بورس نفت و پیمانهای دوجانبه پیشنیاز تحریمشکنی و حذف دلار
راهاندازی بورس نفت و استفاده از پیمانهای تسویه ارزی دوجانبه به عنوان 2 ابزار کلیدی برای شکستن تحریم نفتی و بانک مرکزی میتواند مقدمهای برای حذف دلار و خلاص شدن از دردسرهای این ارز به ظاهر معتبر باشد.
به گزارش سایت طلا به نقل از خبرگزاری فارس اتفاقات ماههای اخیر بازار ارز به خصوص هفته جاری بیانگر تغییرات لحظه به لحظه نرخ ارز در این بازار است؛ ریشه این تغییرات لحظهای علاوه بر اثرات برونمرزی به سیاستهای داخلی نیز مربوط میشود.
اقتصاد ایران همانند اقتصاد هر کشور دیگری در خارج از مرزها با تهدیدهایی مواجه است که در مقابل آن در داخل مرزها نیز توانمندیها و در عین حال آسیبپذیریهایی دارد. از همین رو برخی کارشناسان معتقدند دولت باید علاوه بر رفع تحریمها در خارج از کشور به کاهش آسیبپذیری در داخل کمک کند.
از جمله مواردی که میتوان به عنوان نقاط آسیبپذیر یک اقتصاد نام برد، مربوط به نیازهای اساسی مردم (سبد اصلی خانوار)، تورم و همچنین اثرات گام دوم هدفمندی یارانههاست و برای کاهش آسیبپذیری در این بخشها باید نکات ویژهای مورد توجه دولت قرار گیرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان نظام همواره سعی در تحریم و محدود کردن روابط اقتصادی ایران با سایر کشورهای دنیا داشتهاند، اما نگاهی به فعالیت تجاری ایران در سالهای گذشته نشان میدهد که سیاستها به نحوی بوده که فعالان اقتصادی بتوانند تحریمها را دور بزنند.
اخیرا دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران تحریم بانک مرکزی و تحریم نفت ایران را در دستورکار خود قرار دادند و این نکته البته حائز اهمیت است، اما باید توجه داشت در این شرایط تهدیدها، مقابله به مثل مهم است.
* مروری به سابقه تحریمها طی 3 دهه گذشته
نگاهی به گذشته اقتصاد ایران نشان میدهد که دقیقا بعد از پیروزی انقلاب تحریمها شروع و به مرور زمان و در مقاطع مختلف نیز تشدید شد؛ تحریمها البته بعد از انقلاب دوم و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا شکل کاملاً رسمی به خود گرفت.
آنجا که جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا پس از قطع کامل رابطه با ایران، رایزنیها را با کشورهای همپیمان آمریکا به منظور تحریم بینالمللی ایران آغاز کرد.
این روند رایزنیها همچنین در دوران رونالد ریگان رئیسجمهور بعدی آمریکا و پس از آن کلینتون نیز ادامه پیدا کرد، به طوری که بیل کلینتون وقت بسیاری صرف دورهگردی در اروپا کرد تا بتواند از طریق تحریم اقتصادی ایران برای مهار "قدرت نرم" جمهوری اسلامی ایران طرفی ببندد.
با وجود تلاشهای بسیار، بیل کلینتون به دلیل عدم همراهی کشورهای مختلف، موفق به اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران نشد و در این راه تنها بعضی از کشورهای صنعتی اروپایی همپیمان آمریکا با این کشور همراهی کردند که از آن جمله میتوان به رژیم سلطنتی انگلیس، فرانسه، آلمان و برخی دیگر از کشورها اشاره کرد و البته این تحریمها همواره مخالفان سرسختی همچون دو قدرت بزرگ چین و روسیه داشته است.
اما پس از ناکامیهای گسترده آمریکا و همپیمانانش در مواجهه نظامی و اقتصادی با ایران و با توجه به آغاز موج بیداری اسلامی در منطقه و نفوذ آن تا قلب آمریکا و اروپا، غرب غارتگر که همه اندوختههای خود را بر باد رفته میبیند و از طرفی انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی ایران را الهامبخش قطعی این انقلابهای مردمی در کشورهای همپیمان سابق آمریکا مییابد، به دنبال آن است تا از طریق تشدید همهجانبه تحریمها علیه ایران، مانع الگوبخشی نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان "الگویی کارآمد" برای نظامهای جدیدالتأسیس در کشورهای انقلابی نظیر مصر، عراق، لیبی، یمن و ... شود.
از این روی از چندی پیش آمریکا در اقدامی کینهتوزانه، تحریم بانک مرکزی و تحریم نفتی ایران را در دستور کار قرار داد تا از این طریق هم موجب ایجاد نارضایتی مردمی در داخل کشور شده و هم مانع الگوبخشی جمهوری اسلامی ایران به ملتهای منطقه شود؛ چرا که اگر نظام حاکم بر ایران به عنوان یک "نظام کارآمد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی" به ملتهای منطقه معرفی شود، و این ملل پس از انقلاب، نظام سیاسی حاکم بر خود را از جمهوری اسلامی ایران الگوبرداری کنند، غرب باید برای همیشه رخت خود را از منطقه بسیار استراتژیک خاورمیانه بربسته و چشم خود را بر منابع سرشار این منطقه ببندد.
از طرف دیگر این تحریمها هدف تاکتیکی دیگری را نیز دنبال میکند که همانا تأثیرگذاری بر انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی است.
غرب و در رأس آن آمریکا از این تحریمها در خصوص انتخابات ایران به دنبال 2 نتیجه اساسی است؛ اول کاهش مشارکت مردمی که در پی نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی کشور به وجود میآورد و دوم، تحمیل حضور فتنهگران در مجلس نهم.
مقدمات نتیجه دوم مدنظر آمریکا اینگونه حاصل میشود که آمریکائیها و غرب با این فرض اشتباه که هنوز فتنهگران در ایران یک بدنه مردمی هرچند حدأاقلی دارند، گمان میکنند نظام جمهوری اسلامی ایران برای بالا بردن مشارکت مردم در انتخابات مجبور به بازکردن فضا و ورود دادن فتنهگران به انتخابات خواهد شد.
از این روی تحریمها و فشارهای جدی را یک بازی برد-برد برای خود میپندارند.
لذا براساس سیاست این کشورهای غربی تحریمها از بخشهای اقتصادی به ویژه صنعت و تجارت شروع شد و این اواخر به بانک مرکزی و نفت ایران رسیده است هر چند که تا کنون در دنیا تحریم بانک مرکزی اتفاق نیفتاده بود و آمریکا این بار هم سنتشکنی کرد و بر خلاف قانون وارد عمل شد.
تشدید تحریمها در تمام دولتها میطلبد تا راهکارهایی توسط دولتمردان اتخاذ شود که علاوه بر اینکه این کشورها تحریمها را دور زده باشند اقتصادشان را نیز تقویت کنند.
در ایران نیز باید سیاستگذاران و دولتمردان راهکارهایی را برای دور زدن تحریمها اتخاذ کنند؛ از آنجایی که در روزهای اخیر رئیس جمهور آمریکا تحریمهای جدید و البته تحریم بانک مرکزی ایران را امضاء کرد بسیاری از کارشناسان منتظر راهکار دولت برای این تحریمها و تهدیدهای احتمالی هستند.
از جمله سیاستهایی که میتوان در واکنش به تحریم بانک مرکزی ابلاغ و اجرا کرد مربوط به حوزه مبادلات پولی ایران است به این معنی که دولت در مقابل تهدید بانک مرکزی میتواند پول رایج کشورهای تحریمکننده را از چرخه مبادلات پولی خود حذف کند.
* راهکاری اصولی برای ادامه مبادلات بینالمللی
این سیاست البته در کشورهای متعددی اجرا شده و نکات مثبتی را نیز به همراه داشته است. حذف ارز واسط از مبادلات پولی یکی از راهکارهای اساسی برای مدیریت بازار ارز است.
تجربه نشان داده پیمانهای دوجانبه تسویه ارزی در کشورهای مختلفی اجرایی شده و البته موفقیتهای بسیاری را هم برای آنها به همراه داشته است.
براساس تجربه کشورهایی که این سیاست را اجرا کردهاند، در این طرح بانکهای مرکزی دو کشور با هم توافق میکنند در مبادلات فیمابین از پولهای رایج کشور طرف معامله استفاده کنند و ارز واسط را از معاملات خود خارج کنند؛ این سیاست در کشورهایی از جمله پاکستان، ترکیه، چین، بلاروس و ژاپن نیز اجرایی شده است.
چین یکی از کشورهایی است که پیمانهای دو جانبه تسویه ارزی را به صورت اصولی مورد اجرا قرار داده و این قرارداد را با آرژانتین، بلاروس، هونگکنگ، ایسلند، اندونزی، مالزی، سنگاپور، کره جنوبی و ازبکستان منعقد کرده است.
از همین رو خالی از لطف نیست که مقامات ایرانی نیز اجرای این سیاست را در دستور کار قرار دهند، البته سیاست مذکور به دفعات توسط محمود احمدینژاد اعلام شده ولی تا کنون و در عمل چیزی از این سیاستها بیرون نیامده است.
* چرا مبادلات ارزی دوجانبه اجرائی نشد؟
به صورت مستقیم سیاست مذکور در دولتهای نهم و دهم به دفعات اعلام شده است، مؤید آنهم به سخنرانیهای رئیسجمهور برمیگردد.
احمدینژاد در بسیاری از سخنرانیهای خود اعلام میکرد که در مبادلات بین کشورها باید از ارزهای فیمابین استفاده شود، اما در عمل اتفاقات رویداده عکس سیاستهای اعلامی رئیسجمهور بوده است.
در حقیقت این مورد سیاستی بینبانکی بوده و از آنجایی که اقدامی از طریق مرجع رسمی پولی ـ بانکی یا همان بانک مرکزی انجام نشده بود، سیاست مذکور نیز آنطور که باید اجرا نشد.
عزم سیاسی و برنامه جدی از الزامات اجرای سیاست مذکور است، ولی از آنجا که ریسک بانکهای مرکزی برای ورود به معاملات جدید، وجود منفعتطلبان ویژه در دولتها و جهل مسئولان در برخی از کشورها همواره وجود داشته، این سیاست اجرایی نشده است.
شاید دلیل اجرایی نشدن پیمانهای دوجانبه تسویه ارزی در ایران نیز نبود عزم جدی دولت و عدم پذیرش ریسک بالای اجرای این سیاست توسط بانک مرکزی بوده باشد هرچند که نباید از نقش منفعتطلبان و بی توجهی برخی مسئولان ارز به راحتی گذشت.
* افزایش قیمت دلار در بازار ایران و کاهش آن در دنیا چه معنایی دارد؟
اما از آنجایی که عمده مبادلات ارزی کشور ما نیز مانند برخی کشورهای دیگر از طریق "دلارهای آمریکایی" صورت میگیرد باید به اهمیت استفاده از این ارز آنهم در شرایطی که آمریکا هر روز نقشه جدیدی را برای تحریم علیه ایران میچیند توجه کرد.
افزایش قیمت دلار در اقتصاد ایران طی ماههای اخیر و به خصوص هفته جاری در سکوت مسئولان دولت و بانک مرکزی درحالی اتفاق میافتد که تعاریف اقتصادی و تحلیلهای اقتصاددانان برجسته دنیا حکایت از کمرنگ شدن نقش "دلار و یورو " در مبادلات جهانی طی سالهای اتی را دارد.
باید توجه داشت که اهرمهای اصلی اقتصاد در دنیا نشان میدهد که دلار و یورو دیگر فرایند مثبتی نخواهند داشت و در آیندهای نه چندان دور از فهرست ارزهای جهانشمول خط زده میشوند.
کاهش ارزش جهانی دلار و در مقابل افزایش ارزش این ارز در بازارهای داخلی ضرورت توجه به ارز جایگزین را در بازار و معاملات داخلی و حتی بینالمللی ایران بیشتر از قبل کرده است.
شاید به همین جهت است که برخی از اقتصاددانان و مراکز پژوهشی در نامهنگاریهای خود به دولت و بانک مرکزی توصیه میکنند تا از فرصت به وجود آمده استفاده کنند و از طریق این سیاست معاملات ارزی را از سر گیرند.
اما آنچه در عمل اتفاق افتاده و این ایام به دفعات شاهد آن هستیم این است که سیاست غلط دولت در بازار ارز موجب شده تا هر روز یک نرخ تازه برای دلار در بازار ارز ایران ثبت شود.
سیاستهایی که دولت در بازار ارز در پیش گرفته و سکوت آن در مقابل ثبت رکورد دلار 1800 تومانی معنایی جز این ندارد که افزایش نرخ ارز به جز منفعت چیزی عاید دولت نمیکند البته این اتفاقات در شرایطی روی میدهد که رئیس جمهور و سایر اعضاء کابینه دولت دهم معتقدند باید ارز در ایران با سیاست یکسانسازی نرخ ارز مدیریت شود.
ولی واقعیت این روزهای بازار ارز خلاف این اعتقاد را نشان میدهد و میطلبد که دولتمردان فکری هم برای فعالان بازار ارز، فعالان اقتصادی و مردم کنند تا بیشتر از این از تغییرات ارزی در بازار متضرر نشوند.
* ضرورت اخراج سربازان امریکایی از بازار ارز ایران
نکته دیگری که نباید از آن غافل شد ماهیت "دلارهای آمریکایی" در بین کشورهای درحال توسعه در دنیا است؛ طبق قانون نانوشته آمریکا اگر این کشور امکان جنگ فیزیکی در برخی از کشورها را نداشته باشد از ابزارهای مالی وارد عمل می شود.
بنابراین از آنجایی که بزرگترین جنبه استکبار آمریکا وجود "دلارهای آمریکایی" در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه است بسیاری از متخصصان امر و صاحبنظران این حوزه معتقدند "دلارهای آمریکایی" به مثابه "سربازان آمریکایی" هستند به همین دلیل برای جلوگیری از نفوذ بیشتر استکبار آمریکا در کشورها باید دلارهای امریکایی از اقتصاد آنها حذف شوند.
از همین رو ایران نیز باید رویه را با توجه به تحریم های اخیر آمریکا و همچنین سیاستهای مستکبرانه این کشور به گونهای تغییر دهد که قدرت "دلارهای آمریکایی" در بازار ایران کاهش پیدا کند نه اینکه روزانه بر ارزش آنها افزوده شود.
به گفته بسیاری از کارشناسان "ریال" باید به عنوان پول اصلی در ذخایر کشور مورد استفاده قرار گیرد، از همین رو پیشنهاد میشود دولت ایران نیز مانند کشورهای استفادهکننده از طرح حذف ارز واسط این راهکار را به عنوان استراتژی ارزی در دستورکار خود قرار دهد.
با این حساب میطلبد بانک مرکزی و دولتمردان ایرانی راهکاری را در پیش گیرند که این سربازان آمریکایی از بازار ارز ایران خارج شوند و استراتژی ارزی را به شیوهای تنظیم کنند که پول ملی کشورمان نیز مبادلات اقتصادی و تجاری شناخته شود.
* راهاندازی بورس نفت ضربه محکمی به تحریم نفت ایران
اقدام دیگری که آمریکا برای تحت فشار قرار دادن ایران در پیش گرفته است تحریم نفت ایران است؛ البته آمریکا پیشتر منابع گازی و حتی بنزین ایران را تحریم کرده بود اما از آنجایی که این کشور عزم خود را جزم کرده تا تحریمهای فلجکننده را علیه ایران اعمال کند این بار علاوه بر تحریم بانک مرکزی تحریم نفت کشورمان را نیز در دستور کار خود قرار داد.
با توجه به آنچه تا کنون در این گزارش آمد یکی دیگر از اثراتی که امضاء موافقتنامه دوجانبه با کشورهای مختلف میتواند بر اقتصاد ایران داشته باشد در حقیقت تحریک و تسریع در راهاندازی بورس نفت ایران است.
اگر دولت ایران نیز استراتژی تفاهمنامه دو جانبه تسویه ارزی را مورد اجرا قرار دهد در حقیقت میتواند موتور محرکی را برای راهاندازی بورس نفت در اختیار داشته باشد.
یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با تحریمهای نفتی راهاندازی بورس نفت است، از همین رو دولت ایران باید تلاش خود را برای تحقق این هدف دو چندان کند تا اقتصاد ایران تحت تأثیر تحریمهای اخیر قرار نگیرد.
* بانک مرکزی بخشنامههای ارزی خود را اصلاح کند
اما واقعیت این است که بازار ارز ایران در کوتاه مدت هم میتواند با اعمال برخی سیاستهای ارزی وضعیتی بهتر از حال و روز این روزهای بازار را تجربه کند؛ بانک مرکزی در این مقاطع نشان داد که هر چند وقت یک بار با ابلاغ بخشنامههای مختلف ارزی می تواند بازار را به راحتی بالا و پایین کند.
برهمین اساس یکی دیگر از راهکارهایی که میتواند به بانک مرکزی در کنترل بازار ارز طی روزهای جاری کمک کند اصلاح بخشنامههای ارزی است؛ سیاستگذار پولی و ارزی در ماههای اخیر با صدور بخشنامهای اعلام کرده بود این بانک به متقاضیان ارزی به هر میزان که بخواهند ارز میدهد اما با این شرط که این ارزها تا 6 ماه نباید فروخته شوند.
در این ایام بانک مرکزی می تواند بخشنامه مذکور را به این شیوه اصلاح کند که به هر کس تا هر میزان که بخواهد دلار فروخته میشود اما خریدار تا دو ماه حق فروش این ارزها را ندارد.
بانک مرکزی باید توجه داشته باشد که خطر وجود تقاضای فلهای برای بازار ارز وجود دارد و برای جلوگیری از به وجود آمدن اثرات منفی در این بخش هرچه سریعتر باید سیاستهای خود را در حوزه ارزی اصلاح کند.
شاید این مورد بتواند تا حدی تب بازار ارز را در این روزها بخواباند البته مشابه این سیاست ارزی بسیار است که دولت و بانک مرکزی باید در صدد اصلاح آنها برآیند.
* و اما نکته آخر ...
و اما نکته آخر اینکه اگر ایران به صورت رسمی با آمریکا قطع رابطه کرده و تحریم اخیر نیز اتمامحجتی در این خصوص است، باید پرسید چرا هنوز دلار امریکا به عنوان یکی از ذخایر ارزی سبد ارزی کشور به حساب میآید؟ آیا نباید دلار امریکا از مبادلات پولی ایران حذف شود؟
چرا زمانی که ارزش جهانی دلار در قیاس با سایر ارزها درحال کاهش است قیمت دلار در ایران روند فزاینده به خود گرفته است؟ چرا بانک مرکزی و دولت زمانی که اتفاقات ارزی در بازار از حالت عادی خارج شده و رکوردهای غیر منطقی در بازار ثبت میشود دست روی دست گذاشتهاند و کاری را از پیش نمی برند؟