چرا ثروتمندان از اپیدمیها وحشت دارند؟
اپیدمی کروناویروس بر اساس پیش بینی سازمانهای جهانی ممکن است تا نیم میلیارد نفر را به زیر خط فقر ببرد و این رقم با توجه به نابرابریهای اقتصادی موجود در پیش از این اپیدمی، میتواند بسیار نگران کننده باشد. چنین وضعیتی میتواند تهدیدی بزرگ برای نظام سرمایه داری کنونی جهان باشد چرا که این بار حرکتهای احتمالی ضد «نظم موجود»، میتوانند فراتر از انقلاب هاب دهقانی سدههای گذشته، گریبان سرمایه داران جهانی را بگیرند.
کروناویروس مانند سایر بحرانهای قبل از آن، میتواند تعادل بین ثروتمندان و فقیران را تغییر دهد و چنین امری طبیعتاً میتواند پیامدهای خاص خود را به دنبال داشته باشد. در گذشته «طاعون ژوستینین» در نهایت منجر به سقوط امپراتوری روم شد و «طاعون سیاه» پایههای نظام فئودالی در اروپا را به لرزه درآورد و طبقات بالای جامعه را دچار بحران کرد. پرفسور «والتر شیدل»، استاد تاریخ دانشگاه استنفورد، طی مقالهای که در نشریه نیویورک تایمز منتشر شد، به این مسئله پرداخته است که چگونه اپیدمیهای بزرگ بر طبقه ثروتمندان تأثیر میگذارند و در این میان اپیدمی کروناویروس چه تفاوتی با اپیدمیهای پیشین دارد.
در پاییز سال ۱۳۴۷ میلادی، ککهای موش صحرایی که حامل «طاعون خیارکی» (متداولترین حالت طاعون که طی نیش کک یا گازگرفتگی توسط موش آلوده به وجود میآید و یکی از سه نوع طاعون ناشی از باکتری یرسینیا پستیس است) بودند، به وسییله چند کشتی از دریای سیاه وارد ایتالیا شدند. طی چهار سال بعد، یک بیماری همه گیر در اروپا و خاورمیانه پراکنده شد. هراسها وقتی گسترش یافت که غددهای عجیبی در زیر بغل و کشاله ران قربانیان ظاهر شد. تاولهای سیاه بدن مبتلایان را فرا میگرفت، تب بدن بالا میرفت و اندامها کارایی خود را از دست میدادند. شاید یک سوم مردم اروپا به دنبال این طاعون از میان رفتند.
«جیووانی بوکاچیو» (نویسنده مشهور قرن ۱۵ ایتالیا) در کتاب «دکامرون» گزارشی عینی را از این اپیدمی ارائه میدهد: «هنگامی که همه قبرستانها پر شدند، خندقهای عظیمی در محوطههای کلیساها حفر شدند که صدها قربانی جدید در آنها قرار گرفتند و مانند محموله کشتیها در آنها ردیف شدند». به گفته دیگر نویسنده مشهور ایتالیایی آن زمان یعنی «آنجلو دی تورا» از شهر «سیه نا»؛ «خیلیها مردند و همه اعتقاد داشتند که این پایان جهان است».
با این حال این فقط آغاز ماجرا بود. طاعون کمتر از یک دهه بعد برگشت و منجر به شعله ور شدن دورهای به مدت یک قرن و نیم شد که چندین نسل متوالی را به کام مرگ کشاند. «ابن خلدون»، مورخ بزرگ عرب در قرن ۱۴ میلادی، در خصوص این «طاعون ویرانگر که ملتها را نابود کرده و باعث از بین رفتن جمعیت شده است»، نوشت: «کل جهان مسکون تغییر یافته است».
اما جدای از نویسندگان، ثروتمندان آن عصر نیز برخی از این تغییرات را نگران کننده میدانستند. به گفته یک رویدادنامه نویس انگلیسی ناشناس، مینویسد: «کمبود کارگران باعث میشد که فرودستان (=کارگران) هنگام کار، ناز کنند و به سختی میتوان متقاعدشان کرد که با دستمزد سه برابر، به سرآمدان (=ثروتمندان و اعیان) خدمت کند». به دنبال این شرایط کارفرمایان با نفوذ، همچون صاحبان زمینهای بزرگ، دربار انگلیس را متقاعد کردند تا دستورالعملهایی مربوط به کارگران را به تصویب برساند که بر اساس آن «کارگران موظف به پذیرش شرایط کاری پیشنهادی» برای همان دستمزدهای ناچیز هستند.
اما هرچه موجهای پی در پی طاعون باعث کاهش نیروی کار شد، کارگران روزمزد و اجارهای نیز «هیچگونه توجهی به فرمان پادشاه نمیکردند». روحانی آگوستینی، «هنری نایتون» در شکایت از این وضعیت نوشت: «اگر کسی میخواست این کارگران روزمزد را استخدام کند، باید تسلیم خواستههای آنان میشد چرا که در غیر این صورت باید منتظر از بین رفتن میوهها یا ذرتهای خود میشد».
در نتیجه این تغییر تعادل بین کار و سرمایه، اکنون به لطف تحقیقات مورخان اقتصادی میدانیم که درآمد واقعی کارگران غیر ماهر طی چند دهه در بسیاری از مناطق اروپا دو برابر شده است. براساس سوابق مالیاتی که در بایگانی بسیاری از شهرهای ایتالیا باقی مانده است، نابرابری ثروت در بیشتر این مناطق، پس از طاعون رو به کاهش رفت. در انگلیس، خوراک و پوشاک کارگران بعد از دوران طاعون بزرگ بهتر شد و حتی قادر به پوشیدن پارچههای خزی بودند که قبلاً برای بقیه آنها ممنوع بود. در همین زمان، دستمزدهای بالاتر و رانتهای پایین تر، ملاکان را تحت فشار قرار داد و بسیاری از آنها نتوانستند از حق وراث خود استفاده کنند. از مدتها پیش، تعداد اربابان و شوالیهها رو به کاهش رفت و از زمانی که اولین طاعون رخ داد این گروه اغلب تبدیل به ثروتمندان کوچکتری شدند.
اما این نتایج چندان محسوس نبود. در حقیقت طاعونهای بزرگ و بحرانهای مشابه دیگر، در طی قرنها و شاید هزاران سال، اولویتهای سیاسی و تصمیم گیریهای مسئولان را شکل داده اند. انتخاب سیاستهایی که در پاسخ به چنین مصیبتهایی شکل میگیرد، مشخص میکند که نابرابری اجتماعی افزایش مییابد یا خیر و تاریخ به ما میآموزد که این گزینهها میتوانند جوامع را به گونههای مختلف تغییر دهند.
با نگاهی به سوابق تاریخی اروپا در اواخر قرون وسطا، میبینیم که طبقات بالای جامعه، حتی تحت فشار شدید ناشی از یک بیماری همه گیر، به آسانی حاضر به واگذاری زمینهای خود نشدند. در جریان انقلاب بزرگ دهقانان انگلستان در سال ۱۳۸۱ میلادی، کارگران در کنار دیگر خواسته ها، به دنبال حق آزادی مذاکره در مورد قراردادهای کاری خود بودند. اما اشراف و نیروی مسلح آنها در تلاش برای وادار کردن مردم به رعایت نظم قدیمی، این شورش را به زور سرکوب کردند. با این حال آخرین بقایای تعهدات فئودالی به زودی محو شد. کارگران میتوانستند دستمزد بهتری بگیرند چرا ملاکان و کارفرمایان اتحاد یکدیگر را به هم زدند تا بتوانند برای دست یابی به کارگران ارزان رقابت کنند.
اما سرکوب در جاهای مختلف، شرایط بهتر را به همراه داشت. در اواخر قرون وسطای اروپای شرقی، از پروس (آلمان) و لهستان گرفته تا روسیه، اشراف به خاطر به اسارت درآوردن نیروی کار فقیر و دهقانان خود، تحت فشار بودند. این وضعیت نتایج اقتصادی بلند مدتی را برای کل منطقه در پی داشت: به مرور کارگران آزاد و شهرهای پر رونق، اروپا را به سمت مدرنیزاسیون سوق دادند، هرچند که در مناطق شرقی این قاره، توسعه با تأخیر مواجه شد.
در جنوب اروپا، حکومت مملوکان مصر (حکومت از ۱۲۵۰ تا ۱۵۱۷ میلادی)، یک جبهه متحد را برای ادامه کنترل خود بر زمین و ادامه بهره برداری از دهقانان حفظ کرد. این حکومت حتی با وجود کاهش جمعیت اتباع خود بر اثر طاعون، آنها را وادار کرد که همان میزان مالیات و پیشکشهای مرسوم قبل از دوران طاعون بزرگ را به دولت پرداخت کنند. این سیاست، اقتصاد حکومت مملوکان را به سوی نابودی کشاند چرا که موجب شکل گیری انقلابهای دهقانی و رها کردن زمینهای از سوی کارگران شد.
اما تاریخ نشان میدهد که بسیار پیشتر از این نیز سیاست سرکوب، ناکارآمد بوده است. اولین بیماری همه گیر شناخته شده طاعون در اروپا و خاورمیانه که از سال ۵۴۱ آغاز شد، قدیمیترین شاهد این مدعاست. ۸۰۰ سال پیش از دستورالعملهای انگلیسی برای کارگران که در دوران طاعون سیاه معین شد، «ژوستینین» امپراتور روم، دستوراتی را بر علیه کارگران کمیابی که «با نقض آداب و رسوم باستانی، خواستار دستمزد و حقوق مضاعف و حتی سه برابر بود»، صادر کرد تا «تسلیم شور و اشتیاق هوسناک» آنها نشود. اما دو برابر شدن یا سه برابر شدن دستمزدهای واقعی کارگران که در اسناد پاپیروس از استان بیزانسی مصر گزارش شده است، هیچ تردیدی در این امر باقی نمیگذارد که فرمان وی به علت نبود کارگر، نادیده گرفته شده است.
در قاره آمریکا، استعماگران اسپانیایی نیز با چالشهای مشابهی روبرو شدند. در آنچه وحشتناکترین بیماری تمام طول تاریخ لقب گرفت، به محض اینکه «کریستوف کلمب» در سواحل کارائیپ پیاده شد، آبله و سرخک تمام جوامع بومی در سراسر نیم کره غربی را در بر گرفت. این ویرانی باعث پیشرفت کار استعماگران اسپانیایی شد و مهاجمان سریعاً پاداش خود را با املاک عظیم و دهکدههای پر از برده گرفتند. برای مدتی، تحمیل و اجرای دقیق دستورالعملهای کنترل دستمزد از جانب حاکمان جدید اسپانیایی، بازماندگان این اپیدمی را از بهرهمندی از مزایای کمبود نیروی کار باز داشت. اما هنگامی که سرانجام پس از سال ۱۶۰۰ بازارهای کار آزاد شد، دستمزدهای واقعی در مرکز مکزیک به سه برابر رسید.
هیچ یک از این داستانها برای توده مردم پایان خوشی نداشت. هنگامی که کمبود جمعیت ناشی از طاعون ژوستینین احیا شد، طاعون سیاه و بیماری همه گیر آمریکا در قرون وسطا، دستمزدها را به سمت پایین کشاندند و طبقات بالا مجدداً کنترل کامل را به دست آوردند. استعمار آمریکای لاتین در ادامه برخی از شدیدترین نابرابریها را پدید آورد. در بیشتر جوامع اروپایی، نابرابری در درآمد و ثروت به مدت چهار قرن و تا آستانه جنگ جهانی اول رو به افزایش بود. فقط در آن زمان بود که موج عظیمی از تحولات فاجعه بار، نظم ایجاد شده را تضعیف کرد و نابرابری اقتصادی را به حدی کاهش داد که از زمان طاعون سیاه دیده نشده بود.
در خصوص یافتن نشانههایی از گذشته برای همه گیری فعلی ما، باید نسبت به قیاسهای سطحی محتاط باشیم. حتی در بدترین حالت، Covid-۱۹ سهم بسیار کمتری از جمعیت جهان را نسبت به هر یک از این بلایای پیشین خواهد کشت که میتواند آن را به آسانی با نیروی کار فعال و نسل بعدی جبران کند. نیروی کار به اندازه کافی کمیاب نمیشود که بتواند دستمزدها را بالا ببرد و یا ارزش املاک و مستغلات را کاهش دهد. البته باید افزود که اقتصادهای ما دیگر به زمینهای کشاورزی و کار دستی اتکای چندانی ندارند.
مهمترین درس تاریخ ماندگار است. تأثیر هرگونه بیماری همه گیر، فراتر از زندگی گمشده و محدود شدن تجارت است. امروز آمریکا در دفاع از وضع موجود و یا پذیرفتن تغییرات مترقی، با یک انتخاب اساسی روبرو است. بحران کنونی میتواند اصلاحاتی در توزیع مجدد ثروت مشابه آنچه را که توسط رکود اقتصادی بزرگ و یا جنگ جهانی دوم به وجود آمد، ایجاد کند، مگر اینکه منافع تخصیص یافته برای عدهای خاص، بیش از حد قدرتمند باشد که بتوان بر آنها غلبه کرد.
اگرچه اپیدمی کروناویروس در شرایط اقتصادی متفاوتی با اپیدمیهای پیشین در جریان است، اما به تبع آن شرایط اجتماعی و سیاسی نیز امروزه تغییر کرده است. اپیدمی کروناویروس بر اساس پیش بینی سازمانهای جهانی ممکن است تا نیم میلیارد نفر را به زیر خط فقر ببرد و این رقم با توجه به نابرابریهای اقتصادی موجود در پیش از این اپیدمی، میتواند بسیار نگران کننده باشد. چنین وضعیتی میتواند تهدیدی بزرگ برای نظام سرمایه داری کنونی جهان باشد چرا که این بار حرکتهای احتمالی ضد «نظم موجود»، میتوانند فراتر از انقلاب های دهقانی سدههای گذشته، گریبان سرمایه داران جهانی را بگیرند.