«جو! عجله نکن، خودم برمیگردم»
«نامه به جو بایدن اما محک مناسبی برای ارزیابی میزان صداقت محمود احمدینژاد خواهد بود؛ چرا که اگر به برجام اشاره نکند و ضرورت بازگشت را یادآور نشود تکرار مفاهیم گذشته جذابیتی نخواهد داشت. هر چند بعید نیست بنویسد یا نوشته باشد: «جو! عجله نکن، صبر کن تا خودم برگردم!»
به گزارش سایت طلا، مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «محمود احمدینژاد، رییسجمهوری پیشین ایران، در مصاحبه با «فاکسنیوز» گفت در تدارک نامهای به «جو بایدن» رییسجمهوری جدید آمریکاست.
هر چند اینگونه برداشت شده که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۰ قصد دارد حضوری فعال – چه به صورت مستقیم و چه در قالب حمایت از نامزدی دیگر (مثلا عزتالله ضرغامی) - داشته باشد و میخواهد در رسانهها مطرح شود اما به بهانۀ اعلام این موضوع میتوان به پیشینۀ مکاتبات و نکات دیگری نیز اشاره کرد.
گفتارها و رفتارهای اطرافیان او البته نشان میداد که دوست دارند دونالد ترامپ برنده شود و بماند. هم به خاطر آن که برجام و گزینههای اعتدالگرا منتفی میشد و هم روحانی دولت را با وضعیت دشوارتر و دلار گرانتر تحویل میداد و زبان آنان بازتر بود. با این حال او گفته که نامهای برای جو بایدن خواهد فرستاد. پیشاپیش روشن است که رییسجمهوری جدید آمریکا به رییسجمهوری سابق ایران پاسخ نخواهد داد؛ خاصه اگر خالی از پیشنهاد و راهکار و در مقام پند و اندرز باشد.
آقای احمدینژاد البته رکورد جالبی از نامهنگاری به رؤسای جمهوری ایالات متحده در اختیار دارد و همه هم بیپاسخ ماندهاند.
مهمترین موارد البته نامههایی است که در مقام رییسجمهوری ایران به جرج بوش و باراک اوباما نوشت. جنس نامه به بوش البته با آن چه برای اوباما نوشت متفاوت بود؛ چرا که در اولی میخواست در مقام نصیحت، نکاتی را بگوید و در دومی تبریک گفته بود. هر چند که هر دو بیپاسخ ماند و آقای احمدینژاد در قالب «دیپلماسی عمومی» تفسیر میکند و این که به پاسخ نیاز ندارد.
۱. نامه به جرج بوش/ رییسجمهور به رییسجمهور
این نامه را ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵ نوشت و سرمست از به دست گرفتن قدرت و افزایش قیمت نفت و قبل از اولین سالگرد ریاست جمهوری خود. در این نامه احمدینژاد همان احمدینژاد ۸۴ است. یک اصولگرای ایدئولوژیک و مانند دیگر چهرههای ایدئولوژیک از موضع ارشاد و تبلیغ و نشاندادن راه درست و با احمدینژادی که از ۹۰ به بعد اکنون میشناسیم حتی از حیث ظاهر متفاوت بود.
گفته میشود متن اولیۀ این نامه را سعید جلیلی نوشته بود که در آن زمان معاون وزیر خارجه بود و دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات هستهای شد.
آیتالله احمد جنتی در نماز جمعه تهران گفت: «این نامه از الهامات خدا بود» و خواستار آن شد که در کتابهای درسی چاپ شود. چند ماه بعد و در آذر ۸۵ کاخ سفید به این نامه واکنش نشان داد و آن را «تلاشی ضعیف» توصیف کرد.
نامهای در سرزنش دموکراسی لیبرال که در آن آمده بود: «لیبرالیسم و دموکراسی به سبک غربی قادر نبوده است که به تشخیص آرمانهای انسانی کمک کند. امروز این مفاهیم شکست خورده است. افراد با بصیرت اکنون صدای فروپاشی و سقوط این ایدئولوژی و اندیشههای نظام لیبرال دموکراسی را میشنوند. ما به طور فزایندهای مردم جهان را میبینیم که به یک نقطۀ کانونی اصلی - که قادر مطلق است - در حال گردآمدن هستند. بدون شک، مردم از طریق ایمان به خدا و آموزههای پیامبران میتوانند بر مشکلاتشان فائق آیند. سوال من از شما این است: آیا شما میخواهید به آنها ملحق شوید؟ آقای رییسجمهور، چه ما خوشمان بیاید یا نه، دنیا در حال حرکت به سوی ایمان به قادر متعال و عدالت است و خواست خداوند بر همه چیز غلبه پیدا خواهد کرد.»
او میخواست ادبیات امام خمینی در نامه به گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، را تکرار کند؛ حال آن که رهبر فقید انقلاب ایران رهبر یکی از انقلابات کلاسیک تاریخ معاصر و واجد بالاترین مقام مذهبی در تشیع (مرجعیت) و رهبر سیاسی کشور بود و با این حال در نامه به گورباچف از ملاصدرا و ابن عربی گفت که با فلسفه و عرفان شناخته میشوند و اشتهار صرفا مذهبی ندارند و مهمتر این که گورباچف به ماورا باور نداشت و دیدگاههای او بر اساس ماتریالیسم و کمونیسم شکل گرفته بود. دعوت او به خدا از موضع عرفان و از زبان یک رهبر مذهبی و سیاسی در سن بالای ۸۵ چه کار دارد به دعوت یک رییسجمهوری از رییسجمهوری دیگر که منکر خدا نیست و مدعی پیروی از یکی از ادیان سهگانۀ ابراهیمی است؟
۲. نامه به اوباما/ رییسجمهور به رییسجمهور
چند ماه بعد هم به باراک اوباما، رییسجمهوری بعدی آمریکا، نامه نوشت. اهمیت این نامه هر چند بیپاسخ ماند به سبب آن بود که برای اولین بار یک رییسجمهوری ایران برای رییسجمهوری آمریکا پیام تبریک میفرستاد. این در حالی بود که تنها چند ماه قبل از آن پیشبینی کرده بود: «اجازه نمیدهند یک رنگینپوست به کاخ سفید راه پیدا کند.» این پیشبینی اما همراه پیشبینی دیگر که «قیمت نفت هیچ گاه به زیر ۱۰۰ دلار برنمیگردد» نادرست درآمد.
هر چند پاسخی دریافت نکرد اما همین که در مقام رییسجمهوری به رییسجمهوری آمریکا و تنها چند روز پس از انتخاب نامه نوشت مهم ارزیابی شد.
۳. نامه دوم به اوباما/ رییسجمهور سابق به رییسجمهور
احمدینژاد ۸ سال بعد و در ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ و اواخر ریاستجمهوری اوباما هم به او نامه نوشت ولی در حالی که دیگر رییسجمهوری نبود و نگاهها به حسن روحانی بود که با توافق هستهای در یک سال قبل گشایشی ایجاد کرده بود.
در نامه به اوباما خواستار آزادسازی داراییهای ایران شد تا با موج انتقاد رادیکالها از برجام و این که آمریکا همراهی نمیکند همداستانی کند و احتمالا از این نمد کلاهی برای انتخابات ۹۶ بدوزد. این نامه هم مورد توجه قرار نگرفت؛ چرا که احمدینژاد دیگر رییسجمهوری نبود و در داخل سیاستهای خود او و بیتوجهیهای حقوقی عامل بلوکهشدن پولهای ایران دانسته میشد.
۴. نامه به ترامپ/ رییسجمهور سابق به رییسجمهور
او که به اوباما تبریک گفته بود ۸ سال بعد، از روی کار آمدن ترامپ استقبال کرد و به منزلۀ تبریک تلقی شد. در این نامه از او خواسته بود: «نظام انتخاباتی و سیاسی آمریکا را اصلاح کند، با احترام به زنان نقش آنان را در مشارکت و رهبری در نظر بگیرد و مانع «دستاندازی» آمریکا به منافع کشورهای دیگر شود» و جالب این که نخواست از برجام خارج نشود! احمدینژاد دیگر رییسجمهوری نبود اما با توجه به این که در مهر همان سال (۱۳۹۵) رهبری او را علنا از بازگشت به صحنۀ انتخابات ریاستجمهوری برحذر داشته بودند این نامه به این معنی دانسته شد که قصد ندارد آن توصیه را اجرا کند و سودای بازگشت دارد.
جایی هم در مقام توجیه گفته بود: «شرایط تغییر کرده است» و منظور او احتمالا روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و شاید درگذشت هاشمی رفسنجانی در ایران بود. یعنی با تغییر فضای سیاسی هم مشارکت بالا به سود نظام است و هم با توجه به فوت هاشمی دغدغۀ تقابل و دو قطبی شدن منتفی شده است. بعدتر یک دلیل دیگر هم ذکر کرد و گفت منع او به خاطر از پرهیز از دو قطبی شدن بوده؛ حال آن که با ورود ابراهیم رییسی و رقابت با رییسجمهوری مستقر فضا دو قطبی شده و اتفاقا او میتواند از دو قطبی خارج کند.
در این نامه چنان که گفته شد از انتخاب ترامپ استقبال کرده و آن را «خارج از اراده هیات حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه آمریکا» توصیف کرد.
۱۰ توصیه هم کرد و یادآور شد نامه را نه به معنای «رایج سیاسی» بلکه به عنوان نامه «یک انسان به انسان دیگر» و از سر «علاقهمندی و دلسوزی به مردم آمریکا» نوشته و از «آقای ترامپ انتظار دارد که با همین دید آن را مطالعه کند».
او خطاب به ترامپ نوشت: «من و شما نیز مانند دیگر انسانها بنده و مخلوق خداوند یگانه هستیم و برای زندگی جاوید خلق شدهایم. خداوند ما را برای دشمنی، برتریجویی و تجاوزطلبی خلق نکرده است.»
در این نامه انتقادهای ترامپ از نظام اقتصادی و سیاسی آمریکا را که طی مناظرهها مطرح شد تایید کرد و نوشت: «جناب عالی اعلام کردهاید خزانهداری کل آمریکا طی چند سال حدود ۲۳ هزار میلیارد دلار دارایی کاغذی خلق کرده است. معنای این سخن آن است که با سوء استفاده از جهانروایی دلار و بدون کار و تلاش یا ارائه کالا و خدمات، این رقم از جیب ملتهای جهان برداشته شده است. متاسفانه این سرقت بزرگ و مدرن به نام مردم آمریکا ولی در واقع به نفع عدهای خاص انجام شده است. این بدان معناست که دولت و هیات حاکمه آمریکا به همین مقدار به دیگر ملتها بدهکارند. گمان ندارم که مردم آمریکا به این بزرگترین دستبرد تاریخ راضی باشند.»
ترامپ هم به نامۀ او پاسخ نداد. احمدینژاد اما در ۵ تیر ۹۸ نیز باز برای او نامه نوشت و اینجا دیگر نه آن احمدینژاد باب میل آیتالله مصباح یزدی و آیتالله احمد جنتی بود که حالا از «تمدن پرشیا» و «کورش کبیر» سخن میگفت و انگار روح اسفندیار رحیممشایی در او حلول کرده بود!
در این نامه با یادآوری پیام تبریک سه سال قبل نوشت: «اگر شکوه تمدنی پرشیا که ریشه در عمق اندیشههای الهی - انسانی ایرانیان و تکیه بر دستاوردهای بزرگ تاریخی پیشین ایرانی و بهرهوری از تعاملات سازنده با اقوام و ملل مختلف آن دوران داشته است (در نتیجه ضعف و ترس برخی مدیریتها و حاکمان و نیز کجاندیشی، جهالت، قدرتطلبی و روحیه استکباری و دیکتاتوری زنگیان مست) به افول دچار نمیشد و بقا و دوام مییافت، آنگاه در پرتو صلح و دوستی پایدار جهانی و با تبادل اندیشهها و تجربیات و مآلاً رشد سریع علم و فنآوری و آنگاه توسعه فهم و درک و تجربه عملی آموزهها و مفاهیم روشنیبخش و حیاتآفرین که اساس تعالیم انبیاء الهی و هدف اساسی مردان و زنان آزادیخواه و فداکار تاریخ بوده است، شخصیت جهانی بشر بسیار پیشتر از این شکل میگرفت.»
سپس نهیب زد: «به خود آیید و بیندیشید که شما در مقایسه با حاکمیت جهانی ایرانیان و مدیریت مقتدرانه و در عین حال انسانی، عادلانه و بشردوستانه کورش کبیر، علی رغم برخورداری از جنگافزارها و قوای نظامی هزاران بار قویتر و مخربتر، منطقاً و عملاً از چه جایگاهی برخوردارید و آگاه باشید که ملت فهیم و شریف ایران و نیز افکار عمومی جهانی دربارۀ منطق فکری و منش عملی شما چگونه قضاوت خواهند کرد.»
میتوان حدس زد که نامه به جو بایدن نیز از چه جنسی خواهد بود. نه از موضع یک فعال سیاسی یا رییسجمهوری سابق. از فردی که تصور میکند میتواند در مقام «منجی» ظاهر شود؛ آن هم نه منجی ایران و خاورمیانه که کل جهان.
پیشتر نوشته بودم که ۲۶ دی ۱۳۵۷ و لحظاتی قبل از آن که محمدرضا پهلوی سوار هواپیمای شاهین شود تا به مقصد مصر سفر و برای همیشه ایران را ترک کند، سیدجلال تهرانی، رییس شورای سلطنت، به او گفت: نگران نباشید و استراحت کنید. هم او و هم شاه میدانستند کار تمام شده اما میخواست دلگرمی دهد. شاه اما گفت: سید! رسالت من چه می شود؟ تهرانی هم در پاسخ گفت: اعلی حضرت! دیگر رسالتی در کار نیست. آخرین رسول، جد من بود که ۱۴۰۰ سال پیش رسالت خود را انجام داد.
احمدینژاد و امثال او البته از واژۀ «رسالت» استفاده نمیکنند اما برای خود نقش منجی قایلاند.
واقعیت این است که لایههایی از مردم ایران به دنبال منجی در میان سیاستمداراناند و جدای آن موقعیت احمدینژاد از سال ۹۲ و ۹۶ بهتر شده و این تنها به خاطر یارانه نیست. سه میلیون رأی ثابت ایدئولوژیک و سه میلیون رأی سازمانیافته را از دست داده و به جای آن روی بخشهایی از طبقۀ متوسط و البته نابرخوردار که مجموعا عددی بیشتر هستند، حساب میکند و جدای جنبههای اجتماعی با گردنکشیها و نافرمانیهای سیاسی نزد براندازان و منتقدان کلیت ساختار، نیز به چهرهای مقبول بدل شده است و در نگاه عدهای احمدینژاد ۱۴۰۰ شباهتی به احمدینژاد ۸۴ ندارد و بعید نیست شعار رفع حصر هم سر دهد ... (احمدینژاد) در مکاتبات، خود را در جایگاه سیاستمدار نمیبیند یا به آن محدود نمیکند و جوان کم سن و سالی که در دیدار دانشجویان انجمنهای اسلامی با امام در قم خجولانه به دیوار تکیه زده بود و به چشم نمیآمد در این نامهها خود را در جایگاه امام خمینی مینشاند و طرف مکاتبه را چون گورباچف میپندارد و حتی بالاتر در مقام کسی که میخواهد غریقی را نجات دهد.
۵. نامه به بایدن/ رییسجمهور سابق به رییسجمهور جدید
نامه به جو بایدن اما محک مناسبی برای ارزیابی میزان صداقت او خواهد بود؛ چرا که اگر به برجام اشاره نکند و ضرورت بازگشت را یادآور نشود تکرار مفاهیم گذشته جذابیتی نخواهد داشت. هر چند بعید نیست بنویسد یا نوشته باشد: «جو! عجله نکن، صبر کن تا خودم برگردم!»