به گزارش سایت طلا ،چین، بسیار زودتر از آنچه پیش بینی میشد در حال فتح جایگاه نخستِ اقتصادی در جهان است و ظاهراً همه گیری کرونا هم این رخداد را جلو انداخته است. این، اما در حالی است که نظامِ برنامه ریزی مرکزی در چین، با یک تغییر مسیر قابل توجه و ۱۸۰ درجه ای، قصد دارد تا سال ۲۰۲۵ میلادی، اقتصاد این کشور را درونگراتر کند.
در شرایطی که اقتصاد جهان زیر ضربِ ویروس کووید-۱۹ قرار گرفته و نه فقط اقتصادِ کشورها که درآمد شرکتهای چند ملیتی را هم تحت فشار قرار داده است، خیلیها میپرسند چرا چین توانسته این فشارها را تا حد زیادی در مورد اقتصاد خود کنترل کند. در واقع، کار تا آنجا بالا گرفته که برخی معتقدانِ به «تئوری توطئه» میگویند دولت چین پشتِ ویروس کرونا بوده و این ویروسِ دست ساخته، اساساً برنامهای بوده برای آنکه چین، خیلی زودتر از آنکه همه فکر میکردند، به ابرقدرت آینده جهان بدل شود.
ویروسی که دست ساخته نبود
با این همه، شواهد زیادی وجود ندارد که نشان بدهد همه گیریِ کرونا، کار چینیها بوده باشد. هر چند دائماً تصاویری در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که نشان میدهد چینیها ماسک نمیزنند یا در تجمعات شرکت میکنند و...، اما با توجه به فشاری که همه گیری کرونا حتی به اقتصاد چین هم وارد کرده، دست ساز بودن ویروس بعید به نظر میرسد.
چین از منظر رسانهای کشور آزادی نیست و بنابراین نمیتوان انتظار داشت دقیقاً مشابه کشورهای غربی، دادههای متعددی در مورد نحوه مدیریت همه گیری در این کشور نیز این سو و آن سو پخش شود.
از طرف دیگر، اگر این ویروس دست ساخته چینیها بود، پیش از آنکه عامه مردم متوجه موضوع بشوند، باید از سویِ دولتها و سیاستمدارانِ کشورهای غربی در این مورد سر و صدا به پا میشد، که در واقع نشده است.
در هر حال، اما یک چیز واضح است: ضربه اقتصادی وارد شده به اقتصاد چین به دلیل همه گیری کرونا، احتمالاً با ضربه وارد شده به اقتصادهایی همچون آمریکا و اقتصادهای اروپایی مساوی نبوده و به مراتب کمتر بوده است. اما این یکی را دیگر چگونه میتوان توجیه کرد؟
سرمایه گذاری روی خود
رمز این موفقیت در اقتصاد چین، یک چیز بیشتر نیست: سرمایه گذاری روی خود. چهاردهمین برنامه پنج ساله توسعه چین که قرار است بازه زمانی سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ را در بر بگیرد و از قضا همین اواخر هم به تصویب کنگره ملی خلق چین رسیده، تفاوتهای مهمی با سیزده برنامه پیشین در این کشور دارد.
بر اساس بخشهایی از این برنامه، چین باید تا سال ۲۰۲۵ در زمینه برخی فناوریهای «های تک» در جهان سرآمد باشد و از کشورهای دیگر در این زمینه جلو بزند. مهمتر از این موضوع، اما این است که چین قصد دارد بر خلاف سنت چند دهه اخیر خود، به جای تکیه بر بازارِ جهان به عنوان محملی برای صادرات کالاهای چینی، به تأمین نیازهای بازار بزرگ داخلی خود بپردازد و در واقع، سهم صادرات از تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را کم کند.
در همین زمینه، چهاردهمین برنامه توسعه ۵ ساله چین تاکید میکند که این کشور باید در زمینه فناوریهایی در حوزه هوافضا، تولید مواد نیمه رسانا، پردازندههای رایانه ای، هوش مصنوعی و فناوریهای دارویی، خودکفا بشود. بر این اساس، این کشور قرار است ۷ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به تحقیق و توسعه در این زمینهها اختصاص بدهد.
اقتصادی با دو «چرخه»
مهمترین و متفاوتترین بخشِ این برنامه ۵ ساله، اما تاکیدی بی سابقه بر «درون نگر» شدن اقتصاد چین است. چینیها میخواهند اقتصادی «دو چرخه ای» (Dual Circulation) ترتیب بدهند که یک چرخه آن تاکید بر بازار یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفری داخلی و چرخه دوم آن هم بازارِ خارجی خواهد بود که چین همین حالا هم با صادرات کالاهای ارزان قیمتِ خود آن را قبضه کرده است. به عنوان نمونه، شرکت قطارسازی CRRC چین، ابتدا کار خود را با تولید برای بازار داخلی شروع کرد و حالا صدرنشین شرکتهای قطارسازی در دنیا شده است.
این، اما در حالی است که توجه به بازار داخل به جای بازار خارج، حتی پیش از شروع همه گیری کرونا هم در محافل سیاسیِ چین مطرح شده بود. در واقع، نه فقط چینی ها، که بسیاری از کشورهای دنیا، وارد روندی شده اند که میتوان آن را «جهانی زدایی» (Deglobalization) نامید.
به عبارت ساده تر، بسیاری از کشورهای جهان متوجه شده اند که اتصال بیش از اندازه اقتصادهای شان به اقتصاد جهانی، فارغ مزایای آن، میتواند مشکلاتی هم به دنبال داشته باشد. ساده ترینِ این مشکلات این است که ایجاد محدودیت برای شرکتهای بین المللی و چندملیتی به دلیل اختلافات سیاسی، میتواند راه تجارت و اقتصاد را هم سد کند. اما چگونه؟
چین ۱۸۰ درجه تغییر مسیر میدهد
چین در طول یک دهه گذشته، اصلیترین برنده «جهانی شدن» (Globalization) بوده و موفق شده پس از پیوستن به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱، به درون نظام تجارت آزاد جهانی راه پیدا کند. در واقع، تصمیم گیران سیاست چین، حتی در دهه ۱۹۸۰ هم معتقد بودند این کشور باید از زنجیرههای تامین جهانی استفاده کند تا بتواند قدم در راه صنعتی شدن و انباشت سرمایه بگذارد.
با این همه، همین تصمیم گیران سیاسی در چین مدتها است به این نتیجه رسیده اند که این مدل از توسعه نمیتواند چین را به صورت تمام و کمال به یک اقتصاد توسعه یافته و با درآمد بالا بدل کند. به طور خاص، بحران مالی سال ۲۰۰۸ این درس را به چین داد که باید بیش از توجه به خارج، توجه خود را به بازار بزرگ داخلی خود معطوف کند و رشد خود را از طریق «گردش پولی داخلی» تامین کند.
شوک دیگری که به چینیها وارد شد، تلاش آمریکا، به ویژه در دولت ترامپ، بر وارد کردن چین به یک جنگ تجاری بود. دولت ترامپ با وضع تعرفههای متعدد بر واردات کالا از چین (که چینیها معتقد بودند خلاف قوانین «سازمان تجارت جهانی» است)، تلاش داشت تا رای آمریکاییهای دوآتشه را از آن خود کند.
در زمینه انتخابات، تیر ترامپ به سنگ خورد، اما چینیها دست کم به این نتیجه رسیدند که ممکن است برخوردهایی از این دست با رشد جایگاه چین در جهان، شدت بگیرد. آنها البته حق هم داشتند: در ماههای گذشته، اتحادیه اروپا برای اولین بار از سال ۱۹۸۹ به این سو، تحریمهایی را علیه برخی شهروندان چینی وضع کرد و چین هم متقابلاً برخی شهروندان اروپایی را تحریم کرد.
اما این بدترین اتفاق ممکن نبود: سه سال پیش، در سال ۲۰۱۸، «وانژو منگ»، نایب رئیس شرکت چینیِ «هواوی» در کانادا دستگیر شد و بر اساس گفتههای مقامات کانادایی، این اقدام با فشار آمریکا و به دلیل آنچه نقض تحریمهای آمریکا علیه ایران از سوی «هواوی» اعلام شده بود، صورت گرفت.
چین، برای رفع مشکل عدم توازن ساختاری و تقویت تقاضای داخلی چند اقدام را در دستور کار قرار داده است. در قدم اول، چین پس از سال ۲۰۰۵ اجازه داد که واحد پولی اش در مقابل دلار آمریکا تقویت شود و از دیگر سو، بازار محافظت شده خود را در راستای تعهداتش به سازمان تجارت جهانی (WTO) به روی شرکتهای خارجی باز کرد.
از دیگر سو، دولت چین نه تنها واردات را، به ویژه در مورد کالاهای واسطهای و سرمایهای آزاد کرد، بلکه به خارجیها اجازه داد در بازارهای مالی این کشور سرمایه گذاری کنند. علاوه بر این، چین با نرخ رشد اقتصادیِ بسیار بالا در طول ۱۵ سال گذشته، دائماً ظرفیت زیرساختهای خود (اعم از ریل، جاده، اتوبان و بنادر) را گسترش داده است.
با این همه، این را هم نباید از نظر دور داشت که با وجود توجه به ظرفیتهای داخلی اقتصاد، چین هرگز به سمت ایزوله شدن نرفته است. کاملاً برعکس، چین همچنان یک عضو فعال در تجارت و اقتصاد جهانی باقی مانده است، اما به این نتیجه هم رسیده که برای سرشاخ شدن با قدرت کنونی اقتصادیِ جهان (آمریکا) باید کمی هم در لاک خود فرو برود.