استراتژی ترامپ برای بازگشت به قدرت
ظاهرا حزب جمهوریخواهِ آمریکا که با طرفداری از ترامپ، مانع از محکوم شدنِ وی در دومین دادگاه استیضاحش شد، قصد ندارد خود و آمریکا را از شر ترامپ نجات دهد.
به گزارش سایت طلا، "ماشا گِسِن*" نویسنده و تحلیلگر "نشریه نیویورکر"، با انجام یک بررسی تاریخی از نوعِ بازگشتِ رهبران اقتدارگرا به قدرت، به این نکته اشاره کرده که "دونالد ترامپ" نیز همچون آن ها، یک استراتژی مشخص را جهت بازگشت به قدرت، دنبال میکند. اسراتژی که الگوی آن با انجام مطالعات تاریخی، تا حد زیادی روشن میشود.
وی در این رابطه مینویسد: «"ویکتور اوربان" در سال ۱۹۹۸، نخست وزیر مجارستان شد. چهار سال بعد، در جریان انتخابات مجارستان و با حضورِ گسترده مجارها در این رویداد، حزب وی شکست سنگینی را متحمل شد و خودِ او نیز از قدرت کنار رفت. در روزِ پس از برگزاری انتخابات، متحدانِ ویکتور اوربان، با در نظرگرفتن شکست وی، از وقوع تقلب در انتخابات سخن گفتند و خواستار شمارش مجدد آرا شدند. علی رغمِ اینکه این ادعاها قویا توسط مقامها و مسوولان انتخاباتی رد شدند، با این حال، اوربان همچنان و به صورت مکرر تاکید داشت که انتخاباتِ مجارستان و نتیجه واقعی آن، به سرقت رفته است. سال ۲۰۱۰، ویکتور اوربان و حزب وی، در مقام رهبری نیروهای مخالف در مجارستان، توانستند اکثریتِ قابل توجهی را در جریان انتخابات این کشور کسب کنند. میزان حمایت از آنها در جریان انتخابات به قدری زیاد بود که آنها به پشتوانه این حمایت، شروع به اصلاحِ قانون اساسی و همچنین تحکیم پایههای حضور خود در قدرت کردند. اوربان از همان سال ۲۰۱۰ که به قدرت رسید تاکنون، از قدرت کناره گیری نکرده است.
"حزب قانون و عدالت" در لهستان که توسط دو برادر دوقلو به نامهای "لخ و یاروسلاو کاژینسکی" رهبری میشود، در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷، در قالب دولت ائتلافی، قدرت را در لهستان در دست داشت. این حزب، هشت سال پس از آنکه از قدرت کنار گذاشته شد، اینبار به دلیل فوت لخ کاژینسکی، توسط برادر وی یاروسلاو بار دیگر به قدرت بازگشت. کاژینسکی و حزبش در شرایطی قدرت را بار دیگر به دست گرفتند که در جریان انتخاباتِ برگزار شده، بالاترین میزان رای از زمان سقوطِ کمونیسم در لهستان را به دست آورده بودند. آنها خیلی زود کلیه نهادها و تشکیلاتِ مرتبط با لیبرال دموکراسی در لهستان را برچیدند و یک حاکمیتِ اقتدارگرایانه را در این کشور برقرار ساختند.
مثالهای مجارستان و لهستان، به خوبی چگونگی حرکت جوامع مختلف به سمت اقتدارگرایی را نشان میدهند. این فرآیند با شکست یک رهبر اقتدارگرا در انتخابات شروع شده و با ادعاهای مختلف وی مبنی بر وقوع تقلب در انتخاباتِ مذکور همراه میشود و در نهایت، فرد مذکور با استناد به این ادعاها، کارزار گستردهای را جهت بازگشت به قدرت و تضعیف نهادهای دموکراتیک در کشورش پی میگیرد. این مساله به نظر میرسد به یک الگوی قابل توجه برای اقتدارگرایانی تبدیل شده که از قدرت کنار گذاشته میشوند.
در واقع، این مساله به یک روند و رویه برای آنها جهت بازگشت به قدرت تبدیل شده است. برای بحث در مورداین سناریو، من (نویسنده گزارش: ماشا گِسِن)، از دیدگاهها و نظراتِ "بالینت ماگیار"، سیاستمدار و تحلیلگرِ پدیده اقتدارگرایی و نویسنده کتابهایی نظیرِ "دولت مافیایی پساکمونیستی" و "آنتومیِ رژیمهایی پساکمونیست" استفاده کرده ام.
ویکتور اوربان پس از شکست در انتخابات مجارستان در سال ۲۰۰۲، اعلام کرد که کشورش نمیتواند در نارضایتی و مخالفت، ادامه حیات دهد. وی خود و حزبش را تنها نمایندگانِ واقعی مردم مجارستان میدید و در آن زمان که در قدرت نبود، مدام صحبت از سرقتِ نتیجه انتخابات مجارستان و رویِ کار بودنِ افراد ناصالح و بی کفایت در عرصه قدرت سیاسی کشورش میکرد. در این راستا، اوربان و حزب وی، از هر کاری که دولت جدید مجارستان انجام میداد انتقاد میکردند و با آن قویا مخالفت میورزیدند. آنها این کار را نه از روی اینکه با سیاستهای دولت مخالف بودند بلکه با توجه به این امر انجام میدادند که اعتقاد داشتند اگر دولت در دست آنها نباشد، اساسا نباید (دولتی) وجود داشته باشد. ماگیار در این زمینه از تجربیات عینی خود میگوید. وی در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶، وزیر آموزش و پرورش مجارستان بود و مشارکت بخش خصوصی و دولتی را تسهیل کرد. امری که به گفته او، در خلوت با استقبال اعضای حزب ویکتوراوربان رو به رو شد، اما آنها جلویِ افکار عمومی، عمیقا از آن انتقاد میکردند. اوربان و حزب وی این کار را انجام میدادند، زیرا به زعم آنها به هر سیاست و اقدام دولت مجارستان (که در کنترل آنها نبود)، باید انتقاد میشد.
در این راستا، به نحو قابل توجهی، ماگیار بر این باور است که دونالدترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا نیز در همایش اخیر جمهوریخواهان موسوم به "اقدام سیاسی محافظه کاران آمریکایی"، وقتی نخستین ماهِ ریاست جمهوری بایدن را جزوِ بدترینها در تاریخ سیاسی آمریکا توصیف کرد، همین شیوه و رویه (مشابه اوربان و حزب او) را در پیش گرفته است. ترامپ دروغهای زیادی را در ستایش از سیاستهای مهاجرتی خود گفت و عمیقا از بایدن در این زمینه انتقاد کرد. به گزارش فرارو، وی حتی به نوعی در مورد موفقیت هایش جهت شکست ویروس کرونا در آمریکا سخن میگفت که انگار فراموش کرده تا مدتها سرِ لجبازیهای او، بسیاری در آمریکا حتی ماسک هم بر صورت نمیزدند و به هیچ وجه، فاصله اجتماعی را رعایت نمیکردند. ترامپ عملا سعی داشت هر اقدامِ بایدن را مورد انتقاد قرار دهد و در مورد آن سیاه نمایی کند. در این رابطه او گفت: "تنها در طول یک ماه ریاست جمهوری بایدن، از شعارِ "اول آمریکا" به شعارِ "آخر آمریکا" رسیده ایم". ترامپ دقیقا شبیه به ویکتور اوربان، فقط و فقط خود و حامیانش را آمریکایی هایِ واقعی توصیف کرد. همان آمریکاییهایی که بیش از همه، نگران و دلسوزِ منافع مردم آمریکا هستند.
ماگیار میگوید در طول هشت سال حضور اوربان در جبهه اپوزیسیون مجارستان (زمانی که در قدرت نبود)، نخبگان سیاسی حاکم در این کشور تمام سعی خود را کردند تا مباحثات سیاسی در کشورشان کاملا منطقی انجام شوند. با این حالف اوربان و حزب وی، فقط و فقط راهِ تخریب و طرح مخالفتهای گسترده علیه دولتِ حاکم در مجارستان را در پیش گرفتند. حزب اوربان و شخص وی تمامی نهادهای دولتی را هدف قرار میدادند. در آن دوره، مجارستان عملا درگیر یک جنگ سردِ داخلی شده بود.
زمانی که حزب اوربان در مجارستان به قدرت رسید، نهادهای دموکراتیک در این کشور تا حد زیادی تحت تاثیر تحرکات حزب مذکور، نامشروع به نظر میآمدند. از این رو کار برای اوربان کاملا راحت شده بود که آنها را به اتهام فساد و ناکارآمدی، کلا برچیند. ترامپ نیز به نحو مشابهی نهادهای دموکراتیک آمریکا را هدفِ حملات خود قرار داده و آنها را نامشروع میخواند. در این چهارچوب، ترامپ به طور خاص میتواند حساب گستردهای روی حمایتهای حزب جمهوریخواه از خودش نیز باز کند.
ترامپ با اعلام اینکه قصد ندارد از حزب جمهوریخواه خارج شود نیز به خوبی این پیام را رساند که میداند اگر بخواهد از حزب مذکور خارج شود، آسیبهای جدی را متحمل خواهد شد. اساسا اینکه وی بخواهد حزبی جدید تشکیل دهد، تا حد زیادی توان و پتانسیل او جهت بازگشت مجدد به قدرت را تضعیف میکند و برای او چالشهای فراوانی را نیز ایجاد خواهد کرد.
ظاهرا حزب جمهوریخواهِ آمریکا که با طرفداری از ترامپ، مانع از محکوم شدنِ وی در دومین جلسه استیضاحش شد، قصد ندارد خود و آمریکا را از شر ترامپ نجات دهد. در این شریط، یک سوال اساسی مطرح میشود: حزب دموکرات در مواجهه با این شرایط باید چه کند؟ ماگیار بر این باور است که این حزب باید با قدرت و به نحو قاطعانه ای، محرکها و آن نوع از ترسهایی که در رابطه با ترامپیسم مطرح میشوند را مخاطب قرار دهد. در این چهارچوب به طور خاص باید با "خودخواهی" که ترامپیسم دارد و سعی میکند آرا و دیدگاههای خود را، به مثابهِ نظرات تمام مردم آمریکا معرفی کند، برخورد شود.
ماگیار، پوپولیسم را در نقطه مقابل لیبرالیسم میبیند. وی این گزاره را نه فقط به این دلیل که پوپولیسم سعی میکند نهادهای قانونی و دموکراتیک را برچیند مطرح میسازد بلکه دلیل اصلی وی در این زمینه این است که پوپولیسم عمیقا فردگرایی که در لیبرالیسم مطرح میشود را نیز رد میکند. در واقع، پوپولیسم با مطرح کردنِ یک جمعگرایی کاذب، عملا به دنبال نشان دادن این نکته است که جامعه به صورت یکدست، پشتیبان یک فرد و یا حزب خاص است. در این شرایط، آن دسته از نهادهای مخالف با شخصِ پوپولیست نیز باید حذف شوند.
باید صبر کرد و منتظر ماند و دید که آیا واقعا بایدن و حزب دموکرات قادرند با اتخاذ سیاستهای اصولی، که هم جامعه آمریکا را تقویت کند و هم انتقادهای نابجای ترامپ را بی اثر سازد، حملات وی (ترامپ) را خنثی کنند یا خیر. امری که فقط گذشت زمان قادر است نتیجه آن را به ما نشان دهد».