آیتالله محیالدین حائری شیرازی در صفحه شخصی نوشت: یک نفر، تجارت را رها کرده بود. حضرت احوالش را پرسیدند، گفتند، ایشان عاقبت به خیر شده! فرمودند چه جوری عاقبت به خیر شده؟ گفتند که طلبهایش را وصول کرده، بدهیهایش را پرداخته، با همه تسویه حساب کرده است، الآن دیگر به عبادت روی آورده است.
حضرت فرمودند: «بئس ما صنع»: بسیار کار بدی کرده! سپس فرمودند «الیَّ به». (بیاوریدش پیش من). او را آوردند.
حضرت فرمودند: چه کار کردی؟ گفت: خدا عاقبتمان را به خیر کرده، حالا دیگر استخوان سبک میکنیم، دیگر از کسی طلب نداریم، به کسی بدهی نداریم و حالا فارغ البال به عبادت مشغولیم. حضرت فرمودند: بد کاری کردی. گفت : چرا؟
فرمودند: نمیدانستی که «أنّ عقل الرجل بالتجاره»؟ (عقل انسان با تجارت رشد میکند) و ارزش عبادت انسان به مقدار عقل اوست؟
دو تا مطلب در اینجا هست؛ 1- عقل ضریب ارزش عمل است 2- راه رشدش را هم میفرمایند تجارت است. چرا تجارت را میفرمایند؟ زیرا تجارت، اصطکاکِ انسان به انسان است، آنهم نه اصطکاک یک انسان به یک انسان، بلکه اصطکاک یک انسان به هزار انسان. آدمی که تاجر است، باید صد تا تاجری که رقیب هست از وسط دست اینها توپ را در بیاورد. اگر در بازیها 11 نفر هستند، در اینجا 300-200 تا هستند. چه جوری بخرد از وسط اینها، چه جوری بفروشد، چه جوری مشتری جذب کند. پس مرتباً باید تدبیر کند.
این حضور و فعالیت به عقل رشد میدهد. اصطکاک دائم زمینه رشد عقل است. یعنی انسان به مجردی که اصطکاک را تعطیل کند، عقل و فهمش تحلیل میرود. کسانی که کم معاشرتند،بعد از مدتی انسان احساس میکند عقلش تحلیل رفته است.
هر چه که میزان معاشرت انسان کمتر میشود، میزان حضور انسان در مسائل هم کمتر میشود. چرا؟ چون باید بیاید وارد میدان شود تا ورزیده شود. چگونه است که وقتی انسان ورزش میکند قوه میگیرد؟ یعنی به نیرو داشتن اضطرار پیدا میکند، وقتی نیرو خرج نکند، نیرو کسب نمیکند.
باید خرج کند تا بتواند کسب کند. پس عقلش را باید به کار بیندازد، خرج کند. این کار یعنی ورزش عقل است. پس تکلیف شرعی ورزش کردن و ورزیده کردن عقل است. یعنی عقلش را همیشه ورزیده نگه بدارد.
انتهای پیام