خاطرات طلایی از بازار طلا در دهه 40 شمسی

خرید طلا برای همه امکان داشت/ شکوفایی صنعت طلا و جواهر در سالهای پایانی دهه 40 بررسی حال و هوای بازار در دهه 40

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا،دهه ۴۰ شمسی است.شهرها با وسعت و جمعیت کم در حال فعالیت هستند. هر شهر از چند خیابان اصلی تشکیل شده است. اطراف کوچه ها را خانه‌هایی با دیوارهای بلند محاصره کرده است. تمامی خانه‌های کاهگلی هستند. حیاطی بزرگ با اتاق‌های مدوّر بیشترین خودنمایی را در خانه ها دارند.حوض آبی‌رنگ هم در میان باغچه‌های شش‌ضلعی حس درون را نوازش می دهد

BOX:491550644

شهر به حالت سنتی است. مردم معمولا پس از نماز صبح نمی‌خوابیدند و هرکس سراغ کارش می‌رفت. کاسب و تاجر و کارگر هم فرقی با هم نداشتند. مردم اعتقاد داشتند خدا روزی را اول صبح میان بنده‌هایش تقسیم می‌کند و هرکس صبح زود سراغ کار نرود، از روزی بی‌بهره می‌ماند. صدای خروس که از حیاط به گوش می‌رسید، همه اهل خانه بیدار بودند. ظهرها پس از غذا، چرت کوتاهی می‌زدند و دوباره پس از آن کار شروع می‌شد و تا شب، پس از شب‌نشینی‌ها و میهمانی‌رفتن و میهمان‌آمدن همه بیدار بودند.

بوی پاشیدن آب جلوی در هر دکان و مغازه ای فضا را پر کرده است

صاحب دکان با جمله الهی به امید تو و دلی پر از عشق و دور از هر کینه شروع به کاسبی میکند.

مصاحبه سایت طلا با دو تن از پیشکسوتان و اساتید صنعت طلا و جواهر در مورد خاطرات و دانستنی هایشان در حال و هوای آن روزگار و سبک زندگی مردم جذابیتی فراوان دارد

هوشنگ شیشه بران رییس اتحادیه طلا و جواهر اصفهان که از کودکی در کنار پدر و خانواده در این صنعت مشغول فعالیت بوده است

وی میگوید آن موقع نوجوانی بودم حدود 14 ساله که همه چیز را به یاد دارم.

اصفهان گستردگی امروز را نداشت .جمعیت اصفهان شاید غریب به 1 میلیون یا کمتر بود. شهر با جمعیت کم و چند خیابان اصلی که یکی از خیابان های معروفش خیابان چهارباغ بود یکی ازآن دنبال رودخانه بود که امروزبه نام کمال اسماعیل معروف است و تعداد مغازه ای که در این خیابانها مستقر میشد بیشتر به این چند خیابان مرکزی شهر منتهی میشد.

یک فضای بسیار بسیار سنتی و ملی و با شرایط ویژه یک شهرایرانی که اگرمیخواستید به عنوان مثال از چهارباغ به طرف جلفا بروید باید با اتومبیل ویژه میرفتید و عبور و مرور اتومبیلها به این صورت نبود.

کسب و کار هم محدود میشد به بازارهایی که از دوره صفویه باقی مانده بود و هر بازارمنحصر به شغل خودش بود

مثلا بازار رنگرزها مربوط به فرش و رنگرزی پشم، بازار تفنگ سازها،بازارعطارها و از جمله بازار مرکزی در ضلع شمال میدان نقش جهان که از قیصریه وارد بازار می شدیم و یک بازار کوتاهی بود به نام بازار زرگرها که بازار سنتی قدیمی و ریشه داری که در این صنف فعالیت میکردند نسل سوم یا چهارم از خانواده ای بودند که نسلهای قبلی هم در شغل زرگری فعالیت داشتند

هوشنگ شیشه بران دهه 40

هر فرزندی در خانواده ای بدنیا می امد به دلیل سبقه ای که در آن خانواده داشت و تجربه ای که از پدر کسب کرده بود طبیعتا شغل پدری را انتخاب میکرد

این فضا منحصر بود صرفا به خانواده ای که همگی به شغل زرگری مبادرت داشتند . از نظر دکان دار تعداد مشترها مشخص بود و هر مغازه مشتری خاص خود را داشت

زرگری آن روزها گستردگی و انشعابات امروزی را نداشت. در دهه 40 هر زرگر به تمام رشته های امروزی تبحر داشت و با وسایل ابتدایی مثلا با یک کوره گلی طلا را ذوب میکرد در بوته هایی که در کوره هایی میگذاشتند و در آن قیچ میریختند و با یک حنبونه در آن میدمیدند و طلا را ذوب میکردند و لای چرخ میگذاشتند و جالب اینکه خود چرخها هم با دست ساخته شده بود و شاید یک یا دو نفر بودند که کارشان ساختن وسایل ابتدایی چون انبر،گازیا قیچی زرگری و چیزهایی از این قبیل بود. اما در جامعه فعلی جواهر ساز ، مرصع کار ، طلا ساز به طور جداگانه مشغول به فعالیت هستند که هر رشته هم زیر مجموعه خودش را دارد به عنوان مثال طلاسازی دارای رشته های مختلفی همچون ساختن زنجیر ، گردنبند و سرویس،النگو ........ می باشد

طلاسازی در گذشته بسیار دقیق ،ظریف و همه مراحل با دست تولید میشد به همین دلیل ارزش قدمتی طلا در گذشته بالاست

شما تصور کنید زرگری 80 ساله با محاسن سفید و لرزش دست با تبحر و ظرافت تمام، قطعه ای را با مشقت تمام می ساخت حتی نگین آن را هم به تنهایی سوار می کرد و کسی به عنوان مخراجکار این کار را انجام نمی داد و این قطعه زیبا و تک را به مشتری عرضه میکرد و شاید نمونه آن دیگر ساخته نمی شد و بر عکس جامعه فعلی از سری سازی و یکنواختی محصول تولید شده در قدیم خبری نبود

رییس اتحادیه طلا و جواهر اصفهان می گوید در آن سالها بزرگانی همچون محمد جواد درویش بود که آنقدر در کارش مهارت داشت که از سوزن تا گنبد شیخ لطف الله را میتوانست با ظرافت تمام بسازد و یا حاج غلامحسین پرورش که در ساخت جعبه های طلا و نقره مهارت خاصی داشت و این جعبه ها به قدری ظریف و دقیق ساخته می شد که هنگام شب آن را در ظرفی از آب فرو می بردند و صبح هنگامی که درب آن را باز می کردند کوچکترین اثری از قطرات آب در آن دیده نمی شد

وی گفت تکنولوژی، امکانات ،نورپردازی و ویترینهای لوکس امروزی هرگز در دهه 40 دیده نشد اما چیزی بود به اسم عشق و صفا

شیشه بران خاطرنشان ساخت اگر سری به موزه بانک مرکزی بزنید متوجه خواهید شد که تمام مصنوعات قدیمی که از زمان قاجار به یادگار مانده بدون دخالت ماشین و با دست ساخته شده و در هیچ کدام دخالت ماشین و یا تکنولوژی امروزی دیده نمی شود

وی گفت بنکداران و سرمایه داران بازار تهران تولیدات اصفهان ،یزد و جاهای دیگر را میخریدند و در بازار تهران به فروش می رساندند

نایب رییس اتاق اصناف گفت بازار شب عید حال و هوای عجیبی داشت و همه مردم بنا بر توان اقتصادی خود اقدام به خرید طلا می کردند و خرید طلا جزو مرسومات آن روزگار بود

به عنوان مثال با پایان یافتن ماه مبارک رمضان و یا پایان ماه محرم رسم بر این بود که خانواده داماد هدیه ای برای عروس میخریدند که غالبا یک یا چند تکه طلا بود و یا خرید و اینه و شمعدان نقره در آن زمان رایج بود

کسی فکر نمی کرد طلا روزی پس انداز خانواده محسوب شود.و خرید آن برای همه قابل دسترس بود. اجرتها هم به این صورت نبود.خیلی متعادل بود .شاید باورتان نشود اما هر مغازه روزانه 20 تا 30 مورد فروش داشت

شیشه بران به عنوان جمله آخر در حالی گویی در همان حال و هوا است می گوید دلم میخواست به آن دوران باز گردم دورانی که عشق و صفا و صمیمیت و ساده بودن بر همه چیز غالب بود دورانی که همه همدیگر را دوست داشتند ،دورانی که فضا پر شده بود ازمهربانی

کاش به آن دوران باز میگشتم

بعد از گفتگو با هوشنگ شیشه بران به سراغ محمد کشتی آرای پیشکسوت دیگر صنعت طلا و جواهر می رویم کسی که تمام عمر در این صنعت مشغول فعالیت بوده است

محمد کشتی آرای دهه 40

نایب رییس اتحادیه طلای تهران معتقد است در دهه 40 تحولاتی در کشور صورت گرفته بود و ایران با کشورهای دیگر ارتباطاتی پیدا کرده بود واز طرفی قیمت نفت نیز در حال گران شدن بود

ایران یک حالت سنتی داشت و در حال تبدیل به حالت مدرن بود

اما جامعه هنوز با جمعیتی زیر 30 میلیون نفر و فرهنگی که از قدیم با آنها بود استفاده از طلا مرسوم و رایج بود و در تمام شهرها فقط یه بازار اختصاص داشت به بازار زرگر ها و جالب اینکه بر خلاف دنیای امروزی طلا فروشی خارج از بازار ودرخیابان وجود نداشت بر خلاف الان که تمام شهر،خیابان و پاساژها و حتی محله ها مغازه طلا فروشی وجود دارد در دهه چهل چنین چیزی وجود نداشت و تمرکز طلا فروشی ها به خصوص در شهرستانها صرفا در بازار بود

اما در تهران مغازه طلافروشی به جز بازار طلا فروشیها در چند خیابان دیگر مانند لاله زار و استانبول یا خیابان جمهوی فعلی که قبلا خیابان شاه بود نیز وجود داشت و بیشتر مردم از طلا استفاده میکردند و جزو فرهنگ و آداب و رسوم بود که خانمها برای روزمبادا یک یا چند تکه طلا داشته باشند

در آن زمان پول خیلی باارزش بود چون سطح درآمد مردم بسیار پایین بود و چون درآمد مردم پایین بود استفاده از جواهر مخصوص طبقه خاص بود که اون طبقه خاص معمولا از الماس و زمرد و مروارید و... استفاده میکردند.

قیمت طلا نسبت به الان بسیار بسیار پایین بود یعنی یک کیلو شمش طلای 24 عیار در محدوده 7 هزار تومن بود یعنی یک کیلو طلا در دهه 40 بین 7 هزار تا 7هزار و پانصد تومن بود و یه گرم طلای 18 عیار 6 یا 7 تومان می شد

کشتی آرای می گوید در آن زمان تنوع عیار در کشور رایج بود و طلای 18 عیار اجباری نبود و طلا دارای عیارهای متنوعی 6،9و 14 بود و بعضی از طلاهایی که از ایتالیا می امد 18 عیار بود به طور کلی طلا از 6 عیار شروع و تا 22 عیار که مخصوص استانهای جنوبی کشور بود

در دهه 40 تنوع کار و تولید بسیار کم بود به عنوان مثال انواع زنجیر با دست ساخته میشد و بعدها اواخر سالهای پایانی دهه 40 توسط همکاران در اصفهان و تهران ماشین الات زنجیربافی از ایتالیا وارد شد و ساخت زنجیرها بصورت ماشینی شد و به طور کلی از دلایل متنوع نبودن مصنوعات طلا را کمبود و محدودیت ابزارآلات میتوان دانست

کشتی آرای معتقد است شکوفایی صنعت طلا و جواهر ایران از سالهای پایانی دهه 40 یعنی سال 47 ،48 شروع شد و تا این زمان که از تکنولوژی روز برای ساخت زیورآلات استفاده می شود

کشتی آرای در پایان گفت شرایط اجتماعی کشور به گونه ای بود که جمعیت کشور زیر 30 میلیون نفر بود و در شهرها نزدیک به 75 درصد مردم ایران روستا نشین بودند و25 درصد جامعه شهری را تشکیل می داد . و در شهرها در اکثر محله ها همه از هم شناخت کاملی داشتند و همدیگر را میشناختند و چون وسعت جامعه امروزی نبود صمیمی ،اعتبار،امنیت و مهربانی بیشتر بود و همه مواظب همدیگر بودند به طوریکه شبها در خانه ها باز بود و مواظب همدیگر بودند

وی در پایان گفت آرزو دارم یکبار دیگر به آن سالها بازگردم وبار دیگر آن را تجربه کنم و بیشتر لذت ببرم.نعمتهایی چون صمیمیت ها ، رفاقتها ساده زیستنها و از همه مهمتر سلامت جامعه که در آن زمان وجود داشت دیگر تکرار نمی شود

کاش بار دیگر آن دوران را تجربه کنم