سایت خبری طلا

«کتاب قله»؛ رمزگشایی علمی از عوامل کلیدی موفقیت‌های بزرگ

منبع: سایت طلا


چه عاملی افراد بسیار موفق را متفاوت می‌‌سازد؟ به لطف مالکوم گلدول و استفاده او از تحقیقات اریکسون پاسخ این سوال در قانونی به نام قانون «ده هزار ساعت» نهفته است.


چه عاملی افراد بسیار موفق را متفاوت می‌‌سازد؟ به لطف مالکوم گلدول و استفاده او از تحقیقات اریکسون (که در ادامه با او آشنا می‌شوید) پاسخ این سوال در قانونی به نام قانون «ده هزار ساعت» نهفته است. به این مفهوم که هر کسی با ده هزار ساعت تمرین می‌تواند در حرفه یا زمینه فعالیت خود به یک سطح متعالی برسد. اما اندرس اریکسون سعی دارد بگوید که این برداشت از قانون ده هزار ساعت، مشکل‌ساز است و موفقیت به عوامل دیگری هم مربوط است.

همه می‌خواهند در راس حرفه و شغل خود باشند. اما چگونه به آنجا برسیم؟ بسیار خب! در این مقاله کوتاه، کمی در این باره می‌خوانیم و از رازهای مبتنی بر نظریه‌های علمی در این باره استفاده می‌کنیم!

تلاش تکراری=  نتیجه تکراری!

بسیاری از افراد انتظار دارند فقط با تمرین معمولی، یا از طریق انجام کارهای تکراری که هیچ‌وقت جواب نداده، نتایجی متفاوت بگیرند! این در حالی است که نه تنها «تمرین» معمولی، بلکه «سال ها تجربه از یک مهارت» یا گاهاً «تمرین حرفه‌ای» هم نمی‌تواند تضمینی برای «متخصص شدن» در یک کار به ما بدهد!

مثال‌های فراوانی وجود دارد از کسانی که سال‌های سال در یک رشته به خصوص فعالیت می‌کنند، اما نه تنها در آن متخصص نمی‌شوند، بلکه حتی تنزل هم پیدا می‌کنند!

دارن هاردی روزی گفته بود:

"اگر همان کاری را کنی که همیشه می‌کردی، همان نتیجه را می‌گیری که همیشه می‌گرفتی...!"

پس اگر حتی تمرین حرفه‌ای یا تجربه زیاد هم باعث نمی‌شود در کاری متخصص شویم، باید چه کار کنیم؟

بسیار خب!

بد نیست گریزی به کتاب مشهور اندرس اریکسن بزنیم. کتابی که از «تحقیقات چندین ساله دانشمندان و روانشناسان» پیرامون متخصص شدن در هر کاری، رمزگشایی می کند.کتاب قله!

او راهش را به ما یاد می‌دهد...

نه حرفه‌ای نه معمولی؛ فقط آگاهانه!

اریکسن در کتاب خودش «قله» (که به تازگی توسط پیام بهرام پور به فارسی ترجمه شده است) از عبارتی تحت عنوان «تمرین آگاهانه» سخن می‌گوید.

آقای اریکسن در کتاب خودش، تمرین آگاهانه یا به به بیان بهتر «اقدام هدفمند» را برای رسیدن به «قله» خود یا «متخصص شدن در هر کاری» پیشنهاد می‌دهد.

او در این کتاب به شیوه نظری و تجربی، روشی را ارایه می‌دهد که هرکسی را در هر کاری می تواند به یک متخصص تبدیل کند!

اما تمرین آگاهانه چیست و چطور می‌توانیم در هر کاری، آگاهانه تمرین کنیم؟

فرق تمرین آگاهانه با تمرین غیرآگاهانه یا بی هدف این است که در «تمرین بی هدف» فرد لزوماً تمرینی را دنبال می‌کند و انتظار دارد که تکرار، به تنهایی عملکردش را بهبود ببخشد.

اما در رویکرد «تمرین آگاهانه» این قضیه برعکس است.

رویکرد «تمرین آگاهانه» به ویژه برای کسانی که «طرز فکر رشد» دارند، مفید و موثر است. کسانی که می‌خواهند بازدهی‌شان را هر روز زیادتر کنند و مسیر متخصص شدن و حرفه‌ای شدن در کارها را به صورت سریع‌تر و به نحوی‌ موثرتر طی کنند. کسانی که معتقدند ذهن و فکر و توانایی‌های ما ثابت نیستند و همواره می‌توانند مطابق با شرایط گوناگون رشد کنند و بهتر شوند.

توضیح کامل این رویکرد را می‌توانید در «کتاب قله» بخوانید و در هر کاری که بخواهید متخصص شوید! (برای خرید اینجا کلیک کنید)

اما مهم‌ترین نکات «تمرین اگاهانه» را اینجا برای شما شرح می‌دهم:

۱-تمرین آگاهانه در خارج از منطقه راحتی یا «منطقه امن» فرد صورت می‌گیرد؛ بنابراین نباید انتظار داشته باشید که «لذت بخش» باشد. نباید فراموش کرد که هرچند همیشه امکان پیشرفت و بهبود عملکرد وجود دارد، انجام «تمرین آگاهانه» همیشه آسان نیست. حفظ تلاش و تمرکز که از لازمه‌های تمرین هدفمند است، کار سختی است و خوشایند به نظر نمی‌رسد!

۲- تمرین آگاهانه، نیازمند اهداف شفاف و واضح است. نه اهدافی مبهم. اینکه بگویید «می‌خواهم یک تنیسور بهتر باشم» مبهم به نظر می‌رسد. اینطور نیست؟

شما باید اهدافتان را محدودتر و حلقه آن را تنگ‌تر کنید. مثل «تلاش برای زدن سرویس به گوشه‌هایی از زمین که کار را برای حریف سخت‌تر کند.»

این یکی واضح‌تر بود. درست است؟

۳- تمرین آگاهانه نیازمند توجه و تمرکز کامل است نه همراه با چک کردن هر ۵ دقیقه یکبار گوشی تلفن!

شما باید ذهن‌آگاهی و کار عمیق را یاد بگیرید. وقتی در هر کاری که می‌خواهید انجام دهید، ذهن آگاهی و توجه و تمرکز کامل داشته باشید، به خوبی می‌توانید از فواید «تمرین آگاهانه» استفاده کنید.

۴- تمرین آگاهانه (به خصوص در مراحل اولیه) نیاز به بازخورد گرفتن از میزان تلاش‌ها وتغییر در تلاش‌ها و اصلاح خطاها دارد. چه بهتر که تنهایی انجامش ندهید و یک مربی یا همراه داشته باشید.

بازخورد باید به گونه‌ای باشد که بتوانید نقاط ضعف‌ خود را شناسایی کرده و شروع به اصلاح آن‌ها کنید. در برخی عرصه‌ها مثل جراحی، بازخورد، بخش طبیعی کار است؛ چرا که شما به سرعت می‌فهمید که چه زمانی خطا کرده‌اید. اما در اکثر موارد، نیاز به کسانی دارید که بر اعمال شما نظارت داشته باشند و شما را هدایت کنند. اریکسون این‌گونه شرح می‌دهد که بعد از 50 ساعت تمرین گلف، اکثر آدم‌ها می‌توانند از نظر منطقی گلف‌بازان حرفه‌ای باشند. و بعد از کمی پیشرفت، گلف به یک تفرج اجتماعی تبدیل می‌شود که آن‌ها برای تفریح در آن شرکت می‌کنند. افراد ساعت‌ها مشغول تمرین می‌شوند ولی این کار به بهتر شدن بازی آنان کمک نمی‌کند.

از سوی دیگر، گلف‌بازان حرفه‌ای علاوه بر این که ساعت‌ها به تنهایی تمرین می‌کنند، با مربیان خودشان هم کار می‌کنند. نه به این خاطر که به انگیزه نیاز دارند یا به کسانی که به آن‌ها بگوید چه کار انجام دهند (اگر نتوانید در خود انگیزه ایجاد کنید و اطلاعات زیادی درباره بازی گلف کسب کنید، حرفه‌ای نخواهید شد)؛ بلکه به این خاطر که بازخوردها را ارائه و پیشرفت‌ها را نشان دهند. نوازندگانی که در سطح جهانی هستند همیشه کار می‌کنند تا نقاط ضعف خود را شناسایی کنند و به همین دلیل است که قهرمانان حرفه‌ای نیز ساعت‌های زیادی را در اتاق فیلم سپری می‌کنند تا به‌دنبال نقص‌های کوچک در تکنیک خود باشند. تنها راهی که می‌توانید عملکرد خود را بهتر کنید، شناسایی نقاطی هستند که هنوز باید روی آن‌ها کار کنید.

۵- اگر نکات تمرین هدفمند را رعایت کنید اما برای آموزش طراحی نکنید، به‌خصوص در نقاطی که نیاز به پیشرفت دارید، بی‌فایده خواهد بود. به روشی که در مدرسه ورزش می‌کردید، فکر کنید. مربی احتمالاً برخی اصول ابتدایی را برای شما عنوان می‌کرد و بعد در تمرین‌های گروهی شما را هدایت می‌کرد.

ممکن است برخی فیلم‌ها را ببینید و بتوانید نقص‌های عملکرد خود را تشخیص دهید، اما به ندرت تمرین‌های شخصی برای رفع آن نقص‌ها به شما داده می‌شود. این نوع آموزش نتایج مطلوبی به دنبال نخواهد داشت.

برای آن که دلیلش را بفهمید، دوباره به مثال گلف باز می‌گردیم. گلف‌بازان حرفه‌ای با ۱۸ راند بازی کردن، تمرین می‌کنند. آن‌ها شات‌های خاصی را بارها و بارها تمرین می‌کنند و توجه خاص به بازی کسانی دارند که شکست می‌خورند. کار دشواری است، به همین دلیل است که افراد کمتری خود را در معرض این کارها قرار می‌دهند و در میان بهترین‌های حرفه و رشته خود جای می‌گیرند. اریکسون می‌گوید به عنوان یک قهرمان رقابت جو، نکته‌ای که حین پیشرفت خود متوجه شدم این است که تمرین کردن اصول اولیه، بخش بزرگی از آموزش است.

آیا تمرین آگاهانه به جز سطح فردی، در سطح سازمانی هم کاربرد دارد؟

بررسی‌ عملکرد اریکسون نشان می‌دهد که بسیاری از این اصول نه تنها در عملکرد فردی به کار گرفته می‌شوند، بلکه در سطح سازمانی هم کاربرد دارند.

هنوز هم مفهوم تمرین‌های مداوم تا حد زیادی در دنیای شرکت‌های بزرگ غایب است. شما با چیزهایی همچون عنوان و شغل (و به ندرت مهارت)، ارزیابی می‌شوید. این اشتباه بزرگی است، به‌خصوص با در نظر گرفتن این حقیقت که وقتی بیش از یک دهه نیروی کار بوده‌اید، اکثر مهارت‌هایی که به عنوان یک دانشجو یا کارمند تازه وارد آموخته‌اید، منسوخ شده هستند. بدون داشتن تمرین‌های مداوم، مهارت‌ها پوسیده شده و عملکرد کاهش می‌یابد. 

یکی از یافته‌های اریکسون که کمتر درباره آن صحبت شده این است که هیچ محدودیتی برای پیشرفت وجود ندارد. بعد از یک قرن، هنوز هم رکوردهای المپیک هر ۴ سال شکسته می‌شوند. در تمام رویدادها، قهرمانان هر نسل بهتر از نسل گذشته عمل می‌کنند. عجیب است که ما چنین پیشرفت و بهبودی را در زندگی حرفه‌ای خود انتظار نداریم. همانند گلف‌بازانی که آخر هفته‌ها بازی می‌کنند، اکثر ما مهارت‌های کافی را می‌آموزیم اما هرگز فراتر از آن پیش نمی‌رویم. ما می‌توانیم بهتر از این‌ها عمل کنیم....