به گزارش موبوایران،کوتاهترین جنگ در تاریخ جهان بین انگلیس و زنگبار اتفاق افتاد که گفته میشود بین ۳۸ تا ۴۵ دقیقه بیشتر طول نکشید و بریتانیا با ابزار و امکانات خود و بهره بردن از خیانت برخی زنگبارئیها بر این کشور آفریقایی سلطه یافت.
بزرگترین جنگی که تاکنون در تاریخ جهان به ثبت رسیده، مجموعه جنگهایی است که به جنگهای صدساله مشهور است. این جنگها بین انگلستان و فرانسه در میان سالهای ۱۳۳۷ و ۱۴۵۳ اتفاق افتاد.
این جنگها آنقدر طولانی بودند که در مدت زمان جنگ، فرانسه ۵ پادشاه و انگلستان هم ۵ پادشاه مختلف داشت و هر کدام در برخی مناطق پیروز شده و یا شکست میخوردند که در نهایت پس از چندین سال، فرانسه پیروز این خصومت شد.
همهی جنگها آثار جانی، مالی و روحی روانی بسیاری را در پی خواهند داشت. اکثر جنگهایی که در تاریخ رخ داده به دلایل مهمی از جمله قلمرو، منابع طبیعی، دفاع از ناموس و یا آزادیهای سیاسی بوده، ولی بعضی از جنگها هم کاملا مضحکانه بوده اند و دلیلی که منجر به آغاز آن جنگها شده خنده دار است.
جنگ خوک
همانطور که از نام این جنگ هم معلوم است دلیل اولیه بر سر کشته شدن یک خوک بوده است. این جنگ در سال ۱۸۵۹ بین ایالات متحده و بریتانیای کبیر در جزیره سن خوان رخ میدهد و حادثه از آنجا آغاز میشود که در این جزیره مهاجران آمریکایی و کارگران بریتانیایی شرکت هادسون اقامت داشتند و هر دو بخش هم ادعای مالکیت بر زمینهای آنجا را میکردند. کشاورزی آمریکایی به نام ” لیمان کاتلر ” یک خوک را در حال خوردن سیب زمینی هایش در باغ میبیند و به سمت حیوان نشانه گرفته و شلیک میکند. کشته شدن خوکی که متعلق به یک بریتانیایی بود تنش بین طرفین را بیشتر کرده و بریتانیاییها هم تصمیم به دستگیری مرد کشاورز میگیرند. از طرف دیگر خبر به ارتش آمریکاییها رسیده و آنها گروهی را برای جلوگیری از این کار اعزام میکنند. بریتانیاییها هم ارتش مسلح خودشان را به محل اعزام کرده و درگیری سردی بین طرفین رخ میدهد. سرانجام در اکتبر ۱۸۵۹ جنگ بین دو طرف با مذاکرات مختومه اعلام میشود و هیچگونه تلفات جانی به جا نمیماند.
جنگ نیکا
در سال ۵۳۲ پس از میلاد، بخش عظیمی از جمعیت در خیابانهای قسطنطنیه جمع شدند و بخشهای زیادی از شهر را به آتش کشیدند و حتی کار به برکناری دولت امپراتور ژوستین هم کشیده شد و دلایل همهی اینها مسابقات ارابه رانی بود. در قرن ششم مسابقات ارابه رانی به اوج محبوبیت خودشان رسیده بودند و محل برگزاری مسابقات در میدان اسب سواری قسطنطنیه بود. در هر مسابقه جمیعت زیادی از طرفداران به دو دسته تقسیم میشدند و به طرفداری از تیم شان میپرداختند که البته رفتارهای آنها بیشتر شبیه به گانگسترهای خیابانی بود تا طرفدار ورزشی. معروفترین تیمها در آن زمان تیم آبیها و سبزها نامیده شده بودند و آغاز این شورش هم بر میگردد به روزی که امپراتور با درخواست بخشش دو تن از اعضای تیم آبی که محکوم به اعدام بودند مخالفت کرد. در اتفاقی نادر طرفداران دو گروه باهم متحد شدند و دست به شورش زدند. پس از چند روز توانستند مقر فرماندهی شهر را آتش بزنند و با سربازان امپراتوری بجنگند. سرانجام امپراتور دست به سرکوبی شدید زد و با کشتن بیش از ۳۰.۰۰۰ نفر در اطراف میدان اسب دوانی توانست به این شورش پایان دهد.
جنگ سگ سرگردان
در یکی از عجیبترین درگیریهای قرن بیستم یک سگ باعث بحران بین المللی شد. یونان و بلغارستان به دلیل رقابت بر سر مالکیت مقدونیه از روابط خوبی با هم برخوردار نبودند و کشته شدن این سگ هم باعث باز شدن زخمهای قدیمی شد. ماجرا از آنجا آغاز شد که در نوزدهم اکتبر سگی که متعلق به سرباز یونانی بود به سمت مرز بلغارستان میرود و سرباز هم به دنبالش میدود تا سگ از مرز عبور نکند، ولی سرباز یونانی زمانی سگش را میگیرد که کمی وارد مرز بلغارستان شده بودند و یکی از سربازان بلغاری به سمت سرباز تیراندازی میکند. این کار باعث عصبانیت یونانیها میشود و خیلی زود به سمت بلغارستان حمله کرده و چندین شهر را تصرف میکنند و حتی شهر پتریچ را گلوله باران میکنند. سازمان ملل این حمله را محکوم کرده و خواستار توقف آن میشود. سرانجام مذاکرات نتیجه میدهد و دو کشور به این درگیری پایان میدهند و تنها چیزی که باقی ماند جسد ۵۰ انسان بی گناه بود.
جنگ گوش جنکینز
در سال ۱۷۳۸ یک ملوان بریتانیایی به اسم ” رابرت جنکینز ” یک قطعه گوش در حال فساد را به اعضای مجلس بریتانیا نشان میدهد و در دادگاه توضیح میدهد که اعضای گارد ساحلی اسپانیا هفت سال قبل گوش او را به دلیل قاچاق در دریا بریده اند. دولت بریتانیا که از قبل با اسپانیا بر سر منابع ارضی و مرزی کشمکش زیادی داشت خیلی زود جلسهای تشکیل داد و تصمیم به جنگ با اسپانیا میگیرد. جنگ گوش جنکینز در سال ۱۷۳۹ آغاز شد و تا دوسال بعد در فلوریدا و جورجیا هم ادامه داشت و با جنگ جانشینی در اتریش ادغام شد تا پایان این جنگها تا سال ۱۷۴۸ به طول انجامد.
جنگ شیرینی فرانسوی
در سال ۱۸۲۸ تعداد زیادی از مردم به خیابانهای مکزیک ریختند و بخشهای مختلف شهر را ویران کردند. یکی از خسارت دیدگان یک سرآشپز فرانسوی به اسم رمونتل بود که به مکزیک مهاجرت کرده و صاحب کافهای بود که توسط شورشیان به طور کامل غارت شده بود. مسئولان مکزیکی شکایات این سرآشپز را نادیده گرفتند و او مجبور شد برای گرفتن خسارت دادخواستی را به مسئولان کشور خودش بنویسد تا آنها پیگیری کنند. دادخواست او یک دهه بی نتیجه ماند تا دورهی پادشاهی لوییس فیلیپ فرا رسید. پادشاه به دلیل بازپرداخت نکردن وامها با مکزیکیها کدورت قبلی داشت و این مسئله بهانهی خوبی برای فشار آوردن به مکزیکیها بود. شاه درخواست ۶۰۰.۰۰۰ پزو غرامت برای سرآشپز فرانسوی کرد و مکزیکیها از پرداخت آن سر باز زدند و پادشاه در اقدامی جدید شروع جنگ را اعلام کرد.
در اکتبر ۱۸۳۸ یک ناوگان نظامی وارد مکزیک شد و شهر وراکروز را محاصره کرد. کشتیها به بمباران سن خوان و قلعهی نظامی آن پرداختند و تا دسامبر همان سال تعداد تلفات به ۲۵۰ نفر رسید. سرانجام در مارس ۱۸۳۹ دولت بریتانیا مداخله کرد و مکزیکیها مبلغ مورد نظر را به فرانسویها پرداختند تا این جنگ مضحکانه هم به پایان برسد.