معمای تکراری صعود شتابان دلار همزمان با غلطیدن طلا در سراشیبی سقوط

داستان تکراری صعود شتابان نرخ ارز و به طور مشخص دلار آمریکا در بازار همزمان با افتادن نرخ جهانی طلا در سراشیبی سقوط این روزها ابهامی بی پاسخ را در فضای پرالتهاب معاملات سکه تکرار می کند.

خبر را برای من بخوان


طی روزهای اخیر قیمت انس جهانی طلا که انتظار فعالان بازار از آن فتح قله‌های 2000 دلاری و بالاتر از بود، بار دیگر سقوطی چشمگیر کرد و علاوه به بازگشت به کانال 1600 دلاری پلکان‌ دهکی آن را نیز یکی پس از دیگری واگذار کرده و در پله 1630 دلاری جا خوش کرد.
این در حالی است که انتظار تحلیل گران بازار سکه برای کاهش قیمت‌ها بار دیگر غلط از آب درآمد و مانند گذشته تقویت چشمگیر نرخ دلار آمریکا در بازار داخلی همزمان با سقوط طلا مانع افت قیمت‌ها در محدوده‌های مورد انتظار شد.

وضعیتی که شائبه دستکاری در قیمت طلا در بازارهای داخلی را تقویت و بار دیگر این سوال را پیش رو گذاشت که چگونه تقصیر افزایش قیمت طلا از سوی مسئولان اقتصادی و بانک مرکزی به گردن انس جهانی طلا و رشد آن انداخته می‌شود و در برابر کسی مسئول عدم کاهش قیمت در زمان سقوط قیمت جهانی طلا نیست؟

با وجود خط و نشان‌ کشیدن‌های بانک مرکزی برای شکستن حباب قیمت سکه به نظر می‌رسد داستان الاکلنگ بازی طلا و ارز برای جلوگیری از کاهش قیمت سکه که طی یک سال اخیر به کرات رخ داده در حال تکرار شدن است، دست‌های پنهان با افزایش قیمت دلار تا مرز 1380 تومان در برابر کاهش قیمت سکه به مقابله برخاسته‌اند و مانع کاهش قیمت این سرمایه طلایی از 580 هزار تومان شده‌اند و البته باز این سوال را بی ‌جواب گذاشتند که از کاهش قیمت سکه در بازار داخلی چه کسی زیان می‌کند؟ چگونه در حالی که انحصار ارز در دست بانک مرکزی است و طبیعتاً مقدرات آن را رقم می‌زند، هنگام افت طلا، ارز به شدت تقویت شده و با رشد انس به جایگاه متعادل تر خود باز می‌گردد؟

آن هم در شرایطی که بانک مرکزی با چوب حراج زدن به ذخایر شمش و سکه خود در بانک کارگشایی و بانک‌ها مدعی است با شدت هر چه تمام‌تر به مقابله با حباب بازار برخاسته و از سوی دیگر با پیش‌فروش دلار 1290 تومانی در صدد تک نرخی کردن و سر و سامان دادن به بازار ارز است.

تب سرمایه‌گذاری در سودهای طلایی سکه از ابتدای سال جاری میلادی با پیش‌بینی‌های 2100 دلاری تا پایان سال قوت گرفت و در حالی که کمتر از 20 روز به پایان سال میلادی باقی است،نه تنها قیمت‌ های وعده داده شده محقق نشد که با پیش‌رفتن بحران دولت‌های غربی تا آستانه فروپاشی اروپای متحد در کانال 1600 دلاری مانده و انتظار کاهش هر چه بیشتر آن نیز دور از انتظار و ذهن نیست.

این در حالی است که به نظر می‌رسد روبرو شدن با واقعیت برای عده‌ای خوشایند نیست. حال آنکه این افراد چه کسی یا کسانی هستند و تا کی این داستان می‌خواهد ادامه پیدا کند،معمایی است که بی‌پاسخ بوده و هنوز هم هست.