بانک مرکزی مدعی است استقبال از مصوبه این سیاستگذار پولی چشمگیر بوده اما هنگامی که صفهای مقابل صرافیها مشاهده میشود، میتوان به نتایج دیگری هم دست یافت. تغییر ارز مرجع کشور از دلار به یورو هر چند در جهت تسهیل نقل و انتقالات و مقابله با طرحهای کاخ سفید در دستور قرار گرفته ولی همین مساله هم نتوانسته جذابیت دلار را برای مشتریانش در ایران از بین ببرد. این میان نباید تقاضای سال نو را هم نادیده گرفت و فراموش کرد به هر روی تقاضای فصلی در این بازه زمانی افزایش مییابد. با این وجود به نظر میرسد همچنان بازار ارز جذابیتهای خود را حفظ کرده است. در کنار این توضیحات سوال اساسی که میتوان پرسید این است که دلیل اصلی شکلگیری این صفهای طولانی چیست؟ یعنی تقاضای احتیاطی آنقدر بالا است که مردم را اول صبح پای صرافیها میکشاند؟ یا نه انتظارات از آینده باعث شده تا مردم به خیابانهای بیایند و هزینههای ناشی از نااطمینانی آینده را با خرید و فروش ارز کاهش دهند؟
برای جواب دادن به این سوالات و پیدا کردن دلایل اصلی لازم نیست خیلی خود را در عوامل خیالی و گاه واهی گم کنیم.
قیمت امروز ارز ناشی از تعاملات بازیگران اقتصادی است که در پی کسب سود خود هستند یا از عایدی تغییرات ارز یا برای کاهش هزینههای ریسکهای ناشی از نااطمینانی که نسبت به آینده بازار و سیاستهای مورد انتظار دارند و اینکه دولت نتوانسته است سیاستهای درست را پیش بگیرد دلیل بر این نیست که این بازیگران را از پیگیری منافع خود منع کند.
شرایط امروز بازار ارز بسیار طبیعی است زیرا شرایط اقتصاد ایران این وضعیت را رقم زده است. در کشورهایی که در آنها بانک مرکزی از نرخ ارز ثابتی حمایت میکند، ابزارهای دولت و بانک مرکزی برای دفاع از نرخ مورد نظر محدود است. ممکن است که منابع بانک مرکزی برای جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی به دلیل کسری مزمن تراز پرداختها از کفایت لازم برخوردار نبوده و دولت نیز جهت استقراض از خارج با محدودیت مواجه باشد. بنابراین بحران زمانی اتفاق میافتد که دولت و بانک مرکزی با افزایش تقاضای ارز مواجه شده ولی توانایی لازم برای پاسخگویی به این افزایش تقاضا را ندارد. در این شرایط و پیش از تخلیه ذخایر ارزی، سوداگران این کمبود منابع را پیشبینی کرده و با ورود خود به بازار ارز، ذخایر باقیمانده را از آن خود میکنند. به عقیده کارشناسان اقتصادی، بحران ارزی پیامد طبیعی رفتار عقلایی و حداکثرکننده سود سفتهبازان و سرمایهگذاران در بازار ارز و بهشدت متاثر از انتظارات آنان است، زیرا این گروه با تغییر در انتظارات خود ترکیب سبد دارایی خود را تغییر داده، یعنی اینکه سهم ارز داخلی را در سبد دارایی خود کاهش داده و ارز خارجی را جایگزین آن میکنند. این کار به این خاطر است که بازدهی انتظاری نگهداری ارزهای خارجی به دلیل پیشبینی افزایش قیمت ارز تثبیت شده افزایش یافته و سبب جذاب شدن نگهداری ارز میشود. دراین شرایط دولت و بانک مرکزی دیگر قادر به دفاع از نرخ ارز تثبیت شده نخواهند بود. در واقع دخالتهای نادرست دولت و نهاد سیاستگذاری در بازارها به ویژه بازار ارز، قیمتی را بر این بازار تحمیل کرده است و به جای اینکه نشاندهنده شرایط موجود اقتصاد ایران باشد، متاثر از نگرانی مسوولان نسبت به قیمت تعادلی است. در واقع نگرانی و کدورت از افزایش قیمتها در این بازار باعث شده که بانک مرکزی در جهت کاهش بیش از حد قیمت ارز، عرضه خود را به این بازار را افزایش دهد و درنتیجه باعث ورود سوداگران به بازار ارز شود.
زمانی که سفته بازان متوجه این امر میشوند که قیمت موجود حاکم بر بازار ارز چیزی کمتر از میزانی است که منابع موجود بانک مرکزی و عرضه و تقاضای بازار میتوانند رقم بزنند، به بازار ورود کرده و با خرید ارز و انتظار افزایش قیمت آن در آینده از این آشفته بازار سودی کسب کنند. بنابراین طبیعی است که با ورود سفته بازار به بازار ارز و افزایش تقاضا در این بازار، شاهد افزایش قیمتها باشیم.
اربیتراژ حاکم بر بازار و استفاده سفته بازان از این ابزار نیز آنقدر قیمتها را بالا و پایین خواهد کرد که حداکثر سود خود را از این اختلاف قیمت به دست آورند. وجود نرخهای چندگانه در بازار ارز نیز خود مولد تولید رانت و فساد هرچه بیشتر است. تلاش نهاد سیاستگذار جهت پایین نگه داشتن نرخ ارز نتیجهای جز تشکیل صفهای طولانی جلوی صرافیهای عرضهکننده ارز ندارد.
در واقع عرضه ارز در نرخی پایینتر از سطح تعادلی در نهایت موجب ایجاد هیجانی تازه در سمت تقاضا میشود و ثبات شکننده کنونی بازار را بر هم میزند. زیرا بازیگران بازار ارز انتظار افزایش قیمتها در آینده را خواهند داشت و درنتیجه هماکنون به بازار ارز وارد شده و با خرید خود افزایش نرخ ارز را محقق میکنند.
در اینجاست که نقش مهم انتظارات را به خوبی میتوان مشاهده کرد. اعلام ممنوع ثبت سفارش توسط نهاد سیاستگذار پولی، اثری جز تحریک انتظارت نخواهد داشت. این خبر این حس را به جامعه منتقل میکنند که ذخایر ارزی بانک مرکزی خالی است وتوان مدیریت نرخ ارز تحلیل رفته است. یعنی رساندن این سیگنال به جامعه که در شرایط کنونی تهیه و تامین منابع دلاری برای بانک مرکزی مشکل است؛ با این تفاسیر به نظر میرسد اعلام اینکه تجارت خارجی کشور را کمکم به سمت یورو انگلیس، ین ژاپن و… ببریم نیز در همین راستا است.
آنچه بدیهی به نظر میرسد این است که اگر در زمینه تامین منابع دلاری محدودیت نداشتیم با توجه به ریسک پایین نگهداری این واحد پولی و کم بودن هزینه تبدیل آن به سایر واحدهای پولی، دلار بهترین گزینه ممکن برای تجارت و مبادلاتمان با دیگر کشورها است. اما وجود محدودیت این حس را به تقاضاکنندگان منتقل میکند که آینده بازار دلار نامطمئن است و درنتیجه تقاضاکنندگان دلار برای اینکه در آینده دچار مشکل نشوند ترجیح میدهند که با خرید و فروش دلار ریسک و هزینههای نااطمینانی آینده را برای خود کاهش دهند. البته انگیزه کسب سود از این انتظارات نخستین عکسالعملی خواهد بود که میتوان در این بازار مشاهده کرد. افزایش تقاضا برای مسافرتهای آینده، افزایش تقاضای واردات به علت ایام عید و بسیاری دیگر از عوامل میتوانند باعث افزایش قیمت ارز شوند ولی این روند در سالیان گذشته نیز بر اقتصاد ایران حاکم بوده است و لذا مدیریت درست بر این بازار همیشه حیاتی به نظر میرسد و مدیریت درست نیازمند به کارگیری سیاستهای درست است.
بازار امروز ارز نتیجه سیاستهای غلطی است که نهاد سیاستگذار پولی در سالیان گذشته پیش گرفته و با دخالتهای نادرست خود و درجهت بعضی منافع دیگر به دستکاری بازار پرداخته است. باید به خرد جامعه و کارکرد بازار و تعاملات بازیگران اقتصادی و انگیزههای آنان احترام گذاشت و با درنظر گرفتن آنها، ابزارهای صحیح را درجهت اعمال سیاستهای درست به کاربرد.
افزایش نرخ ارز در بازار آزاد در کنار چشمانداز منفی از آینده تحریم، محدودیت درآمدهای ارزی و ذخایر ارزی کشور، گسترش فضای رانت در پی فاصله گرفتن نرخ بازار از نرخ رسمی ارز، اقتصاد را به سمت یک بحران ارزی هدایت میکند، افزایش فشارهای تورمی و کمرنگ شدن تاثیرگذاری اظهارنظرات مقامات مسوول بر انتظارات فعالان نیز در این مورد تاثیرگذار هستند. میتوان گفت که شرایط موجود نیز بسیار متفاوت از دورههای قبل نیست. پایین بودن بازدهی طرحهای تولیدی و در نتیجه کاهش سرمایهگذاریها به علت فضای نامناسب کسب و کار، پایین بودن نرخ سود بانکی و همچنین رکود در بخش ساختمان و کافی نبودن منابع دولت در عرضه ارز، انتظارات فعالین اقتصادی از کسب سود بالا ناشی از افزایش قیمت ارز باعث شده تا منابع به سمت بازار ارز روانه شوند و در نتیجه شاهد افزایش قیمت در بازار ارز باشیم و متاسفانه همانند دههای گذشته سیاستگذاران همواره بدون دانش کافی از شرایط حاکم بر اقتصاد تصمیم گرفتهاند و درنهایت به وجود آمدن شرایط بد را جدای از تصمیمات خود دانسته و در راستای یافتن مقصرین این اجازه را به خود داده که دست به دخالت در بازار بزنند و با نفی آزادی دیگران بر بیشتر شدن بحرانهای موجود دامن بزنند. لذا تا زمانی که دولت و بانک مرکزی راه درست سیاستگذاری را ندانند بحرانهای ارزی و به دنبال آن تورم همواره در کمین بوده و با یک خبر یا تلنگر بازار آشفته خواهد شد.