آیا با فعالیت در بورس می‌توان هزینه‌ یک زندگی را تامین کرد؟

کار معقول این است که یک سوم سود ماهانه را به خرج‌های روزمره اختصاص دهم. تنها در چنین حالتی می‌توانم سرمایه‌ام را در بورس زنده نگهدارم. برای همین اگر بخواهم به بورس به عنوان شغل اصلی نگاه کنم، باید ماهانه ۹ میلیون تومان از خرید و فروش سهام درآمد کسب کنم. از آنجایی که نهایت توان من سود ۱۰ درصدی در هر ماه است، برای این کار دست کم ۹۰ میلیون تومان سرمایه احتیاج دارم. آن زمان می‌توانم با خیال راحت با رئیسم دعوا کنم و زندگی‌ام را با بورس بچرخانم

خبر را برای من بخوان

بورس بهترین عملکرد را در بین بازار‌های مختلف دارد. این موضوع در کنار خبر‌های صعود پیاپی شاخص کل، بازدهی ۱۷۰ درصدی از اول سال تا حالا و داستان‌های انگیزشی پول‌دار شدن در بورس ممکن است افراد را دچار سوءتفاهم کند و آن‌ها از خودشان بپرسند اگر بورس تا این حد سودآور است پس چرا بقیه شب و روز سختی می‌کشند و کار می‌کنند درحالی‌که می‌توانیم با نیم‌ساعت وقت گذاشتن پای بورس، کلی درآمد داشته باشیم. در اصل این تصور تا حد زیادی اشتباه است. چرا که بورس نمی‌تواند شغل اصلی کسی باشد، مگر اینکه آنقدری سرمایه‌دار باشید که سود ماهانه آن برای چرخاندن زندگی کافی به نظر برسد.

در این گزارش فارغ از بزرگنمایی‌هایی که درباره سرمایه‌گذاری در بورس انجام می‌شود، از یک سرمایه‌گذار تازه‌کار خواسته‌ایم تجربه‌های چند ماهه حضور در بورس را صادقانه برایمان بازگو کند. حاصل کار داستانی شده که نشان می‌دهد اگر کسی بخواهد با سود خرید و فروش سهام، زندگی‌اش را بچرخاند، در حال حاضر به دست‌کم ۹۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه نیاز دارد. در چنین حالتی می‌توان روی درآمد ماهیانه ۱۰ میلیونی حساب باز کرد اما همه این پول را نمی‌شود خرج کرد مگر اینکه بخواهید در بورس همان بلای بدی را سر سرمایه‌تان بیاورید که بانک با آن انجام می‌دهد.

پرده اول؛ ورود به بورس
چهار یا پنج ماه پیش بود که دل را به دریا زدم و برای باز کردن حساب به یک کارگزاری بورس رفتم. نیمه شهریورماه آغاز ورود من به بورس بود؛ آن هم با یک سرمایه هشت میلیونی که کل پس اندازم بعد از دو سال کار کردن بود. هر کسی قبل از شروع به کار ترس و استرس دارد و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. برای همین چند ماه وقت گذاشتم و با خواندن تحلیل‌ها و خبر‌های مرتبط با بورس، خودم را برای روز موعود آماده کردم. پیش از ورود به بورس کل پس اندازم در حساب سپرده بانکی کوتاه مدت با سود سالانه ۱۵ درصد بود. از آنجایی که زیاد کنترلی روی خرج‌هایم نداشتم، نمی‌توانستم به مقدار مشخصی بخشی از درآمد ماهانه‌ام را پس‌انداز کنم، اما با ورود به بورس کلا ورق برگشت. هم خرج‌های ماهانه‌ام سر و سامان گرفت، هم توانستم با سرمایه‌ام کار کنم. همان روز‌های اول مقارن بود با اوج بازدهی بازار.



طوری که هشت میلیون تومانی که به خرید سهام اختصاص داده بودم، در عرض دو هفته ۵۰۰ هزار تومان برایم درآمد داشت. از همانجا تصمیمم جدی‌تر شد تا با قدرت سرمایه‌گذاری در بورس را ادامه دهم. برای همین هر ماه بخشی از حقوقم را به بورس اضافه کردم که ماهانه رقمی حدود یک میلیون تومان بود. تا نیمه دوم مهرماه همه‌چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه وحشتناک‌‎ترین سقوط بورس تا آن روز رقم خورد و اغلب سرمایه‌گذار‌های تازه‌کار ۲۰ درصد ضرر کردند. من که تا آن زمان سرمایه‌ام با احتساب یک میلیون تومانی که در پایان شهریور به آن اضافه کرده بودم، به ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان رسیده بود، با ریزش ۲۰ درصدی، به هفت میلیون و ۸۰۰ هزار تومان برگشت! یعنی علاوه بر سودی که تا آن زمان از بورس کسب کرده بودم، یک میلیون تومان از اصل سرمایه‌ام به باد رفت.

پرده دوم؛ استفاده از تجربه‌‌های یک پیشکسوت
پدرم از سال‌ها قبل در بورس سرمایه‌گذاری می‌کرد. اگر خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم را در نظر نگیریم، او کل سرمایه‌اش را در بورس سهم خریده است. حتی از سال‌ها قبل به نام تک تک اعضای خانواده کد بورسی گرفته تا در زمان عرضه اولیه، به جای یک کد، با چند کد سهام بخرد. برای همین من از سال ۸۹ کد بورسی داشتم، اما نمی‌دانستم! برای اینکه وارد بورس شوم لازم بود از پدرم اطلاعاتم را پس بگیرم. در ابتدا وقتی فهمید می‌خواهم سرمایه‌ام را وارد بورس کنم کلی من را مسخره کرد. اوایل اصلا حرف‌هایم را گوش نمی‌داد و هر شب نصیحت‌های پدرانه‌اش را که بورس خطرناک است نصیبم می‌کرد. تا اینکه بعد از ریزش مهرماه، کاملا مطمئن شد که من تاب ضرر کردن در بورس را نخواهم داشت. هر چه باشد بحث ضرر ۲۰ درصدی در کمتر از یک هفته وسط بود. هر چند، بعد‌ها از سر عقل آمدن من ناامید شد.

پرده سوم؛ کمتر کردن ریسک سرمایه گذاری
بعد از ریزش بورس و ضرر چشمگیری که کردم، از ورود به بورس پشیمان نشدم. احتمالا اگر تجربه بیشتری داشتم می‌توانستم خودم را از این ضرر نجات دهم. برای همین از آن روز به بعد ریسک سرمایه‌گذاری را کم کردم. بخش عمده پول‌هایم را به صندوق‌های سرمایه‌گذاری سپردم که سود پایینی دارند، اما ضرر نمی‌دهند. برای همین تقریبا یکی دو ماه سود چشمگیری در بورس کسب نکردم. طوری که تازه در نیمه پاییز توانستم تنها بخشی از ضرر‌ها را جبران کنم. با احتساب یک میلیون تومانی که هر ماه به سرمایه‌ام در بورس اضافه کردم، کل پول‌هایم به ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسید. این در حالی بود که تا آن زمان ۱۱ میلیون تومان به حساب کارگزاری واریز کرده بودم. به عبارتی عملکردم در بورس همچنان منفی ۵۰۰ هزار تومان بود.

پرده چهارم؛ نقش تجربه، آزمون و خطا
پاییز را به‌یاد گرفتن بورس اختصاص دادم. طوری که تنها با بخش کوچکی از سرمایه‌ام، سهام خرید و فروش کردم. وقتی مطمئن شدم می‌توانم مثل یکی دو هفته اول سود کنم، پول‌هایم را از صندوق‌های سرمایه‌گذاری خارج کردم و تمام سرمایه‌ام را به خرید و فروش سهام اختصاص دادم. همانطور که حدس می‌زدم اوضاع بر وفق مراد پیش رفت و توانستم در نیمه دوم پاییز، دی‌ماه و چند روزی که از بهمن می‌گذرد، علاوه بر جبران ضرر‌های قبلی سود چشمگیری از خرید و فروش سهام کسب کنم. طوری که این روز‌ها سرمایه‌ام در بورس به نزدیکی ۱۶ میلیون تومان رسیده است. علاوه بر هشت میلیون تومانی که در ابتدا وارد بورس کردم، هر ماه یک میلیون از حقوق خبرنگاری را هم به حساب کارگزاری ریختم. با این حساب مجموع واریزی‌هایم در طول چندماه گذشته حدود ۱۳ میلیون تومان بوده است. حالا می‌توانم بگویم در یکی دو ماه گذشته علاوه بر جبران ضررها، توانسته‌ام سه میلیون تومان از بورس درآمد داشته باشم. یعنی رقمی حدود ۲۳ درصد!



پرده پنجم؛ آغاز سوددهی
بورس بعد از سهمیه‌بندی بنزین روی خوش به سهامدارانش نشان داد. سودی که در این مدت کردم، بیشتر به خاطر روند صعودی بورس بود. برای همین نمی‌توانم با جرات می‌گویم که می‌توان در دو ماه ۲۳ درصد سود کرد. اگر ریسک‌های آینده را هم در نظر بگیریم، با توجه به درس‌هایی که از صعود و نزول قیمت سهام شرکت‌ها یاد گرفته‌ام، می‌توانم نهایتا تا ۱۰ درصد سود ماهانه را برای خودم تضمین کنم. با توجه به سرمایه ۱۶ میلیونی‌ام در بورس، درآمد ماهانه می‌شود رقمی حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان.

پرده ششم؛ زمان سروکله زدن با بورس
زمانی که برای معامله در بورس می‌گذارم آنچنان زیاد نیست. اول صبح در مسیرم به محل کار با گوشی سهام خرید و فروش می‌کنم و در بین ساعت‌های کاری، صرفا سامانه معاملات بورس را در گوشه‌ای باز می‌کنم و هر ساعت یک بار نگاهی به آن می‌اندازم. می‌توان گفت روزانه به طور مفید نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه از زمانم را به بورس اختصاص می‌دهم. البته بیشتر وقت گذاشتن کاملا بی‌معنی است، چراکه من نوسان‌گیری نمی‌کنم و صرفا کسانی که به دنبال نوسان‌گیری و سود بیشتر هستند کل ساعات معاملات یعنی از هشت و نیم صبح تا ۱۲ و نیم ظهر را پای سامانه می‌مانند. کسانی مثل من که اصراری به سود‌های بالاتر ندارند، تقریبا به همان اندازه نیم ساعت در روز اتفاقات بورس را دنبال می‌کنند.

پرده هفتم؛ آروزهای بزرگ در بورس
بورس نمی‌تواند شغل اصلی کسی باشد، اما اگر روزی مجبور شوم کارم را کنار بگذارم، قطعا قادر نیستم با یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان سود ماهانه ۱۰ درصدی معاملات سهام، زندگی‌ام را بچرخانم. برای اداره زندگی یک جوان مجرد، دست کم سه میلیون تومان درآمد ماهانه لازم است. به عبارتی باید حداقل ۳۰ یا ۴۰ میلیون تومان در بورس سرمایه داشته باشم. علاوه بر این، نمی‌توانم کل عملکردم در بازار بورس را سر ماه بیرون آورده و خرج کنم. کار معقول این است که یک سوم سود ماهانه را به خرج‌های روزمره اختصاص دهم. تنها در چنین حالتی می‌توانم سرمایه‌ام را در بورس زنده نگه دارم. برای همین اگر بخواهم به بورس به عنوان شغل اصلی نگاه کنم، باید ماهانه ۹ میلیون تومان از خرید و فروش سهام درآمد کسب کنم. از آنجایی که نهایت توان من سود ۱۰ درصدی در هر ماه است، برای این کار دست کم ۹۰ میلیون تومان سرمایه احتیاج دارم. آن زمان می‌توانم با خیال راحت با رئیسم دعوا کنم و زندگی‌ام را با بورس بچرخانم.