بهترین فیلم های قرن بیست و یکم که باید دید
از زمان انتشار فیلم The Maltese Falcon، مخاطبان سینما عاشق ژانر نوآر شدند.
به گزارش موبوایران، از زمان انتشار فیلم The Maltese Falcon، مخاطبان سینما عاشق ژانر نوآر شدند. فیلم های جنایی بسیار خوش ساختی اینچنینی، یک فضای تاریک زیبا را با تم هایی تاریک تر ترکیب کرده و برخی از تکان دهنده ترین فیلم های تاریخ سینما را تولید کرده اند. این سنت که از دوره کلاسیک سینما در دهه ۱۹۴۰ مشتق شد، در طی سال های پس از آن همواره یک اعتبار و محبوبیت مداوم را حفظ کرده که مرهون ترفندهای خلاقانه برخی از فیلمسازان مدرن بوده و به راه افتادن موجی جدید به نام نئونوآر منتهی شده است. عناصر بسیاری در ژانر نئونوآر وجود دارند که باعث شده اند رده بندی یک فیلم در این ژانر دشوار باشد.
نورپردازی با کنتراست بالا، برداشت های طولانی، فضاهای تاریک و شب گونه، راویان غیرقابل اعتماد، شخصیت های قهرمان منفی نگر، زنان زیبا و خطرناک، و داستان های پیچیده همگی از عناصر فیلم نئونوآر هستند اما در مرکز خود، نئونوآر یک ژانر بی شکل است که به همان اندازه که بر اساس زیبایی شناختی دسته بندی می شود، بر اساس احساس فیلمی که این ویژگی ها را دارد نیز دسته بندی شده است. لازم نیست یک فیلم در مورد کارآگاهی با کلاه نمدی و بارانی بلند در حال راه رفتن در خیابانی بلند در یک شب بارانی باشد تا به آن برچسب فیلم نئونوآر زده شود، تنها لازم است مقداری اضطراب و از خود بیگانگی در کنار مقادیر زیادی جرم و جنایت وجود داشته باشد که بتوان یک فیلم را نئونوآر نامید. از این رو علیرغم این تعریف مبهم از ژانر نئونوآر در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین فیلم های نئونوآر قرن بیست و یکم آشنا کنیم.
علیرغم این تعریف مبهم از ژانر نئونوآر در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین فیلم های نئونوآر قرن بیست و یکم آشنا کنیم.
۱۰- Collateral
مایکل مان بدون شک سلطان ژانر نئونوآر آمریکایی است. تماشای اولین تجربه کارگردانی او با عنوان Thief در سال ۱۹۸۱ برای هر کسی که بخواهد ذره ای ژانر نوآر و نئونوآر را درک کند یک تجربه لازم و ضروری است. فیلم های Manhunter و Heat که کمی از کانون نوآر کلیشه ای دور شدند نشان دادند که مان در به تصویر کشیدن روایت های پیچیده و ارائه داستان های جنایی تو در تو با سبک خاصی که درک داستان را آسان می ساخت، مهارت دارد. مان از مبهم کردن خطوط بین آدم های خوب و آدم های بد و اجتناب کردن از پایان های خوش برای نشان دادن تراژدهای واقعی تر، لذت می برد. همه این عناصر در فیلم Collateral به تصویر کشیده شدند، یک فیلم به ناحق نادیده گرفته شده که از آن پارانویا و اضطراب می بارد.
و برای هر کسی که همیشه می خواسته بداند آیا چیزی شیطانی و ترسناک در زیر آن لبخند ملیح تام کروز و نگاه خیره بیروحش پنهان شده استّ، این فیلم بهترین گزینه بود و تماشای بازی او در نقش شخصیت شرور وینسنت بسیار هیجان انگیز است. مان در این فیلم، در واقع تریلر جنایی خود را به یک فیلم جاده ای تبدیل می کند، زمانی که وینسنت یک راننده تاکسی لس آنجلس (با بازی جیمی فاکس که باعث شهرت او شد) مجبور می کند از یک قتلگاه به قتلگاه دیگر ببرد. Collateral فیلمی تکان دهنده اما جذاب است که مان برخی از منحصربفردترین استراتژی های فیلمسازی خود در ژانر نئونوآر را در آن پیاده سازی کرده است.
۹- Zodiac
مورد Zodiac به خوبی و به درستی برای ژانر نئونوآر ساخته شده است. یک قاتل سریالی مرتکب یک سری قتل های هولناک در شمال کالیفرنیا می شود و در ادامه با ارسال نامه های تملق آمیز نسبت به خود برای پلیس و پیام های رمزی برای تمام روزنامه های بزرگ، باعث سردرگمی نیروهای پلیس می شود. تلاش برای پیدا کردن قاتل زودیاکی تا به امروز بی نتیجه بوده است که بر رنگ و بوی تاریک و رازآلود فیلمی که این ماجرای واقعی را به تصویر می کشد، افزوده است. فیلم Zodiac که در سال ۲۰۰۷ ساخته شده کمتر بر روی مرگ های هولناک این قاتل سریالی تمرکز کرده و بیشتر تمرکز خود را معطوف کار کارآگاهی اداره پلیس سان فرانسیسکو و تحقیقات هیئت تحریریه روزنامه San Francisco Chronicle در این مورد کرده است.
بدین ترتیب، اگر چه مخاطب از تماشای برخی از جنبه های روایی ترسناک تری که معمولاً در ژانر جنایی و قاتل سریالی دیده می شود محروم شده اما همچنان Zodiac به عنوان یکی از بهترین فیلم های معمایی و «چه کسی قاتل بود» قرن بیست و یکم است. دیوید فینچر که استاد ساخت فیلم های جنایی و رازآلود است، دو رشته داستانی را به شکلی بی نقص با هم ترکیب می کند و به روزنامه نگاران و کارآگاهان مجال می دهد تا مستقل از یکدیگر کار کنند تا اینکه تنش طبیعی داستان آن ها را به هم می رساند. مارک رافلو بازی تاثیرگذاری در نقش کارآگاه توشی دارد اما این جیک جیلنهال با کمی کمک از رابرت داونی جونیور است، شریان اصلی حیات پرتنش فیلم را ایجاد می کند.
۸- Training Day
با به خطر انداختن باور عمومی، فیلم Training Day می توانست یک فیلم نسبتاً معمولی از دیوید آیر باشد، اما تنها در صورتی که بازی بسیار قوی دنزل واشنگتن وجود نداشت و از یک بازیگر دیگر استفاده شده بود. دنزل واشنگتن بار این فیلم را با قلاب به خود وصل کرده و از میان کثافت و درگیری می گذراند و در نهایت در حالی که سیگاری گوشه لب خندانش است با ژستی قهرمانانه آن را از خط پایان عبور می دهد. او در این فیلم نقش شخصیت شرور داستان را با چنان تنش و خشونتی بازی می کند که قابل درک است برخی از بینندگان فیلم در تمام مدت فیلم از او بترسند. بازی دنزل واشنگتن در این فیلم، تا به این حد قوی و تاثیرگذار است که مخاطب را می ترساند.
فیلم Training Day که به وضوح تمام عناصر یک فیلم نئونوآر را دارد، پیچش های تکان دهنده و تاب های پرتنش را با خوبی رد نمی کند بلکه اینک را با ثباتی ترسناک انجام می دهد که مخاطب را به بالا انداختن یک قرص بسیار ناخوشایند بدون گرفتن کمک از آب برای پایین بردنش وا می دارد. متراکم کردن یک داستان اکشن در یک دوره ۲۴ ساعته باعث می شود که اکشن داستان کاملاً آشکار بوده و حس شود. این میزان از تهور و بی باکی بدون شک هیجان انگیز است اما نکته مثبت اینجاست که ایتان هاوک نیز همان دور و برهاست تا با یک ظاهر بیشتر معصومانه تعادل را برقرار کند. فیلم بدون این جنبه کمتر لطیف، بدون شک مغلوب آن همه دیوانگی و رذالت رفتاری می شد و هاک با اعتماد به نفس بالا این نقش را بر عهده می گیرد و در تمام زمان فیلم به ما اجازه می دهد از دیدن بازی ترسناک دنزل واشنگتن لذت ببریم.
۷- Brick
ایده اینکه گروهی دانش آموز دبیرستانی مدرن در جنوب کالیفرنیا شبیه شخصیت هایی صحبت می کنند که از رمان داشیل هامت بیرون زده اند، برای دیوانه کردن مخاطب کافی است اما Brick ترکیب هورمونی به شدت خشن و سرسخت خود را در یک نور بامزه و هوشمندانه ارائه می دهد. در این فیلم نئونوآر ، جوزف گوردون-لویت نقش برندن فرای را بازی می کند، یک کارآگاه متفاوت و طرد شده با زبانی تند و تیز که شبیه سم اسپید حرف می زند و شبیه هری کثیف خود را یک مرد تنها می بیند. وارد کردن خشونت و تاریکی معمول فیلم های جنایی در یک فضای دبیرستانی یک حرکت بسیار شجاعانه و ریسکی است اما حرکتی که نتیجه اش عالی است، هر زمان که یک روایت قابل درک و ساده به زد و خورد در رختکن مدرسه یا ورود معاون مدیر به یک ماجرای اکشن منتهی می شود.
در نقش آفرینی که بهترین و پرتنش ترین نقش آفرینی گوردون-لویت تا به امروز به نظر می رسد، او را به یک تور ماجراجویانه با هدایت خود برای ملاقات با محافل اجتماعی پیچیده و جنایتکاران پیچیده می برد. و علیرغم روش های خشنش، هیچگاه نمی گذارد معصومیت پنهانی که در جوانی و نوجوانی وجود دارد را فراموش کنیم. فیلم Brick فیلم رازآلود و داستان مبهم هر روزه ما نیست اما با این وجود یک فیلم نئونوآر بسیار قوی و تکان دهنده است.
۶- Kiss Kiss Bang Bang
فیلم Kiss Kiss Bang Bang به عنوان نمونه هایی ژانر متا نوآر – اگر چنین چیزی وجود خارجی داشته باشد- به اندازه لذتی که رابرت داونی جونیور از تمسخرهای بی پایان خود در قالب یک دزد تبدیل شده به بازیگر که در یک ماجرای قتل گرفتار شده، می برد مخاطب را غرق در خنده می کند. اولین تجربه کارگردانی شین بلک، ترکیبی محترمانه از ژانر نوآر و اکشن است. در شرایطی که اتفاقات فیلم تا سطح یک فیلم جنایی کلاسیک از لحاظ تنش پیش می رود، کارگردان مطمئن می شود که شخصیت های اصلی فیلمش را در دنیای واقعی نگه دارد و آن ها را وادار به واکنش هایی کند که هر یک از ما ممکن است در شرایطی چنین دشوار چنین کنیم. در اینجا گفتگوی بین رابرت دوانی جونیور وال کیلمر- که بهترین بازی خود پس از Tombstone را در نقش یک کارآگاه خصوصی همجنسگرا با نام گی پری ارائه می دهد- را آورده ایم که احساس کلی فیلم Kiss Kiss Bang Bang را در خود خلاصه کرده است:
پری: پس از ماشین، اسلحه ام را نیز همان حوالی در دریاچه می اندازی. وقتی آن ها دریاچه را جستجو کنند چه اتفاقی می افتد؟ فکر می کنی بتوانند تپانچه مرا پیدا کنند؟ خدای من. واژه «احمق» را در دیکشنری جستجو کن. می دانی که چه چیزی را پیدا خواهی کرد؟
هری: عکسی از خودم؟
پری: نه، تعریف کلمه احمق که تو نماد لعنتی آن هستی!
در این فیلم کیلمر یک کارآگاه خصوصی معمولی نیست و داونی جونیور نیز فاصله زیادی با آن قهرمان های آبکی کلیشه ای دارد. هر چه اتفاقات اطراف آن ها عجیب تر می شود، بیشتر به ما یادآوری می شود که آن ها در یک نوع متفاوت از فیلم و داستان حضور دارند.
۵- Drive
اگر چه فیلم Drive یکی از بحث برانگیزترین فیلم های سال ۲۰۱۱ بود که دیدگاه های متفاوتی نسبت به ان وجود داشت- بیش از همه به خاطر تبلیغات گمراه کننده ای که چیزی شبیه به Fast and Furious را قول داده بود نه شبیه Blue Valentine- اما این فیلم به یکی از محبوب ترین و تحسین شده ترین فیلم های نئونوآر قرن جدید تبدیل شد. نیکلاس ویندینگ رفن با خلق روح اولین فیلم های مایکل مان تا جایی که بهترین و شبیه ترین ترانه ها را نیز برای فیلم انتخاق کرد، کاری فوق العاده انجام داده که به ساخت یکی از بهترین فیلم های ژانر نئونوآر تبدیل شد.
رایان گاسلینگ نیز بسیار فراتر از یک بازیگر آشنا به ژانر نئونوآر خود را ثابت کرده زیرا از آن زمان در قالب شخصیت هایی تفکری و به شکل غیرمنتظره ای سایکوتیک همانند آنچه در Drive می بینیم بازی کرده است و شاهد مدعای ما شخصیت های او در فیلم هایی مانند Only God Forgives و The Place Beyond the Pines است. اما بازی او در نقش یک بدلکار بی نام در فیلم Drive با فاصله ای زیاد راضی کننده ترین بازی او در نقشی است که ترکیبی از جیمز دین و پاتریک بیتمن به شمار می آید. فیلم نئونوآر Drive همچنین شما را آرام آرام سوزانده تا آنکه ناگهان با سکانس های پر از خشونت تکان دهنده و قوی خود، ضربه نهایی را به شما وار می کند.
۴-Sin City
فیلم نئونوآر Sin City به خاطر دمیدن روحی تازه در کالبد فیلم هایی که بر اساس رمان های گرافیگی ساخته می شوند مورد تحسین قرار گرفت اما همین مقدار از تحسین را به خاطر به تصویر کشیدن بی نقص عناصر نوآر کلاسیک دریافت نکرد. زنان تند مزاج، ضدقهرمانان الکلی و مست، خلافکاران مافیایی رقت انگیز، کوچه خلوت های تاریک و خشونت هایی بسیار بیشتر از آنچه بخواهید و نیاز داشته باشید در این فیلم به تصویر کشیده شده اند. البته ساختار زیبایی شناختی Sin City کمک می کند که این حس و حال از دریچه لنز دوربین دیده شود، در شرایطی که نماهای سیاه و سفید تند تنها زمانی که خون وارد ماجرا می شود اجازه عبور مقداری رنگ را می دهد.
باز هم باید گفت که این رویه کمیک بوکهاست و همچنین چیزی که مستقیماً از دل فیلم Double Indemnity به عنوان یکی از مشهورترین فیلم های ژانر نوآر بیرون کشیده شده است. فیلم Sin City واضح ترین فیلم نئونوآری است که تاکنون در قرن بیستم و یک ساخته شده است و بازیگران ستاره فیلم در هر گوشه ای از داستان، روایت و تصویرسازی عجیب و غریب و گروتسک فرانک میلر را در آغوش کشیده اند. رمان های گرافیکی میلر بدون شک تحت تاثیر ژانر نئونوآر قرار گرفته اند- و البته مقداری نیز تحت تاثیر فیلم های ترسناک هیچکاکی- و در ترجمه آن ها به یک فیلم، راهی برای ترکیب Dick Tracy با Scarface و Serpico پیدا شده که شخصیت های اصلی را کمی تاریک تر می سازد، تا نقطه ای که عنقریب در آسمان شب تاریک محو می شوند.
۳-Infernal Affairs
فیلم Infernal Affairs به عنوان شاهدی بر این مدعا که فیلمسازان آمریکایی و اروپایی انحصار کامل ساخت فیلم های نئونوآر بی نقص را در اختیار ندارند، یک درام جنایی پرتنش استادانه و شاهکار است که با اولین بار تماشا شیفته داستان مملو از خیانت، سیاسی بازی های جنایی و درماندگی آشکار آن خواهید شد. خط سیر اصلی داستان فیلم برای هر کسی که بازسازی مارتین اسکورسیزی از The Departed را دیده باشد آشناست. یک مامور پلیس به یک گروه گانگستری نفوذ می کند و یک گانگستر در میان نیروهای پلیس خود را جا می کند و از آنجاست که بازی موش و گربه این دو آغاز می شود. در اینجا با داستانی بسیار مبهم از لحاظ اخلاقی روبرو هستیم که اجازه می دهد تنش از سکانسی به سکانس دیگر منتقل شود و مانند توپی برفی که از یک بلندی به پایین پرتاب شده، لایه روی لایه قرار گیرد.
نسخه اسکورسیزی اگر چه شناخته شده ترین فیلم در کشورهای انگلیسی زبان است اما نسخه کره ای با نام Infernal Affairs به شکلی شفاف تر و بهتر روح این نوآر بی نقص را به نمایش گذاشته است. روایت سریع فیلم به شما این اجازه را نمی دهد تا به اندازه چیزی که در فیلم اسکورسیزی می بینیم انگیزه های شخصیت ها را درک کنیم اما شبکه روایت به همان اندازه پیچیده بوده و حتی جذاب و درگیر کننده تر نیز هست زیرا ساختار بسیار موثرتری دارد. بازی هوش بین دو شخصیت که در مرکز داستان قرار دارد مخاطب را در خود غرق می کند اما این سبک ساخت فیلم Infernal Affairs است که آن را به یک فضای جدید می برد. تدوین زنده و پرتنش، سکانس های اکشن بی نقص و تمرکز بر روی کوچک و قابل درک نگه داشتن این دنیا به تولید یکی از بهترین و تحسین شده ترین فیلم های نئونوآر تاریخ سینما تبدیل شده است.
۲- Memento
فیلم Memento ساخته کریستوفر نولان یک فیلم نئونوآر به معنای واقعی کلمه است. این فیلم نه تنها غیرقابل اعتمادترین راوی تاریخ را در خود دارد- یک بازرس بیمه مبتلا به اختلال فراموشی پس از حادثه- بلکه ترکیبی از سکانس های با ترتیب زمانی قابل درک و با نظم برعکس است که این اطمینان را حاصل می کند که تمامی سرنخ هایی که در تمام روایت پخش شده اند در نهایت به یک افشاگری تکان دهنده، روشنگرانه و راضی کننده منتهی شوند. و همچنان، سبک روایی غیرخطی نولان شبیه یک تردستی یا فریب، مانند آنچه در فیلم های کوئنتین تارانتینو می بینیم، به پایان نمی رسد.
این سبک روایی امکان تلنبار شدن چیزهای حواس پرت کن با نهایت تاثیر را فراهم کرده و نتیجه نیز چیزی است که کاملاً مخاطب را راضی می کند. مخالفان و منتقدان Memento می گویند که این فیلم اسب مسابقه ای با تنها یک ترفند و تکنیک است که بعد از یک بار تماشا جذابیت خود را از دست می دهد اما همانطور که در مورد هر فیلم رازآلود فوق العاده ای صدق می کند، بخشی از جذابیت به تماشای مجدد فیلم و درک تمام سرنخ ها و افشاگری هایی که ممکن است در بار اول تماشا ندیده باشد، مربوط می شود. در کنار همه جذابیت های فیلم، بازی های بی نقص گای پیرس و کری-آن ماس بیش از پیش باعث می شود شما به تماشای چند باره این فیلم ترغیب شوید.
۱-Mulholland Drive
فیلم نئونوآر Mulholland Drive مانند بسیاری از دیگر فیلم های دیوید لینچ، یک فیلم بسیار مبهم، پیچیده و پرپیچ و خم است. حال و هوای سوررئال و اورتیک عجیب و غریب آن به خلق یک فیلم زیبا، کابوس گونه، گول زننده و گاهی اوقات تهوع آور منتهی می شود که مرزهای این ژانر را شبیه هیچ یک از فیلم های قبل از خود توسعه می بخشد. دو داستان، یکی بر اساس واقعیت و دیگری در حالت رویا، با هم ترکیب شده و با سرعتی گیج کننده جدا می شوند. بعد از یک تصادف خودرویی، یک بازیگر زن آینده دار دچار فراموشی می شود که به عاملی برای ایجاد گردابی از واقعیت های مجازی و نیمه واقعیت هایی تبدیل می شود که همزمان هنجارهای هالیوود را به سخره می گیرند.
لینچ اطمینان می یابد که به اندازه کافی کلیشه های ژانر نئونوآر را در فیلم خود به تصویر بکشد تا مخاطبان دستکم بتوانند آن را به عنوان چیزی فراتر از یک متا فانتزی چند بخشی برای راضی نگه داشتن منتقدان پردازش کنند. برای تازه کاران در زمینه فیلم های لینچ، داستان فیلم در لس آنجلس رخ می دهد که دستکم نماد تمام رازها و توهمات دنیای واقعی به شمار رفته و شهری که داستان فیلم های نئونوآر در آن رخ می دهند. اما نکته مهم تر این که لینچ از نائومی واتس در قالب یک شخصیت کاملا قهرمان زن استفاده می کند که به عنوان نماد و جانشین هر بیننده نرمالی است. و همین موضوع است که تماشای قربانی شدن او به خاطر امیال تاریک درونی اش را دشوار و تکان دهنده می سازد.