ژئوپولتیک طلا در اقتصاد آینده/ پیشنهادی ایرانی در سبد اقتصادی غیر ایرانی
برای بازگشت به موضوع طلا، نیازی به بهانه نیست؛ اما این بار باید از یک نگاه استراتژیک به موضوع طلا نگاه کرد؛ یعنی ارتباطی که بین طلا، ایران و سازمان همکاری شانگهای وجود دارد؛ سازمانی که روی هم رفته نزدیک ۴۰% از جمعیت کره زمین را در بر دارد. اکنون مباحثی پیرامون نقش استراتژیک طلا در آینده و به عنوان جایگزینی برای دلار نه تنها در ایران بلکه در سطح جهانی مطرح میشود.
سازمان همکاری شانگهای، بلوکی اقتصادی از کشورهای، چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان است که مجموعاً تولید 26 درصد از طلای جهان را در اختیار دارد. به تازگی کشورهای ایران، هند، پاکستان و مغولستان به عنوان اعضای آینده این سازمان پذیرفته شدهاند و قرار است افغانستان نیز پس از خروج نیروهای ناتو به این سازمان بپیوندد.
با این تفاسیر، این سازمان دست کمی از یک یکپارچگی اقتصادی با جمعیتی بالغ بر سه میلیارد نفر نخواهد داشت. نکته مهم درباره این سازمان آن است که تقریباً بانک مرکزی همه اعضای آن اکنون به خرید طلا مشغولند و تنها واردات طلای دو کشور یعنی هند و پاکستان، نزدیک چهارصد تا پانصد تن از تولیدات جهانی است که حتی برخی از این معادن در آفریقا به دست چین اداره میشود.
یکی از اهداف سازمان همکاری شانگهای، حذف دلار از مبادلات تجاری برون مرزی میان اعضاست؛ وضعیتی که بیگمان کمک بسیاری به ایران در خصوص کاهش فشار تحریم بانکی ایالات متحده میکند.
اما به همین اندازه ایران برای سازمان همکاری شانگهای اهمیت دارد، زیرا منبع سوخت برای کشورهایی همچون هند و چین است. در حالی که تحریم نفتی، مانع از خرید نفت ایران توسط این کشورها میشود، راهکاری که برای ایران باقی میماند، انجام مبادلات به شیوه تجارت با طلاست. نتیجه اولیه این کار، آن است که سازمان همکاری شانگهای، طلا را به عنوان ارزی دوفاکتو میپذیرد که این خود منجر به آن میشود که اعضای این سازمان، خواهان افزایش بهای آن در برابر دلار باشند.
البته این امر موجب ایجاد یک تنگنا و معضل برای ایالات متحده میشود؛ به این معنا که چنانچه آمریکا خواهان افزایش تهدیدات اقتصادی و گسترش آنها علیه ایران باشد، غیر مستقیم منافع، چین، هندوستان و دیگر اعضای سازمان همکاری شانگهای را نیز به خطر انداخته است.
هرچند پیش بینی نحوه برخورد این کشورها با آمریکا تقریباً نا ممکن است، پیامد و برخورد اقتصادی آن به روشنی پیشبینی میشود.
البته برای چین بسیار بعید است که به این زودیها وارد یک جنگ تجاری بزرگ شود. این کشور اکنون در تلاش برای گسترش بازارهای داخلی خود است و سازمان همکاری شانگهای بازارهای سودآوری را برای چین به وجود آورده است.
اما، چین همچنان به بازارهای اروپا نیازمند است، زیرا بسیاری از فعالیتهای اقتصادی این کشور، منحصر به این بازارهاست؛ بنابراین، دلیل نهایی برای چین درباره ذخیره سازی طلا، انتقال ثروت از غرب به شرق است.
درباره ایران اما قضیه کمی متفاوت است. ایران به دنبال به زیر کشیدن قدرت دلار در اقتصاد بینالملل و در قالب طرحی پان آسیایی است، زیرا در اینجا نفت اهمیت بیشتری دارد. سالها تلاش بانکهای مرکزی غرب برای بیرون کردن طلا از مجموع داراییها فرصت استثنایی برای سازمان همکاری شانگهای و به ویژه چین فراهم آورد تا از راه تجارت طلا و انتقال آن از غرب به شرق سود فراوانی به دست آورند. ایران نیز به تازگی گامهایی در این راه گذاشته.
این همان نکتهای است که ژئوپولتیک طلا را در اقتصاد آینده نشان میدهد. سازمان همکاری شانگهای، چنانچه جدا قدم در راه حذف دلار از مبادلات تجاری بگذارد و طلا را جایگزین آن کند، میتوان به جرأت روندی متفاوت در اقتصاد و تجارت بینالملل را برای آینده پیشبینی کرد.