عبدالله عبداللهی: رویکرد حجتالاسلام روحانی رئیسجمهور و برخی از عناصر کلیدی دولت یازدهم در گره زدن حداکثری مشکلات اقتصادی کشور به موضوع تحریمها و پیرو آن وعده گشایشهای اقتصادی بزرگ پس از توافق هستهای، این روزها دردسرهای مهمی برای دولت رقم زده است. پیش از توافق هستهای کار تا بدانجا پیش رفته بود که بارش باران نیز به نوعی توسط رئیس جمهور به مسئله تحریمها گره زده شد و بخشی از جامعه ایرانی از اظهارات رئیس جمهور خود این تصور را پیدا کرد که اگر توافق هستهای شکل بگیرد، از این پس بارش باران هم بیشتر خواهد شد.
توافق هستهای موسوم به برجام(برنامه جامع اقدام مشترک) سرانجام 23 تیر 94 بین دولت ایران و 5+1 نهایی شد؛ طی یک پروسه چند ماهه پس از حصول توافق، دولت ایران تمام تعهدات مهم خود از جمله برچیدن تعداد زیادی از سانتریفیوژها، تغییر کاربری تاسیسات بسیار کلیدی فردو، کاهش چشمگیر ذخایر اورانیوم غنی شده، پرکردن کانالهای نیروگاه آب سنگین اراک با سیمان و ... را انجام داد و پس از تایید کامل انجام تعهداتش از سوی آژانس انرژی اتمی به انتظار نشست تا تحریمها لغو و راه برای شکوفایی اقتصاد ایران فراهم شود. با این حال پس از گذشت چند ماه از این انتظار، نتیجه همان شد که ولیالله سیف رئیس کل بانک مرکزی در دولت یازدهم در نیویورک به صراحت بیان کرد: "تقریباً هیچ"
بدین ترتیب ایران تمام تعهدات خود را انجام داده و از رفع تحریمها "تقریباً هیچ" عایدش شده بود. با این حال برخی مقامات مذاکرهکننده و مسئولان ارشد دولتی در واکنش به این نقیصه بزرگ میگویند ریشه مشکلات فعلی در عدم رفع تحریمها، به موضوع تحریمهای اولیه برمیگردد و با توجه به اینکه مذاکرات بر سر مسئله هستهای بوده و تحریمهای مرتبط با موضوع هستهای تحریمهای ثانویه است، بنابراین باقیماندن تحریمهای اولیه موجب برخی اخلالهای امروز شده است.
اما بررسی دقیقتر مسئله تحریمها نشان میدهد چنین استدلالی درباره عدم رفع تحریمها چندان قابل اعتنا نیست. ماجرا آنجا حالت جالبتری به خود میگیرد که مشخص میشود آمریکا در یک بازه زمانی نسبتاً کوتاه مدت از ژنو تا وین (از توافق موقت ژنو تا توافق نهایی برجام در وین) به صورت گام به گام فریب بزرگی را عملیاتی کرده و بر مبنای آن، جامه رفع تحریمها به کلی آب رفته است.
ماجرا از این قرار است که در توافق موقت ژنو(3 آذر 92) که-علیرغم نقدهای جدی وارد بر آن- بنا بود چارچوب اصلی روند مذاکرات ایران و 5+1 باشد، در بند مربوط به رفع تحریمها اساساً هیچ قیدی مبنی بر اولیه و ثانویه درج نشده بود؛ در حقیقت طرف مقابل متعهد شده بود که در ازای انجام یک سلسله اقدامات مهم از سوی ایران، تحریمها را "به طور جامع" (Comprehensively) اعم از تحریمهای شورای امنیت، چندجانبه، ملّی و ...را در تمام حوزههای مربوط به انرژی، مالی، تجاری و تکنولوژی lift کند. پس از توافق ژنو، محمدجواد ظریف، عباس عراقچی و سایر اعضای تیم مذاکرهکننده و همچنین رئیس محترم جمهور تاکید میکردند که مراد از لیفت در این توافق، قطعاً برداشته شدن کامل تحریمهاست نه تعلیق آنها.
تصویر بند مربوط به رفع جامع تحریمها در سند ژنو
(برداشته شدن جامع تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، چند جانبه و ملی وضع شده علیه فعالیتهای هستهای، و نیز تحریمهای مربوط به روابط تجاری، تکنولوژی، امور مالی و انرژی، بر اساس یک برنامه زمانی مورد توافق دو طرف.)
اما دبّه اصلی و مکتوب از متن تفاهم لوزان در 13 فروردین 94 به صورت شفاف آشکار میشود؛ آمریکاییها به عنوان طرف اصلی مذاکرهکننده ایرانی این بار قیدهای مهمی به موضوع لغو تحریمها میزنند و عملاً از لغو تحریمهای ثانویه، آنهم صرفاً در برخی حوزهها سخن به میان میآورند. در این تفاهم اینطور درج میشود که اتحادیه اروپا اجرای تحریمهای "مرتبط با هستهای" آنهم فقط در حوزههای تجاری و مالی را پایان میدهد و آمریکا نیز عملیات مربوط به تحریمهای هستهای "ثانویه" آنهم فقط در بخشهای مالی و تجاری را "متوقف"(cease the application) میکند. بدین ترتیب اولاً بنای دبه در برداشتن کامل تحریمها(شامل تحریمهای اولیه و ثانویه ملی، بینالمللی و چندجانبه) که در ژنو بر آن توافق کرده بودند پیریزی میشود و ثانیاً در حالی که در ژنو بر رفع تحریمها در همه حوزههای مالی، تجاری،انرژی و تکنولوژی تصریح شده بود، این بار فقط سخن از تحریمهای مالی و تجاری به میان میآید. یکی از مهمترین اتفاقات رخ داده در این بین، حذف تعهد طرف مقابل مبنی بر رفع تحریمهای "ملی" است که میتوانست آمریکا را مجاب کند تحریمهای اولیه خود را نیز در این رابطه حذف و راه را بر اعمال واقعی رفع تحریمها هموار کند.
با این حال کار به دبه لوزان هم ختم نمیشود و در گام سوم، دبه بالاتری در وین(توافق نهایی برجام) به کار گرفته میشود؛ به عنوان نمونه، در حالی که در تفاهم لوزان از terminate(خاتمه دادن) تحریمهای اتحادیه اروپا در حوزههای اقتصادی و مالی سخن به میان آمده بود، این خاتمه دادن در برخی حوزه های تحریمی در وین به "تعلیق"(Suspend) تبدیل و عملاً گام دیگری برای اخلالهای آتی در مسیر رفع تحریمها توسط طرف مقابل برداشته میشود.
اما درباره آمریکا کار از این هم فراتر میرود و این دولت حتی به وعدهی ناچیز "توقف اجرا" (cease the application) هم وفادار نمیماند و در برخی حوزهها از waiving سخن به میان میآورد. waiving به توقفهای کوتاه مدت 120 تا 180 روزه گفته میشود و به همین دلیل تمدید این توقف نیازمند تصمیمهای پیدرپی دولت آمریکا است!
بدین ترتیب، علیرغم برخی ادعاها مبنی بر بازگشت ریشه مشکل عدم رفع کامل تحریمها به تحریمهای اولیه و ادعای بالاتر مبنی بر اینکه از همان ابتدا نیز قرار نبوده چنین تحریمهایی لغو شود، بررسی دقیقتر روند نشان میدهد دولت آمریکا و دوستان وی با توجه به تصویر صحیحتری که در روزهای آغازین مذاکرات از وضعیت خود و وضعیت ایران داشتند، به قیمت رسیدن به یک توافق هستهای با جمهوری اسلامی، حاضر بودهاند تمامی تحریمها را به صورت جامع بردارند، با این حال در ادامه روند مذاکرات با خدعههای پیدرپی و گام به گام، بخش مهمی از تعهدات خود را زیر پا گذاشته و رفع تحریمها را هرچه مقیدتر و مشروطتر کردهاند و نهایتاً به همین رفع تحریمهای مشروط نیز در عمل اعتنایی نمیکنند.
در گزارشهای بعدی پرونده "تجربه برجام" به مواردی از تحریمها اشاره خواهد شد که از قضا جزو تحریمهای ثانویه و مهم است با این حال آمریکا از لغو و حتی تعلیق آن هم طفره رفته است. عباس عراقچی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا آمریکا این تحریم که به موضوع بسیار مهم دلار مربوط است را لغو نمیکند، میگوید: "آمریکاییها آمادگیاش را نداشتند"