در کشورهای توسعهیافته و حتی درحال توسعه و اقتصادهای نوظهور بازار سرمایه توانسته پا به پای بازار پول در تامین مالی و توسعه گام بردارد اما کارشناسان بر این باورند که بازار سرمایه ایران همچنان یک بورس توسعه یافته و قوی نیست و نمیتوان در اقتصاد ایران نقشآفرینی کند.
به نقل از تعادل ؛ بهمن آرمان، کارشناس ارشد بورس و معاون پیشین بورس اعتقاد دارد که دستهایی میخواهد بورس را از اقتصاد ایران حذف کند و علت توسعهنیافتگی بورس را ناشی از عدم مدیریت و سیاسی شدن آن میداند. در ذیل گفتوگوی وی را میخوانید:
شما سابقه حضور در سازمان بورس را دارید حدود 50 سال از عمر بورس در اقتصاد ایران میگذرد. همچنان این بازار نوپاست و نتوانسته انتظارات را برآورده کند و هنوز در بخش تامین مالی از طریق بازار سرمایه با مشکل مواجه هستیم چرا بورس ایران نتوانست توسعه یابد و از این طریق به توسعه اقتصاد ایران کمک کند؟
واقعیت این است که بازار سرمایه در ایران، ساختاری متناسب با آنچه در بازار سرمایه کشورهای دنیا وجود دارد، نیست. لذا میبینیم که شبکههای اقتصادی در جهان که روند بورسیهای مختلف دنیا را مورد بررسی قرار میدهند؛ در منطقه خاورمیانه به بورسهای عربستان و ابوظبی هم اشاره میکنند ولی در مورد بورس تهران هیچگونه تفسیر ارائه نکرده و حتی شاخص آن را هم ارائه و اعلام نمیکنند؛ البته این از روی لجبازی با ما نیست بلکه به این دلیل است که بورس ایران ساختاری قابل قبول بینالمللی ندارد. علاوه بر این موضوع در داخل کشور هم، ما برداشت درستی از بورس در مکانیسم آن نداریم. اگر بخواهیم خیلی جزییتر به این مساله اشاره کنیم؛ افرادی که درحال حاضر اداره این نهاد را به عهده گرفتند؛ افرادی هستند که دارای دانش کافی و از آن مهمتر انگیزه لازم برای فعالیت و ایفای وظیفه نیستند.
چگونه، مگر این افراد تحصیلکرده نیستند پس چگونه در این مسند نشستهاند؟
چند هفته پیش به عنوان معاون پیشین بورس در دهه 70 به اتفاق یکی از همکاران آن زمان نزد مدیرعامل فرابورس رفتیم و میخواستیم پیشنهاد و راهنمایی ارائه دهیم؛ در آنجا احساسم این بود که آقایانی که در آنجا نشسته بودند، توان درک مطالبی که بیان کردیم، نداشتند و با وجود اینکه مواردی را به شکل مکتوب در اختیار آنها قرار دادیم حتی برای بررسی یا اجرای آن تماسی با ما گرفته نشد که بپرسند این اقداماتی که پیشنهاد دادید، چه چیزی است.
علاوه بر آن مقامات کشور به ویژه سرویسهای اطلاعاتی کشور باید به این نکته توجه کنند که تعداد کدهای سهامداری در بورس تهران از رقم 10میلیون نفر گذشته است یعنی اگر هر خانواده را 4 نفر در نظر بگیریم بیش از نیمی از جمعیت ساکن ایران متاثر از این مقوله (بورس) هستند؛ ولی بیتدبیری در این رابطه مشاهده میشود. در همین نمایشگاه بانک و بورس امسال که از بنده و افرادی مانند رجاییسلماسی به عنوان پیشکسوتان بازار سرمایه دعوت کردند، موضوعاتی را بیان کردیم؛ آقای فطانت رییس پیشین سازمان بورس در این نمایشگاه گفتند شهامت و آزادی عمل که در زمان شما (بنده) بود را نداریم، یعنی اکنون افرادی که به عنوان مدیران در این سازمان استراتژیک و کلیدی منصوب میشوند و در مسند قرار میگیرند، افرادی صرفا وابسته به جناحهای سیاسی خاصیاند و مستقل نیستند که معلوم نیست در پس پرده به این افراد چه میگویند تا چه اقداماتی انجام دهند. اما در سایر کشورها، مدیریت این نهادها هیچ گونه ارتباطی با احزاب حاکم ندارد و اصولا دوره مدیریت در یک چنین نهادهایی میتواند در چند دوره ریاست جمهور هم ادامه پیدا کند که نمونه آن رییس فدرال رزرو (بانک مرکزی امریکا) بود که از زمان ریگان تا دوره ریاستجمهوری بوش پسر فعالیت میکرد.
منظور شما این است که سازمان بورس استقلال کافی و لازم را ندارد و بر این سازمان سیاست دولتها تاثیرگذار است؟
یکی از آسیبهای که به بورس وارد شده و نقش کلیدی داشته، این است که این نهاد را به یک نهاد سیاسی تبدیل کردیم؛ یعنی افرادی که این نهاد را اداره میکنند، مدیران آن صرفا بر پایه دانش و علم روز انتخاب نشدند؛ بلکه افرادی که متناسب با جریانهایی سیاسی خاصی هستند، قرار داده شدهاند و شاید خیلی از این جریانها وجود دارند که نمیخواهند دولت آقای روحانی موفقیتی داشته باشد؛ ولی مساله ضعف مدیریت بورس عامل اصلی بوده که این بازار امروز به آن دچار شده است.
منظورتان از مدیریت ضعیف چیست؟
به طور مثال، سقوط شاخص بورس تهران از زمانی آغاز شده که مجلس شورای اسلامی به یک باره قیمت خوراک گاز طبیعی واحدهای پتروشیمی را 6 برابر افزایش داد؛ بعدها مجلس متوجه اقدام اشتباه خود شد و این موضوع را به دولت واگذار کرد؛ منظور از دولت یعنی وزارت نفت؛ سکاندار وزارت نفت هم یعنی یک نفر که وزیر است و آقای زنگنه اصرار دارد نرخ خوراک پتروشیمیها در حد همین 8 سنت باشد؛ درحالی که رسانههای خبری جهان اعلام کردند که بهمن سقوط گاز طبیعی در جهان آغاز شد. طبیعی است که در ایران برخلاف دنیا، قیمت گاز طبیعی نه تنها کاهش نیافت بلکه افزایش هم پیدا کرد که این موضوع مربوط به صنعت پتروشمی در بورس است. یا اینکه در مورد صنعت فولاد هم همین وضع حاکم است و اگر شرکتهای تولیدکننده فلزات اساسی و پتروشیمیها را با هم جمع کنیم، این صنایع حدود 65 تا70درصد بورس تهران را تشکیل میدهند؛ حتی در مورد جلوگیری از واردات بیرویه و دامپینگ خارجی در بازار ایران هم بورس تهران باید واکنش نشان میداد؛ ولی به نظرم افرادی که بورس یا فرابورس را اداره میکنند، افرادی نیستند که اصولا توان درک چنین مسائل ساده اما در عین حال پیچیده را داشته باشند. فقط کافی است زمینه فراهم شود تا این دو صنعت (فولاد و پتروشیمی) را بتوانیم از بحران فعلی نجات دهیم ولی این اقدام انجام نشده است. یا اینکه بارها اصلاحیه قانون مالیاتها مطرح شده ولی کسی پیگیر موضوعات آن و تاثیر در بورس نیست؛ مثلا در هیچ کجای دنیا از سود اختصاص داده به سرمایهگذاری مجدد مالیات گرفته نمیشود اما در ایران نرخ این مالیات 25درصد است و باعث میشود که شرکتها تمایلی به نگهداشتن سود در داخل خود نداشته باشند؛ بنابراین، نه بازسازی ماشینآلات رخ میدهد و نه تکنولوژیهای به روز میشود و از طرفی هم طرح توسعه اجرا نخواهد شد؛ در چنین شرایطی طبیعی است که بنگاهها رو به زوال حرکت کنند.
در مورد نظارتها هم انتقاداتی متوجه سازمان بورس است در این مورد نظرتان چیست؟
علاوه بر مواردی که ذکر کردم، بورس هیچ گونه نظارتی در عملکرد شرکتها حتی شرکتهای بزرگ ندارد؛ شرکتهایی وجود دارند که سودی پرداخت نکردند؛ همچنین قیمت سهام آن شرکت هم کاهش پیدا کرده اما دستمزد شرکت در جلسه هیاتمدیره و پاداشهای چند صد میلیونی آن کماکان سر جای خودش بوده است. سازمان بورس باید به این مسائل بپردازد؛ اما تمام این مسائل از قیمت گاز طبیعی واحدهای پتروشیمی، ناسازگاری وزارت نفت با صنایع پالایشی، عدم اعمال تعرفه مناسب برای واردات فولاد و عدم نظارت بر عملکرد شرکتها که از وظایف سازمان بورس است که دودش به چشم سهامدارانی میرود که خوشبختانه تعداد آنها به رقمی رسیده که نه دولت، نه جریانهای سیاسی و نه سرویسهای اطلاعاتی نمیتوانند به آن بیتوجه باشند.
فلسفه تشکل بورس برای ایجاد بازاری منصفانه و شفاف بود تا بتواند تامین مالی بنگاهها را هم انجام دهد، آیا بورس کشورما یک بورس پرقدرت است؟
برای پاسخ به این سوال کافی است که میزان تجهیز منابع مالی از طریق بورس در ایران را بررسی و آن را با بورسهای دیگر کشورهای جهان مقایسه کنید که اصولا قابل مقایسه نیست. این شرکتهای متعدد تامین سرمایه در ایران را نگاه کنید، عملکرد آنها در حد فاجعهبار است. اگر بخواهیم خیلی صادقانه با حساب و کتاب این شرکتهای به اصطلاح تامین مالی را بررسی کنیم قطعا نباید قادر باشند که بتوانند هزینههای جاری خودشان را پرداخت کنند. اگر به آمار آنها نگاه کنید بعضا مشاهد میشود که میزان تجهیز منابع مالی توسط این شرکتها که به طور نامناسب از کلمه تامین سرمایه از آنها نام برده میشود، تامین سرمایهشان در حد حتی 5 هزار میلیارد ریال در سال هم نیست و این یعنی هیچ.
باید چه اقدامی انجام دهیم تا بازار سرمایه ایران بتواند نقش خودش را در اقتصاد ایران اجرا کند؟
بورس متاسفانه در یک مدیریت باتلاقی گرفتار شده و خروج از آن هم جز با استفاده از مشاوران خارجی امکانپذیر نیست البته نمیگویم حتما مشاور چشم آبی باشد، مشاورانی از همین کشور ترکیه، مالزی و... استخدام شود و از او مشاوره بگیریم که باید چه کاری انجام دهیم؛ این بازاری که ما داریم بورس نیست. بورس در تجهیز منابع مالی برای بخش تولید ناکام بوده و با این روشی هم که دارد به جایی نخواهد رسید؛ البته به نظر بنده دستهایی در کار است تا بورس را از ساختار اقتصاد ایران خارج کنند و این مساله مربوط به امروز و دیروز نیست. در زمان جنگ که بورس عملا فعالیتی نداشت؛ هر چند وقت یک بار عدهیی میآمدند و میگفتند که بورس را باید تعطیل کنیم زیرا یک نشانه و سمبل نظام سرمایهداری و الگو گرفته از غرب است؛ اندیشهها از آن زمان به طور کامل پاک نشده و وجود دارد فقط شیوه حرکت آنها فرق میکند. آن زمان با چند جوان ناآگاه این کار را میکردند و اکنون هم از همان ابزار استفاده میکنند.