به گزارش موبوایران، اتفاقات ویرانگری که بخش اعظم جمعیت جهان را از بین میبرند چندان جذاب نیستند با این وجود همه اتفاقات آخرالزمانی و دنیایی که پس از آنها به وجود میآید مساوی و یکسان نیستند. گاهی اوقات آن ابر تشکیل شده از خاکستر تمدنهای مرده یک نور امید نیز در خود دارد. آینده پادآرمانشهری شاید تیره و تار باشد، اما همیشه خالی از نور امیدی نیست که نتوانید هرگز خورشید را ببینید. شاید بتوانید در نهایت ذرهای آرامش و صلح را برای خواندن کتابهایی که دوست داشته اید بدست آورید. در طرف دیگر گاهی اوقات شرایطی پیش میآید که در آنها آرماگدون تنها آغاز ماجرا بوده و هر قدم که پیش میروید اوضاع بدتر و بدتر میشود.
همین دسته دوم است که در اینجا میخواهیم در موردشان صحبت کنیم. جهانهایی پوشیده شده در آلودگی و بارشهای هسته ای، شهرهای ویران شده، دار و دستههای غارتگر با لباسها و ابزارهای عجیب و غریب، جاهایی که انتخابی سرراست بین مرگ در اثر گرسنگی یا همجنس خواری در آنها حاکم باشد. به طور خلاصه، منظورمان پادآرمانشهرهایی است که تاریکی آنها مداوم و بی پایان است. در ادامه این مطلب میخواهیم شما را با ۱۰ فیلم آخرالزمانی آشنا کنیم که تاریکترین و ترسناکترین دنیاهای پادآرمانشهری ممکن را به تصویر میکشند.
۱۰- Mad Max
در واقع، اگر چهار فیلم این فرانچایز را یک روایت تنها و مداوم در نظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که در طی یک نسل جامعه از مکانی با نظم و قانون معمول به یک بیابان بایر تبدیل میشود جایی که فرقه گراهای شیفته ماشین و موتور و همچنین جهش یافتهها آخرین منابع آبی باقیمانده را در اختیار گرفته اند. با این وجود بهتر است مجموعه فیلمهای Mad Max را یک مجموعه متفاوت از پرداختهای میلر بر دنیاها و انسانهای پساآخرالزمانی دید تا یک افسانه شناسی منسجم و ادامه دار. چه The Road Warrior باشد و چه Fury Road، تجسم میلر از یک کابوس پساآخرالزمانی از آن دسته تصویرسازیهای ویران شهری است که در طی نسلها توجه طرفداران این ژانر را در سراسر جهان به خود جلب کرده است.
۹- Delicatessen
این جا دنیایی است که در آن یک آپارتمان مخروبه که مرکز ویرانی است در اختیار یک مَلاک شیطان صفت است که به عنوان قصاب بر کشت و کشتار و نابودی انسانها میافزاید. به نحوی در اقتصادی که تنها واحد پول آن دانههای غلات هستند و هیچ حیوانی برای تامین گوشت مورد نیاز انسانها وجود ندارد، این مرد بیرحم همیشه گوشت تازه برای فروش دارد، موضوعی که خود مایه نگرانی است حتی زمانی که رفت و آمد سریع اجاره نشینان را نیز نادیده بگیریم. طول عمرها در دنیاهای پساآخرالزمانی حتی بدون نگرانی داشتن در مورد اینکه وعده غذایی بعدی همسایه هایتان خواهید شد نیز به اندازه کافی کوتاه هست!
۸- The Quiet Earth
۷- The Terminator
گاهی اوقات دنیای پساآخرالزمانی ما چنان تاریک و ترسناک است که تمام فیلم کمتر در مورد جان سالم بدر بردن از آن است و بیشتر در مورد جلوگیری از به پایان رسیدن آن. سفر در زمان به عنوان ابزاری برای مبارزه با آینده آخرالزمانی مورد استفاده قرار گرفته است؛ از Twelve Monkeys تا X-Men: Days Of Future Past. اما نمادینترین جهنم آیندهای که تنها سفر در زمان میتواند از وقوع آن جلوگیری کند دنیای آخرالزمانی رباتیک فرانچایز The Terminator است. در سال ۲۰۲۹ فیلم The Terminator، نابودی جهان در اثر انفجار هستهای تنها آغاز ماجراهای ناخوشایند است. همانطور که مقدمه نوشتاری اولین فیلم این فرانچایز به ما میگوید، «ماشینها از خاکستر آتش هستهای بر میخیزند» و بدین ترتیب نه تنها دنیا ویران میشود بلکه صحنه نبردی دائمی با ارتشی از رباتهای قدرتمند و شکست ناپذیر است.
فیلمهای کلاسیک جیمز کامرون تنها کوتاهترین تصویر از این آینده سیاه را به ما میدهند، اما برای نشان دادن تلهای از جمجمهها که زیر پای تانکهای رباتیک در خرابههای لرزان تمدن کافی است. طرفداران همیشه مشتاق دیدن تجسمهایی بیشتر از این آینده کابوس وار بوده اند. اما در فرانچایزی که همیشه عنصری برای روایت داستانی هشدار دهنده داشت، فیلم Terminator: Salvation قطعاً نماد این گفته است که مواظب باش چه چیزی را آرزو میکنی.
۶- ۹
حیات روی سطح زمین با چنان کارآیی و بازدهی از بین میرود که مایه حسادت اسکای نت واقعی میشود. زمانی که داستان فیلم شروع میشود اکثر ماشینهای جنگی از کار افتاده و شروع به زنگ زدن کرده و تنها تعداد اندکی از آنها باقی مانده اند. وقتی که تنها امید برای بقای انسان یا تمدن در دست گروهی از هیولاهاست آنجاست که میدانید شرایط بسیار تاریک و ترسناک شده است.
۵- Stalker
فیلم آخرالزمانی Stalker سفری در محیطی تکان دهنده و نابوده شده و معماری صنعتی ترسناک است با مردمانی که امید و ایمان خود را از دست داده اند. در نهایت، آن منطقهای که قدرت تحقق رویاهای شما را دارد تنها در جامعهای به این حد از بدسگالی و منفی نگری چیز مناسبی نیست. فیلم Stalker که در اطراف نیروگاههای اتمی متروکه و مکانهای تولید مواد شیمیایی خطرناک فیلمبرداری شده، خود فیلمی است که ساختن ان نیز خطرناک و ترسناک بوده است. بسیاری بر این باورند که آخرین فیلم آندری تارکوفسکی کارگردان شهیر روسی و فضای سمی که داشت نقش مهمی در ابتلای وی به سرطان و در نهایت مرگش داشته است.
۴- Snowpiercer
نسخه کرهای یک کمیک فرانسوی هنگام انتشار کمی از توجه عموم علاقمندان به سینما و ژانر آخرالزمانی دورر ماند، علیرغم اینکه زبان فیلم انگلیسی بوده و کاپیتان آمریکا نیز در آن بازی میکرد. هشت سال بعد، اما موفقیت کارگردان فیلم، بونگ جون هو، با فیلم Parasite در مراسم اسکار و یک اقتباس تلویزیونی پرزرق و برق باعث شد موج جدیدی از مخاطبان به سمت تصویرسازی این کارگردان نامدار کرهای از یک دنیای آخرالزمانی یخ زده و سخت جذب شوند. اگر چه فیلم Snowpiercer در حد و اندازههای شاهکار اسکاری بونگ ندارد، اما این فیلم نیز برداشتی هجوآمیز از اختلاف طبقاتی، فقر، رانت و داشتهها و نداشته هاست. این بار، اما داستان در یک قطار غول پیکر میگذرد که در دنیایی یخ زده در حال حرکت است و تنها بازماندگان یک آخرالزمان اقلیمی سوار آن هستند.
با توجه به اینکه قدم بیرون نهادن برای لحظاتی به بیرون از فضای قطار به معنای یخ زدن و مرگ است، تمام بازماندگان برای زنده ماندن به یک خط راه آهن معین وابسته اند و البته دیکتاتورهایی که هدایت آن را بر عهده دارند. اگر یکی از معدود ثروتمندان ساکن کوپههای جلوی قطار باشید میتوانید با شامهای آنچنانی و مهمانیهای مجلل فارغ از آخرالزمان برفی به زندگی شاد خود ادامه دهید. بیشتر مسافران، اما در قسمتهای عقب قطار هستند و در واگنهای شلوغ برای زنده ماندن به خوردن حشرات روی آورده اند در حالی که کودکانشان به بردگی گرفته میشوند.
۳- Threads
در حالی که آخرالزمانهای هالیوودی به سمت خلق تصاویر ترسناک فرازمینی و خارج از دنیای امروزی تمرکز دارند باید اطمینان داشته باشید که آرماگدونهای داخلی به شکل تاریکی بسیار واقعیتر و ترسناکتر هستند. فیلم بریتانیایی و کمتر شناخته شده Threads تصویری از شهر شفیلد بدنبال یک حمله اتمی ویرانگر است که به معنای واقعی کلمه مخاطب را تکان میدهد. به سبک رمان دردناک When The Wind Blows نوشته ریموند بریگز، فیلم آخرالزمانی Threads نیز داستانی انگلیسی و بسیار تاریک از روزهای پس از یک جنگ هستهای است که اگر چه در اواسط دهه ۱۹۸۰ رخ داده، اما ترس آن هنوز در میان مردمان بازمانده و خرابههای شهر پرسه میزند. با بالا گرفتن جنگ سرد، دهها میلیون نفر تنها در روزهای اول حمله اتمی جانشان را از دست میدهند.
خیلی زود خود را در یک زمستان هستهای قابل پیش بینی میبینیم جایی که هیچ دانه غلهای رشد نمیکند، گرسنگی و بیماری فراوان است، غارت و دزدی با مجازات اعدام همراه میشود و کودکان با ژنهای جهش یافته، عقب مانده و بیمار به دنیا میآیند. این فیلم تلویزیونی چنان تاریک و ترسناک بود که بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۳ دیگر از شبکه بی بی سی پخش نشد و بدین ترتیب به تنها فیلم پساآخرالزمانی تبدیل شد که حتی سازندگانش نیز از نتیجه نهایی کار خود به هراس افتادند.
۲- Children Of Men
و این دنیای محکوم به نابودی دنیایی است که خیابانهای آن به مناطق جنگی تبدیل شده و دولت یک ارگان پلیسی را در خیابانها رها کرده که باعث شده تمام شهرها به زندانهایی بزرگ تبدیل شوند. البته ایده ناباروری کامل جهانی یک ایده بسیار فانتزی بوده و این بدان معناست که این دنیای دهه ۲۰۲۰ی بریتانیا که بیشتر از دیگر نقاط جهان جدا افتاده و دولتی دارد که با مهاجران و پناهندگان با قساوت بی حد و اندازهای رفتار میکند تنها در قالب یک داستان غیرواقعی امکان پذیر است.
۱- The Road
دنیاهای لم یزرع و خشکی مانند دنیای فیلمهای Mad Max بسیار تاریک و ترسناک است، اما دستکم شانس سوار شدن بر یک ماشین فانتزی و نواختن گیتارهایی که آتش بیرون میدهند وجود دارد. وقتی دنیای Mad Max را گرفته و از تمام رنگ هایش محروم میکنیم و کوچکترین مقادیر لذت و خوشحالی را از آن دور میکنیم به دنیای فیلم The Road میرسیم. در این فیلم از اتفاق آخرالزمانی که دنیا را به مکانی سرد، خاکستری و پر از خاکستر تبدیل کرده کمتر میشنویم و لازم به صحبت در مورد آن نیز نیست. همه چیز در این دنیا در مورد بقا، ادامه دادن به حرکت و داشتن این امید است که به هر جا که رسیدید بهتر از جهنمی باشد که راهتان را از آنجا آغاز کردید. مانند همیشه، دار و دستههای خلافکار و بیرحم و زباله گردها و آدمخوارهایی وجود دارند که دائماً در حال کشتن یکدیگرند، اما این بار با حس درماندگی و بدسگالی غیرقابل مقایسهای با دیگر فیلمهای آخرالزمانی.
در اینجا با دنیایی چنان تاریک مواجهیم که استفاده کردن از اسلحه برای کشتن کسانی که به شما حمله کرده اند بیشتر به شکل هدر دادن یک شانس (گلوله) برای خودکشی دیده میشود؛ و حتی معدود انسانهای خوب نیز در دنیایی که سگها یکدیگر را تکه پاره میکنند نیز مجبور به انجام کارهایی هولناک میشوند. برخی دنیاهای پساآخرالزمانی با ذرهای امید به آینده به پایان میرسند. بچهای متولد میشود یا رییس دار و دسته هیولاها شکست میخورد. در The Road، اما هر لحظه از زنده ماندن و بقا شبیه به تعویق افتادن و به درازا انجامیدن اتفاقی اجتناب ناپذیر و شکنجه وار است. این همان چیزی است که دنیای تاریک The Road را به تاریکترین دنیای فیلمهای پساآخرالزمانی تبدیل میکند.