سایت خبری طلا

مرد اخبار ایران ممنوع‌الکار شد!

منبع: سایت طلا


کسی که سال‌هاست ساعت ۹ شب خیلی از ایرانی‌ها را به خود اختصاص داده است به ویژه آنهایی که روی خبر ساعت ۲۱ شبکه یک، تعصب دارند و به هر شکل ممکن حتی اگر جایی میهمان باشند باید آن را ببینند. محمدرضا حیاتی در پی اظهار ارادتش به ابی و صدای او دچار دردسر شد. مسولان صداوسیما تلفنی از حیاتی خواسته‌اند که فعلاً به سازمان نرود.


به گزارش سایت طلا ، محمدرضا حیاتی را می‌شود مرد اخبار ایران نامید.

من از ارادتمندان ابی هستم. این جمله را محمدرضا حیاتی گفت. در گفتگویی دو نفره. وقتی که مجری انتظار داشت تمام قد پشت محسن چاوشی را بگیرد و به همسر خواننده آن‌ور آبی بتازد. محمدرضا حیاتی اما صدای ابی را صدای سال‌ها خاطره خواند که هنوز هم بعد از پنجاه سال ترانه‌های قبل از انقلابش را گوش می‌دهد و لذت می‌برد. حیاتی که گویا از علت درگیری دوخواننده بی‌خبر بود، گفت که صدای چاوشی و سبکش را هم دوست دارد. مخصوصا ترانه‌هایی که برای تیتراژ فیلم‌ها خوانده است.

ابراز علاقه حیاتی به ابی که خواننده لس‌آنجلسی است در عرف صدا و سیما نمی‌گنجید. از این رو پس از مصاحبه با محمدرضا حیاتی، مجری و گوینده خبر تلویزیون، تماس گرفتند که تا اطلاع ثانوی به سازمان نرود. 

محمدرضا حیاتی در مصاحبه‌ای به تازگی به ماجرای اظهار نظر درباره ابی و ممنوع‌الکاری‌اش اشاره کرده و گفته است: «از آن روز به بعد تلویزیون نرفته‌ام. تماس گرفتند گفتند فعلا نیایید.‌ من هم گفتم چشم. عرض کردم من که بازنشسته شدم و همان موقع هم قبل از دستور شما تقاضا کردم اگر امکان دارد دیگر نباشم.»

حیاتی خدا را شاهد قرار داده که ظاهر و باطنش همیشه همین بوده است و اگر می‌خواست از موقعیتش استفاده کند، به‌راحتی می‌توانست اما هیچ‌‌گاه از رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل هیچ خواسته‌ای نداشته است.

محمدرضا حیاتی واکنش صداوسیما به ماجرای ابی را این طور توصیف کرده است که: «بالاخره ممکن است شخص آقای علی عسگری، مدیر خبر ، معاون سیاسی و دیگر دوستان از حرف من ناراحت شده باشند ولی هر حرفی زدم فقط از روی صداقت و حرف دلم و مردم بوده است.»

یکی از دلایلی که گفته می‌شود صداوسیما نتوانسته از ابراز علاقه محمدرضا حیاتی به ابی چشم‌پوشی کند، چرایی جدال مهشید حامدی همسر ابی با محسن چاووشی بوده است. 

 این مرد اخبار حالا به خاطر یک اظهارنظر ممنوع از کار و اصطلاحا ممنوع‌الکار شده است. دلیل این ممنوع‌کاری هم گویا تعریف از ابراهیم حامدی (ابی) و فردین بوده است. خودش ماجرا را اینگونه روایت می‌کند: «تماس گرفتند گفتند فعلا نیایید. ‌من هم گفتم چشم. عرض کردم من که بازنشسته شدم و همان موقع هم قبل از دستور شما تقاضا کردم اگر امکان دارد دیگر نباشم. بالاخره ممکن است شخص آقای علی عسگری، مدیر خبر، معاون سیاسی و دیگر دوستان از حرف من ناراحت شده باشند ولی هر حرفی زدم فقط از روی صداقت و حرف دلم و مردم بوده است.»

ممنوع‌الکاری در صداوسیما درست مثل خودکار گذاشتن معلم‌ها بین انگشت‌های دانش‌آموزان است. آنها خودکار می‌گذاشتند تا دانش‌آموز خاطی درس عبرتی باشد برای دیگران و صداوسیما ممنوع‌الکار می‌کند تا حساب کار دست بقیه مجری‌ها، بازیگران و اخبارگویان بیاید.

پیام واضح است: «ما حتی با حیاتی اتوکشیده هم شوخی نداریم چه برسد به شما که گاهی شلوار پاره هم می‌پوشید.» هم آن معلم‌ها فکر می‌کردند تنبیهشان به نفع دانش‌آموزان است و هم این مدیران صداوسیما؛ که تاریخ نشان داده است هر دو اشتباه می‌کنند.

نباید فراموش کرد که حیاتی از دسته افرادی است که تحلیل سیاسی ندارد و به خاطر همین نبود تحلیل، مورد توجه مدیران تلویزیون برای خواندن اخبار شد و گرنه او هم مانند برخی از گویندگان قدیمی خبر حاضر به همکاری با صداوسیما نمی‌شد.

واقعا این همه «ممنوع‌کار» کردن افراد در صداوسیما، چه دستاوردی برای تلویزیون داشته است؟ دیگر کسی کاری، حرفی و نظری مغایر با منویات مدیران صداوسیما نکرده، نزده و نداده است؟ آیا دیگر همه دست به سینه ایستادند و «چشم» از دهانشان نیفتاد؟

اتفاقا این ممنوع‌الکار کردن آدم‌ها، دایره صداوسیما را تنگ‌تر و تنگ‌تر کرد. ما هر روز می‌بینم که هنرمندان بیشتری از صداوسیما بویژه تلویزیون فاصله می‌گیرند. گزارشگران و مجری‌های بیشتری سودای شبکه‌های آن‌ور آبی را می‌کنند. می‌بینیم که مدیران تلویزیون با دست خودشان تابلوی «ماهواره نگاه کن» را به مردم نشان می‌دهند. واقعا چرا تلویزیون دیگر مثل دهه هشتاد و حتی هفتاد برای مردم جذاب نیست؟ چرا چهره‌هایی که مردم آنها را دوست دارند دیگر حاضر نیستند وارد قالب تلویزیون شوند؟

واقعا اگر نبود خلاقیت‌های فردی و کپی‌کاری‌های غربی، صداوسیما چه حرفی برای گفتن داشت؟ چرا دیگر تلویزیون نمی‌تواند سریال‌های خیابان‌خلوت‌کُن بسازد؟ چرا دیگر حتی نمی‌تواند سریال مناسبتی خوب بسازد؟ ماه رمضانی که گذشت را ببینید تا متوجه عمق فاجعه شوید.

به نظر می‌رسد صداوسیما فقط به دنبال زدن حرف جریانی خاص در کشور و جلب نظر آنهاست و اینکه باقی مردم چه می‌گویند و چه فکر می‌کنند برایشان مهم نیست. ممنوع می‌کنند، سانسور می‌کنند، مجری حذف می‌کنند تا بشود آنچه آنها می‌خواهند.

همین می‌شود که سریال‌های ترکی، سکه رایج کشور می‌شود و  شبکه‌های ماهواره‌ای با نصف امکانات صداوسیما به راحتی گوی رقابت را می‌ربایند. آنها هر روز فکر می‌کنند چگونه مخاطب جذب کنند و مدیران صداوسیما هر روز منتظرند ببینند چه کسی را ممنوع‌الکار، ممنوع‌التصویر، ممنوع‌الصدا و ... کنند.