گزارش نیویورک تایمز از تلاش‌های مخفی رژیم صهیونیستی برای تقابل با ایران

دو نویسنده آمریکایی و اسرائیلی در گزارشی نوشتند که تل‌آویو و گروهی از تندروها در آمریکا سال‌هاست که در تلاشند تا آمریکا را به سوی درگیری با ایران سوق دهند.

خبر را برای من بخوان

روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در گزارشی مفصل به بررسی فشارهای مقامات رژیم صهیونیستی و برخی تندروهای آمریکایی به دولت واشنگتن برای حمله به ایران پرداخته و نوشت: «افراطی‌ها در اسرائیل و آمریکا بیش از یک دهه زمان صرف کردند تا جنگ علیه برنامه هسته‌ای ایران را کلید بزنند».

این گزارش در حالی نوشته شده که فضای تعاملات بین واشنگتن و تهران درپی تنش‌زایی‌های اخیر «دونالد ترامپ»‌ رئیس‌جمهور آمریکا و «جان بولتون» مشاور امنیت ملی کاخ سفید شامل خروج از توافق هسته‌ای، احیای یکجانبه تحریم‌های ذیل برجام، اعزام ناو هواپیمابر و بمب‌افکن به منطقه غرب آسیا به‌شدت متشنج شده است.

نویسندگان این یادداشت «رونِن برگمن» نویسنده و روزنامه‌نگار اسرائیلی نزدیک به محافل اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و «مارک مازِتی» تحلیلگر آمریکایی روزنامه نیویورک‌تایمز هستند. برگمن که یکی از کارشناسان نظامی برجسته روزنامه «یدیعوت آحرونوت» چاپ فلسطین اشغالی است، تا کنون چهار کتاب درباره مسائل منطقه‌ای از جمله برنامه هسته‌ای ایران و تلاش‌های رژیم صهیونیستی برای مقابله با آن تحت عنوان «جنگ مخفی با ایران» نوشته است. مازتی نیز که تا کنون دو بار برنده جایزه «پولیتزر» (معتبرترین جایزه جهانی روزنامه‌نگاری) شده، کتابی درباره جنگ‌های مخفیانه و علنی سازمان‌های جاسوسی و امنیتی آمریکا علیه عاملان ادعایی حمله یازدهم سپتامبر تحت عنوان «راه و رسم تیغ: سیا، ارتش مخفی و جنگی در آن سوی زمین» نوشته است.

در ابتدای این گزارش، فضای حاکم بر مثلث رژیم صهیونیستی، آمریکا و ایران پیش از حصول توافق هسته‌ای به بلوفی سه‌جانبه تشبیه شده که در آن هریک از طرف‌ها تلاش می‌کردند تا خود را آماده حرکت به سوی درگیری به تصویر بکشند. در چنین فضایی، هم رژیم صهیونیستی و هم آمریکا سعی داشتند با اقداماتی، هم به یکدیگر و هم به ایران چنین القا کنند که آماده‌اند تا در صورت نیاز علیه ایران اقدام نظامی انجام دهند. نیویورک‌تایمز در گزارش خود مدعی شده است که با خروج یکجانبه آمریکا از توافق هسته‌ای، این فضا بار دیگر حاکم شده است.

در گزارش نیویورک‌تایمز ادعاهای متعددی در مورد فعالیت‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا مطرح شده که چون منبع اغلب آن‌ها افراد بی‌نام هستند، صحت این ادعاها به صورت مستقل قابل تایید نیست. در ادامه بخشی از این ادعاها آمده است.

شبیه‌سازی حمله به ایران در صحرای غربی آمریکا

در بخشی از ایران گزارش با اشاره به مصاحبه‌های انجام‌شده با تعداد زیادی از مقامات اروپایی و اسرائیلی طی چندین ماه ادعا شده است که ارتش رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۲ به حمله محدود علیه تاسیسات هسته‌ای ایران نزدیک شده بود.

نویسندگان این گزارش درباره تلاش دولت پیشین آمریکا به ریاست «باراک اوباما» برای طراحی برنامه حمله نظامی مختص خود علیه ایران می‌نویسند که آمریکایی‌ها ماکت سایز واقعی از تاسیسات هسته‌ای ایران را صحرای غربی این کشور ساختند و آن را با یک بمب ۳۰ هزار پوندی (۱۳۶۰۰ کیلوگرمی) از بین بردند تا بدین ترتیب حمله به ایران را برای خود شبیه‌سازی کنند.

در ادامه این گزارش آمده است: «آمریکایی‌ها مشغول نظارت [جاسوسی] از اسرائیلی‌ها بودند، چنانکه اسرائیلی‌ها از ایران جاسوسی می‌کردند. ماهواره‌های آمریکا از پرواز پهپادهای اسرائیلی از پایگاهی در آذربایجان به حریم هوایی ایران تصویربرداری کرده‌اند».

در تابستان ۲۰۱۲ بود که هواپیماهای جاسوسی آمریکا، گروهی از جنگنده‌های اسرائیلی را رصد کردند که به‌نظر در حال آماده‌سازی برای حمله به ایران بودند... «لئون پانتا» وزیر وقت دفاع آمریکا برای آرام کردن اسرائیلی‌ها و کاهش نگرانی آنها از تعهد دولت اوباما برای ممانعت از دستیابی ایران به سلاح اتمی، باراک را به دفتر خود در پنتاگون دعوت کرده و ویدئویی بسیار محرمانه را برای به نمایش گذاشت.

این ویدئو، آزمایش سلاح سنگرشکن پروژه‌ای موسوم به «مهمات نفوذکننده عظیم ۳۰ هزار پوندی» (MOP) بود که نیروی هوایی آمریکا برای از بین بردن سخت‌ترین استحکامات زیرزمینی طراحی کرده بود. این بمب ماکت تأسیسات هسته‌ای ایران را نابود کرد و باراک را به وجد آورد.

برنامه‌ریزی صهیونیست‌ها برای حمله به ایران

در ژانویه ۲۰۰۶ «آریل شارون» نخست‌وزیر وقت اسرائیل دچار سکته مغزی شده و به کما رفت. معاون وی «ایهود اولمرت» مسئولیت‌های او را برعهده گرفت و منابع نامحدودی را در اختیار «موساد» سازمان جاسوسی این رژیم قرار داد تا به مقابله با برنامه هسته‌ای ایران بپردازد.

در سال ۲۰۰۷ «ایهود باراک» که پیش از آن به مدت یک سال عهده‌دار نخست‌وزیری رژیم صهیونیستی بود، به‌عنوان وزیر جنگ اولمرت منصوب شده و به رئیس ستاد کل ارتش این رژیم به‌صورت مکتوب دستور داد تا نقشه‌ای برای حمله بزرگ علیه ایران طراحی کند.

البته اولمرت شخصا معتقد بود که عده‌ای در حال اغراق درباره تهدید [هسته‌ای] ایران هستند. او اعتقاد داشت که اسرائیل نباید کسی باشد که عملیات نظامی علیه ایران را انجام دهد، حتی با اینکه ممکن بود ایران بمب [اتمی] را بسازد. همانطور که پاکستان بمب اتمی دارد و اتفاقی هم نیافتاده، اسرائیل هم می‌تواند بپذیرد که ایران بمب اتم داشته باشد و به حیات ادامه دهد.

تلاش‌های نتانیاهو برای ترغیب آمریکا به حمله علیه ایران

نتانیاهو در سال ۲۰۰۷ طی سفری که به واشنگتن داشت، در «کمیته امور عمومی آمریکا اسرائیل» موسوم به «آیپک» سخنرانی کرده و خواستار اعمال تحریم‌های بیشتر بر ایران شد. وی همچنین با «دیک چنی» معاون وقت رئیس‌جمهور آمریکا (جورج بوش پسر) دیدار کرده و هشدار داد اگر غرب اقدام نظامی معتبری [علیه ایران] انجام ندهد، ایران قطعا به بمب [اتمی] دست پیدا می‌کند.

چنی، گوش شنوایی بود که نتانیاهو در بین مقامات آمریکایی پیدا کرده بود، زیرا رؤسای نظامی و غیرنظامی پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) و رئیس‌جمهور نیز تمایل کمی به آغاز جنگ پیشگیرانه دیگری [در منطقه] داشتند. چنی اما مانند بولتون برای مدت‌های مدیدی نظرات تندتری داشت و حتی تا دوره دوم ریاست‌جمهوری بوش نیز به حمایت از اقدام نظامی علیه ایران ادامه داد.

مواضع وی به حدی تند بود که حتی یک بار در ماه می سال ۲۰۰۸ طی جلسه‌ای خصوصی که با بوش و «رابرت گیتس» وزیر دفاع وقت آمریکا داشت، بر سر منطق حمله به ایران به مجادله لفظی تند با گیتس پرداخت.

نتانیاهو در جولای ۲۰۰۹ نیز، بعد از سفر گیتس به فلسطین اشغالی، همزمان با روزهای آغازین اغتشاشات فتنه ۸۸ در ایران، به او پیشنهاد داد که اکنون بهترین زمان برای حمله نظامی به ایران و انجام کاری بیش از به‌عقب راندن برنامه هسته‌ای این کشور است؛ سرنگون کردن نظام ایران.

عملیات «استاکس‌نت» چگونه طراحی شد؟

در همان ماه (می ۲۰۰۸) بوش برای آخرین بار به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا به فلسطین اشغالی سفر کرد و اولمرت نیز امیدوار بود بتواند همکاری اطلاعاتی بین سازمان‌های امنیتی آمریکایی و اسرائیلی علیه ایران ایجاد کند. بوش با این طرح موافقت کرد که در نهایت منجر به همکاری بسیار بزرگتری بین سرویس‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل شد.

این همکاری با اجرای عملیات موسوم به «بازی‌های المپیک» به اوج خود رسید، عملیاتی که برای خرابکاری و آلوده کردن سامانه‌های الکترونیکی تاسیسات هسته‌ای ایران به پیچیده‌ترین بدافزارهای رایانه‌ای شامل ویروس استاکس‌نت طراحی شده بود.

اولمرت در یکی از شب‌های حضور بوش در فلسطین اشغالی، او را به ضیافت شام در اقامتگاه خود دعوت کرد که در آن جلسه اعضای کابینه امنیتی اسرائیل از جمله [ایهود] باراک حضور داشت که مانند چنی موضع تندی علیه ایران داشت. بعد از شام، اولمرت در پیاده‌روی خصوصی با بوش، از او خواست که به ایران حمله کند.

آن‌طور که خود اولمرت از صحبت‌های آن شب بوش بازگویی می‌کند، رئیس‌جمهور وقت آمریکا تاکید کرد که قویاً مخالف این حمله است. دقایقی بعد باراک وارد بحث آن دو شد و بعد از توضیح طولانی درباره تهدیدات ایران، قصد داشت که موضوع حمله را مطرح کند که بوش با عصبانیت حرف وی را قطع کرد و گفت: «ژنرال باراک، می‌دانی "نه" یعنی چه؟ نه یعنی نه!»

اوباما هم بخشی از طرح صهیونیست‌ها برای مقابله با ایران

روابط دو دولت [آمریکا و رژیم صهیونیستی] در سطح کابینه گرم‌تر از [روابط اوباما و نتانیاهو] بود... مقامات آمریکایی و اسرائیلی به‌صورت متناوب به شکل چهره‌به‌چهره یا ویدئو کنفرانسی دیدار می‌کردند... اوباما اصرار داشت این دیدارها کاملا محرمانه بمانند زیرا موضوع مهمی در دستور کار آنها بود: ساخت تاسیسات هسته‌ای مخفی ایران زیر کوهی در نزدیکی شهر مقدس قم.

تاسیسات غنی‌سازی «فردو» در آوریل سال ۲۰۰۸ توسط منبعی که برای سازمان اطلاعات بریتانیا کار می‌کرد، افشا شد که به نوبه خود جزئیات ابتدایی را در اختیار سرویس‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل قرار داد.

مقامات آمریکایی و اسرائیلی اکنون با این واقعیت مواجه شده بودند که عملیات‌های مخفی که تا کنون برای تضعیف تلاش‌های هسته‌ای ایران انجام داده بودند، شکست خورده و نتوانسته بود این برنامه را متوقف کند.

ناتوانی اسرائیل از حمله به ایران و عقب‌نشینی واشنگتن

در نوامبر ۲۰۱۰، نتانیاهو و باراک [وزیر جنگ وقت اسرائیل] جلسه خصوصی با رؤسای دستگاه‌های نظامی اسرائیل در مقر موساد برگزار کردند تا درباره طرح جدید حمله به ایران صحبت کنند.

ژنرال «گابی اشکنازی» رئیس وقت ستاد کل نیروهای مسلح اسرائیل به حاضران در جلسه توضیح داد که ارتش اسرائیل هنوز از مرز توانمندی عملیاتی [علیه ایران] عبور نکرده و [آماده حمله به ایران نیست]. این اظهارات اشکنازی، مانند آب سردی بود بر پیکر امیدهایی که برای حمله به ایران شکل گرفته بود.

«مئیر داگان» رئیس وقت موساد که برای مدت‌ها جنگ مخفی علیه ایران را رهبری کرده بود، به نتانیاهو و باراک گفت که عملیات نظامی [علیه ایران] احمقانه است و می‌تواند تمام رشته‌های عملیات‌های مخفی که تاکنون انجام شده را پنبه کند.

«بنی گانتز» رئیس بعدی ستاد کل نیروهای مسلح اسرائیل که بعد از استعفای اشکنازی روی کار آمد نیز با حمله به ایران مخالف بود.

[در سال ۲۰۱۰] کاخ سفید نهایتا تصمیم گرفت که ایالات متحده در حمله پیش‌دستانه [به ایران] مشارکت نخواهد کرد. اگر اسرائیل چنین حمله‌ای را انجام می‌داد هم پنتاگون آنها را در این عملیات کمک نمی‌کرد اما مقابل اسرائیل هم نمی‌ایستاد.