنترل نرخ ارز باشد) هم باید در نظر گرفته شود. 

‌ به عقیده شما اکنون هم بانک مرکزی زیر فشار سیاسی دست به کنترل نرخ ارز زده است؟ 
معمولا حساسیت سیاست‌مداران به افزایش نرخ ارز بسیار بالاست، ممکن است مجلس یا ارگان‌های سیاسی هم بانک مرکزی را تحت‌ تأثیر قرار دهند؛ اما فکر می‌کنم درحال‌حاضر این اهداف اقتصادی است که مدنظر بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز است. 

‌ با توجه به کاهش نرخ سود بانکی گفته می‌شود افزایش نرخ ارز می‌تواند موجب جایگزینی بازار ارز به جای بانک‌ها برای انباشت نقدینگی باشد. ممکن است بانک مرکزی با کنترل نرخ ارز به دنبال ایجاد تعادل بین این دو باشد؟ 
هرچند فکر نمی‌کنم کاهش نرخ سود اتفاق بیفتد، اما اگر با چنین رخدادی، بازارهای جانبی مثل بازار ارز فعال شود، بانک مرکزی برای کنترل بازار باید از منابع ارزشمند ارزی خود استفاده کند تا بتواند در صورت افزایش تقاضا برای نرخ ارز و افزایش قیمت آن، بازار را کنترل کند. از آن طرف هم مشکل سود بانکی حل نخواهد شد؛ زیرا کاهش نرخ سود سپرده اتفاق افتاده، نه کاهش نرخ سود تسهیلات که به نوعی تبانی بانک‌ها محسوب می‌شود و می‌توان گفت نه‌تنها باید با کاهش دستوری نرخ سود مخالفت کرد، بلکه باید تبانی بانک‌ها برای کاهش نرخ سود سپرده را هم کنار زد؛ در نتیجه بانک مرکزی منابع ارزشمند ارزی خود را صرف هیچ نخواهد کرد.